بهائیت و انقلاب اسلامی
تشکیلات بهائیت در حالی ناپدید شدن محمد موحد مبلّغ و عضو تشکیلات بهائی را به جمهوری اسلامی نسبت می دهد که اولاً جمهوری اسلامی دلیلی برای پنهان کاری در مجازات هیچ مجرمی نداشته است. ثانیاً بهائیان برای اثبات حقانیت و مظلومیت خود سابقه توهین و تهمت زدن حتی به نزدیکان خود را دارند. ثالثاً وجود قرائنی، ناپدید شدن موحد به دست خود تشکیلات بهائیت را تقویت می کند.
مرتضی اسماعیل پور در حالی خواستار اعتراضات خشن پس از تغییر نوع پرداخت یارانه در ایران شد که با توجه به قرائنی نظیر سکوت تأیید گونه، سابقه مواجهه بهائیت با فتنه گری و خشونت طلبی در ایران، بر باد رفتن آرزوی سلطه بهائیت بر ایران توسط جمهوری اسلامی و تفکر خشونت گری پیشوایان بهائی در می یابیم که این خواست، خواست واقعی نهاد رهبری بهائیت است.
تشکیلات بهائیت به دروغ، باور به بهائیت را جرمی با مجازات هایی به دور از واقعیت معرفی کرد و ابوالفضل انصاری را مصداق استقامت در این راه برشمرد. اما به راستی انصاری استقامت در عقیده را از که آموخت؟! از پیشوایش علی محمد شیرازی که با یک سیلی توبه کرد یا عبدالبهائی که تا آخر عمر خود را مسلمان جا می زد؟! بهائیت به اعتراف پیشوایانش، چیزی فرای از باور قلبی است و هدفش سرنگونی و براندازی حکومت است.
فرقه ای که مدعیست تعلق به قلوب دارد و به دنبال قدرت و سیاست نیست، هر کجا باشد به دنبال براندازی حکومت ها و برقراری حکومت جهانی آپارتاید موعود خود است. لذا در این راه، اعضای خود را به نافرمانی، تبلیغ، تقابل مدنی و براندازی نرم، مأمور می سازد و زمینه اعمال محدودیت هایی را برای اعضایش فراهم می سازد.
متأسفانه برخی از اعضای انجمن حجتیه در سالهای اخیر، همسو با جریان شیعه انگلیسی، در جهت خلاف وحدت اسلامی حرکت کردهاند. اما آیا حجتیهای بیحجت، با لعن و نفرین دستاورد بیشتری برای مذهب شیعه داشتند یا مکتب وحدتی امام خمینی که یکی از پیروانش شیخ ابراهیم زکزاکی در نیجریه، بیست میلیون نفر را به مذهب شیعه درآورد؟!
تشکیلات بهائیت در پیام مورخ 12 اسفند 91، آموزهی صریح عدم دخالت بهائیان در سیاست را به ممنوعیت دخالت در سیاستهای حزبى تغییر داد. سپس با توجیهاتی سعى کرد تا دخالت در سیاست و شرکت در انتخابات و... را از نظر بهائیت مشروع جلوه دهد. اما تمام اینها مگر تنزل نهاد بیت العدل به یک حزب سیاسى، آن هم از نوع استبدادى و با رنگی دینى را نمیرساند؟!
با توجه به نفرت عمومی از بهائیت، رژیم شاهنشاهی در برخورد با این فرقه، جانب احتیاط را رعایت میکرد. چراکه از یکسو پستهای حساس را در اختیارش مینهاد و از سویی دیگر در ظاهر، آن را به رسمیت نمیشناخت. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، با توجه به ماهیت جاسوسی و ضددینی بهائیت؛ در سال 1362، این فرقه علناً غیرقانونی و منحل اعلام شد.
مردم ایران پیش و پس از شکلگیری انقلاب اسلامی، بهائیت را به چشم عامل اجانب، برای تهدید منافع ملّی ایران میدیدند. بیشک خیانتهای بهائیانی چون هژبر یزدانی و عبدالکریم ایادی، در نوع دیدگاه مردم نسبت به بهائیت بیتأثیر نبود. انزجار مردمی نسبت به بهائیان جاسوس به حدی بود که حتی رژیم پهلوی، جرأت به رسمیت شناختن علنی آنان را نداشت.
یکی از شگردهای تبلیغی بهائیت، ابراز مظلومنمایی است. این شگرد همچنان که در گزارشهای ساواک و شهربانی میخوانیم، بسیار مورد استفاده قرار میگرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز شگرد مظلومنمایی، در مقیاسی گستردهتر و در سطح بینالمللی، برای سرکوب نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، توسط این فرقه به کار گرفته میشود.
پیش از شکلگیری انقلاب اسلامی امام خمینی (ره)، در یک موضعگیری آشکار و صریح، بهائیت در ایران را عامل صهیونیستها برای سلطه بر کشور نامید. هرچند پیش از موضعگیری امام خمینی (ره) در قبال مسلک صهیونیستی بهائیت، جریاناتی در مقابله با افکار فاسد این فرقهی ضالّه فعالیت میکردند، اما این موضعگیری صریح امام (ره) در نوع خود، بیسابقه بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تشکیلات بهائیت در ایران با جدیترین بحران حیات خود روبهرو شد. نمایندهی محفل بهائیان ایران، با مراجعهی مستمر خود به سفارت آمریکا، تقاضای حمایت برای بهائیت میکرد. امام خمینی (ره) در ابتدا، با توقیف اموال بزرگ مافیای بهائیت نشان داد در برخود با خائنان جدی و در عین حال مخالف تعرض به سایر بهائیان است.
مسلک بهائیت در دورهی حکومت پهلوی، بسیار ریشه دوانده و مورد حمایت کامل آن قرار داشت. از این رو پس از انقلاب اسلامی ایران، شرایطی جدید به وجود آمد که سبب محدودیت و در نتیجه ریشه دواندنِ دشمنی مسلک بهائی با انقلاب اسلامی شد. البته این محدودیتها هیچگاه سبب قطع شدن کارشکنی و جاسوسی این تشکیلات برای بیگانگان نشد.
فرقهی بهائیت، ورود و کارشکنی خود را در عرصهی فعالیتهای سیاسی ایران، از سال 86 و با شروع انتخابات مجلس شوری اسلامی آغاز نمود. این فعالیتها، پس از انتخابات سال 88 ریاست جمهوری، برای ساقط نمودن نظام اسلامی ایران، رنگ تازهای به خود گرفت و کینههای رهبران این فرقه نسبت به نظام اسلامی سرباز کرد و به حرمتشکنی روز عاشورا منجر شد.
پس از روی کار آمدن نظام اسلامی در ایران، فرقهی بهائیت که منافع خود را از دست رفته میدید؛ با توسل به مظلومنمایی، سعی خود را در تحت فشار قرار دادن نظام اسلامی ایران گمارد. از این رو، نظام استکباری غرب، برای از میان رفتن نظام ایران، نقض حقوق جاسوسان بهائی مسلک خود را، بهانهای برای فشارگاه و بیگاه بر این کشور قرار میدهند.