بهائیت
چندی پیش شاهد قتل یک شهروند بهائی به نام احمد فنائیان بودیم. شبکههای معاند نظام، همگام با خبررسانیهای تشکیلات بهائیت، به نقل این واقعه پرداختند. با ملاحظهی این اخبار و مشاهدهی تناقضگوییهای بسیار در آنها در مییابیم که تنها هدف ناقلان این خبر، دشمنی با نظام اسلامی در ایران و توهین به شعور ایرانی میباشد.
با توجه به آنکه شعار صلح و نوعدوستی بهائیان، گوش عالمیان را کر کرده؛ اما هیچگاه آنها، در راستای تحقق این شعار، گامی جدی برنداشتهاند. بطور مثال در نبرد ائتلاف آمریکایی علیه عراق که به کشته شدن 3 میلیون نفر منجر شد؛ نه تنها نهاد رهبری بهائیت به محکومیت این جنایات نپرداخت، بلکه از تجمع اعتراضی پیروان خود نیز، ممانعت به عمل آورد.
با توجه به آنکه تشکیلات بهائی در جامعهی اسلامی مورد استقبال قرار نگرفت؛ لذا در ویژه برنامهای با عنوان «سفر پرفروغ»، سعی بر آن شد تا در ماجرای سفر عباس افندی به آمریکا، جامعهی مسیحی آمریکا مرید وی معرفی شوند. اما با توجه به مقابلهی جامعهی مسیحی با عباس افندی میتوان گفت که برخورد و مخالفت با بهائیت، به تمامی ادیان الهی اختصاص دارد.
علیمحمد شیرازی، ابتدا خود را مسلمان دانسته و به عدم نسخ اسلام اعتقاد داشته است. وی در آثار خود، قائم موعود را حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی نموده و حتی ذکر میکند که بابی بعد از نوّاب اربعه نبوده و هر کس منکر یکی از آنها شود، کافر است. اما او مدتی بعد، ادعاهایی میکند که طبق این بیانات، کفر خود را ثابت کرده است.
از اصل تساوی حقوق زن و مرد در مسلک بهائیت، میتوان به عنوان یکی از مهمترین موارد تناقض در میان شعارها و رفتارهای رهبران بهائیت یاد کرد. چرا که رهبران بهائی در تبلیغات خود، مدام شعار تساوی کامل حقوق زن و مرد سَر میدهند اما در عمل، بدین شعار پایبند نبوده و کفهی ترازوی خود را اکثراً به نفع مردها و بعضاً به نفع زنها سنگینی میدهند.
بهائیان با داشتن اعتقاداتی نظیر، پذیرش ربُوبیّت و خدایی حسینعلی نوری، انکار، تحریف و تأویل قیامت مورد ادعای ادیان الهی (به ویژه اسلام) و انکار خاتمیت پیامبر گرامی اسلام، سبب تکفیر خود را فراهم ساختهاند. از فتوی به کفر بهائیان، توسط علمای شیعه و سنی هم که بُگذریم، علیمحمد باب (مبشر بهائیان) آنها را کافر معرفی کرده است.
بر اساس نصوص مسلک بهائیت، بهائیان جناب عبدالبهاء را دارای مقام علم وهبی الهی و مصون از خطا و اشتباه معرفی میکنند. این در حالیست که در سیرهی عبدالبهاء، موارد متعددی (نظیر ادعای نادانی او نسبت به نمازی که پدرش تشریع کرد و نظریهی او پیرامون آینه مقعر و محدب) را میتوان یافت که دالّ بر جهل و نادانی اوست.
تشکیلات فرقهی بهائیت از ابتدای شکلگیری، مواضع متناقض و جانبدارانهای در خصوص صلحطلبی و پرهیز از خشونت اتخاذ کرده است. چرا که تشکیلات این فرقه، در کشورهای مورد تجاوز قرار گرفته، به تبلیغ آموزههای پرهیز از جنگ و سگ خواندن مدافعین وطن پرداخته و در کشورهای جنگطلب، پیروان خود را از اعتراض ساده هم بدانها بازمیدارد!
حسینعلی نوری در کتاب ایقان خود مدعی میشود، آیات 210 سورهی بقره و 10 سورهی دخان، اشاره به او داشته و ربطی به موضوع قیامت ندارد. این در حالیست که سیاق این آیات، در خصوص کافرانی است که منکر پیامبری حضرت محمّد (ص) بوده و منظور از آمدن خداوند، اِحاطهی او بر منکران است؛ نه آمدن اشخاصی مانند علیمحمد باب و حسینعلی بهاء !
یکی از برنامههای آیین بهایی که به موضوع فقر و محرومیت پرداخت، پس از اشاره به اصل تعدیل معیشت، افزود: معضل فقر و غنا وقتی از جنبهی شخصی حل نگردد، به جنبهی اجتماعی سرایت پیدا میکند. اما لازمهی تحقق این اصل، در درجهی اول، پایبندی رهبران دینی به سادهزیستی میباشد. این در حالیست که شوقی افندی هیچگاه به این موضوع پایبند نبوده است.
کارشناسان بهائی، با اشاره به تعلیم تعدیل معیشت در بهائیت، تلویحاً اسلام را مروج و مؤیّد فقر معرفی کردند. این در حالیست که راهکارهای فراوانی در اسلام برای مقابله با فقر و جلوگیری از دو قطبی شدن جامعه بیان شده است. از آن گذشته رهبران بهائی، با احکامی نظیر حلّیت رِبا، در جهت مخالف این مسیر حرکت و تنها به ابراز شعار اکتفا نمودهاند.
ابوالفضل گلپایگانی روایتی از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل کرده با این مضمون: اُمّتی که ابتدایش من و انتهایش حضرت مسیح است، خوار نخواهند گشت. گلپایگانی حضرت مسیح در این روایت را به حسینعلیبهاء تفسیر کرده. در پاسخ میگوییم: این روایت دلالت بر آمدن دینی جدید نداشته و با توجه به روایات دیگر، حضرت مسیح (ع)، پیرو حضرت مهدی (عج) خواهد بود.
با بررسی احکام فرقهی بهائیت و مقایسهی آنها با یکدیگر به این باور میرسیم که صدور چنین احکامی، از جانب خدای حکیم بسیار بعید است. به طور مثال در بهائیت، شخصی که ضرر مالی بزند، حکم به تبعید، داغ گذاشتن بر پیشانی و سوزاندنش میشود. این در حالیست که مجازات متعرض به ناموس، تنها پرداخت جریمه نقدی به بیتالعدل تعیین شده است!
پیامبرخودخواندهی بهائی از جانب خود، احکامی غیر حکیمانه به خدای تعالی نسبت داده است. از جملهی این احکام جواز رِبا، بخشش گناه زناکار با پرداخت پول به نهاد رهبری این فرقه، واگذاری مقام شارعیت الهی به رهبران و انکار معاد میباشد. با ملاحظهی همین موارد محدود، به غیرحکیمانه و غیرالهی بودن اساس این مسلک پی خواهیم برد.