اعتقادات
همهی نشانهها و حوادثی که قبل و بعد از ظهور منجی موعود در کتاب مقدس آمده است، بر اخبار و احادیثی که در مورد ظهور حضرت مهدی (عج) آمده است، صدق میکند؛ با توجه به اینکه یهودیان و مسیحیان نتوانستهاند مصداق روشن و واقعی شخص موعود را ارائه و معرفی کنند، لذا دلالت این اخبار و پیشگوییهای کتاب مقدس به موعود اسلام و جهان بشریت، بیش از پیش تقویت میشود.
موعود باوری نهتنها در بین مسلمانان بلکه در بین سایر ادیان و مذاهب و به خصوص مسیحیت جایگاه خاصی دارد. بر اساس آنچه در کتاب مقدس آمده است، وجود این آموزه در مسیحیت به زمان حضور خود عیسی مسیح در بین پیروانش برمیگردد. انجیل یوحنا سخنان عیسی مسیح را در مورد موعود و منجی به صورت مفصل در باب 16 بیان کرده است.
در كتاب مقدس آیههایی وجود دارد كه از زبان حضرت مسيح (عليهالسلام) بوده و ايشان خود را حاكم جهان معرفی كرده است، اما در مقابل، سخنان ديگری نيز از عيسی (عليهالسلام) يافت میشود كه گفته است حاكم جهان در آخرالزمان، شخص ديگری است. پس با دلايلی كه از خود كتاب مقدس به دست میآید ثابت میشود كه منجی و حاكم آخرالزمان شخص ديگری غير از عيسی (عليهالسلام) است.
موعود باوری یکی از وجوه اشتراک بسیاری از ادیان موجود از جمله اسلام و مسیحیت است. از مطالعه کتاب مقدس مسیحیان چنین فهمیده می شود که آنان همانند اسلام اعتقاد به زمانی موسوم به آخرالزمان دارند که منظور از آن انتهای جهان یعنی آخرت نیست. برخی از ویژگیهای آخرالزمان نیز در اسلام و مسیحیت مشابه است.
حكومت آخرالزمان بهعنوان يك مسئله اختلافی بين اديان آسمانی است كه هر دين و مذهبی ادعا میکند حكومت آخرالزمان به آنان تعلق دارد و برای ادعای خود دلايلی هم ذكر میکنند، اسلام و مسيحيت نيز برای اين ادعا دلايل فراوانی دارند كه البته به نظر ميرسد ادعای مسيحيان از نظرات اسلام گرفتهشده است.
یکی از اساسیترین عقاید مسیحیت، آموزه فدا، يعنی نجات بشريت به وسيله مرگ عيسی مسيح (ع) است. آنان بر طبق این آموزه معتقدند که گناه نخستین آدم (ع) به فرزندان و ذریهی او منتقلشده و همهی انسانها در خسران گناه قرارگرفته و مسیح برای زدودن آثار این گناه از زندگی فرزندان آدم، به صلیب کشیده شد. اما در کتاب مقدس آیاتی وجود دارد که به صراحت بیان میکند کسی بار گناه کسی را به دوش نمیکشد!
در قرآن كريم آيات زيادی هست كه عقيده تثليث را مردود میداند، برخی نويسندگان مسيحی میگويند آيات قرآن، سه خدايی را رد میکند كه در زمان پيامبر اسلام (صليالله عليه و آله) مرسوم بود و عقيده تثليث را رد نمیکند، درحالیکه مجموع آيات قرآن، تثليث -همان تثليث رايج مسيحي كه امروز نيز شايع است- را مردود خوانده است.
مسیحیان همواره به هر راهی متوسل شده تا علیه اسلام و مسلمانان بتوانند کاری انجام دهند. یکی از فعالیتهای انحرافی و مخرب آنان، شبهه تراشی علیه قرآن کتاب آسمانی مسلمانان است. یکی از ابعاد قرآن که مسیحیان بیشترین هموغم خود را جهت خدشه واردکردن به آن متمرکز میکنند، بُعد ادبی قرآن است. مسیحیان سعی میکنند تا اعجاز ادبی قرآن را زیر سؤال ببرند تا از مسلمانان را نسبت به اساس دین بدبین کنند.
پولس بهعنوان يك شخصيت مهم در آيين مسيحيت، برای تمام مسيحيان دارای مقام و اهميت ویژهای است، یکی از نظریات عجیب و غیرقابلقبول پولس، ملعون خواندن حضرت مسیح است! پولس در جسارتی آشکار و با برداشتی غیرمنطقی از کتاب مقدس اعلام کرد که مسیح درراه مردم، ملعون شده است: «مسیح ما را از لعنت شریعت فدا كرد، چونکه درراه ما لعنت شد. چنانكه مكتوب است، ملعون است هر كه بر دار آویخته شود.»
مسیحیان همواره در تلاش هستند از قرآن کتاب آسمانی مسلمانان و معجزهی جاوید پیامبر اسلام اشکال بگیرند. یکی از مواردی که در پی اشکالگیری از آن هستند، ادبیات غنی و اعجاز آمیز قرآن است. آنان معتقدند که در قرآن غلط ادبیاتی وجود دارد و این غلط و اشتباهات از کتابی که آن را معجزه میدانند، غیرقابلقبول بوده و اعجاز آن را زیر سؤال میبرد و قرآن را از حجیت ساقط میکند.
مسیحیان که کتابی پر از اشکال و تناقض با معارف سست و بی اساس را کتاب مقدس خود میدانند، برای خلاصی موقت از هجوم شبهات علمی مسلمانان، به شبهه تراشی علیه اسلام و قرآن میپردازند. یکی از شبهات مسیحیان به اسلام، دادن نسبت گناه به پیامبر اسلام با توجه به آیات قرآن است! در حاليكه برداشت نادرست و مغرضانه آنان با اندكي دقت روشن ميشود.
مسیحیان اعتقاد دارند كه عيسی (عليهالسلام) فرزند خداوند است، ليكن حقيقتِ فرزند اين است كه، فرزند جزئی از موجودات زنده است كه باتربیت تدريجی و مراقبت، به فرد ديگری از نوع خودش تبديل میشود، کاملاً معلوم است كه اين نسبت در مورد خداوند متعال محال است، زيرا اين امر به آن معناست كه بگوييم خداوند جسم مادی است که دارای تركيب و زمان و مكان است.
کتاب مقدس مسیحیان دربردارندهی بسیاری از تناقضات و تضادها است. کتاب مقدس مسیحیان نهتنها با کتاب عهد عتیق که مورد قبول مسیحیان است، اختلاف دارد؛ بلکه در بین آیات عهد جدید نیز تناقضات و اختلافات واضحی وجود دارد. یکی از این اختلافات و تضادها بر سر حجیت عمل به عهد قدیم و به خصوص تورات است.
به خاطر وجود اختلافات زیاد، نمیتوان کتاب مقدس مسيحيت را الهی دانست. کتابی که به دست انسانهای غیر معصوم نوشتهشده باشد، بیشک نمیتواند یقین آور و حجت باشد و این استدلال نیز به خاطر وجود اختلافات زیادی که در کتاب مقدس وجود دارد، ثابت میشود. بهراستی چرا برخی از مسیحیان چنین کتابی را آسمانی دانسته و آیات آن را حجت و صحیح میدانند؟