بهائیت
با توجه به اظهارات جناب صبحی، شوقی افندی (اولین و آخرین ولیامر بهائیت) نمیتوانست جانشین موعود عبدالبهاء باشد؛ چرا که صرفنظر از فساد شوقی، جانشینی او بر خلاف خواست بهاء و حتی عبدالبهاء بود. از طرفی جانشینی او نشانی قطعی بر غیرالهی بودن اساس فرقهی بهائیت بود.
کنفرانسی تبلیغاتی با هدف تبلیغ صلح جهانی به عنوان یکی از خواستهای بهائیت در دانشگاه مریلند آمریکا شکل میگیرد. اما آیا بهتر نیست به جای آنکه تشکیلات بهائیت در آمریکا، از شعار دروغین صلح طلبی بهرهی سیاسی تبلیغاتی برد، اندکی به آموزهها، تاریخ و عملکرد فعلی خود نگاهی بیاندازد که چه گامی برای تحقق صلح برداشته است؟!
برخی سلبریتیها و بازیگران مشهور سینمایی که از قضا پروندهی پرباری در دفاع از افراد ضدانقلاب و زندانیان سیاسی و امنیتی دارند، پس از اطلاع از خبر بازداشت نوشین جعفری، علناً حمایت خود از او را اعلام و سعی کردند به سفیدسازی او بپردازند. اما به راستی علّت حمایت گستردهی فضای ضدفرهنگی حاکم بر سینما از نوشین جعفری چیست؟!
عرفان ثابتی، فعال بهایی و نمایندهی غیررسمی تشکیلات بهائیت در برنامههای تلویزیونی، در گفتوگو با شبکه منوتو، ضمن توهین به شهید مصطفی چمران و سردار قاسم سلیمانی مدعی شد: «در فرهنگ ایرانی خشونت یک اصل است. فرهنگ در ایران به صورت بنیادی ایراد دارد و خشونت پرور و خشونت طلب است»!
فرقهی بهائیت به عنوان ستون پنجم استعمار و قدرتهای سلطهگر جهانی، با ترویج بیوطنی و زدودن غیرت ملّی در تلاش است تا مفهوم کوتهنظرانهای را به مردم القاء کند و آن اینست که اگر اربابان بهائیت به کشور شما حمله و یا اموالتان را چپاول کردند، تسلیم محض باشید! اما آنان هیچگاه از تبعاتی که به اسارت گرفتن مردم و چپاول ثروت و هویت کشورشان توسط مهاجمین دارد، سخنی به میان نیاوردهاند.
دریافت این لقب به خاطر خدمتی بوده که عبدالبهاء به قشون انگلیس داشته است و کمک کردن به قشون انگلیس نه تنها حرکتی سیاسی نبوده، بلکه کمک به نیازمندان بوده است. اما این توجیه بر خلاف عقل و اخلاق در حالیست که کمک به دو طرف در حال نزاع در واقع دشمنی در طرف مقابل خواهد بود. از طرفی عبدالبهاء در جایی دیگر، کمک به ظالم و متجاوز را در واقع ظلم به مظلومان برشمرده است!
عرفان ثابتی (نمایندهی بهائیت در مناظرات تلویزیونی) در مصاحبه با رادیو فردا، با استناد به استدلالهایی پوچ، به رد باور خاتمیت پرداخت. نمایندهی تشکیلات بهائی در حالی بهائیت را طرفدار پلورالیسم دینی معرفی نمود که پیشوایان بهائیت با باطل شمردن غیر خود، غیربهائیان (از هر دین و مسلکی) را آماج توهینهای خویش قرار دادهاند.
عبدالبهاء با کمک به ارتش مهاجم انگلیس در کنار سر دادن شعار ممنوعیت دخالت در سیاست، سیرهای در بهائیت بنا نهاد تا با سر دادن شعار ممنوعیت دخالت در سیاست، حاشیهی امنی برای فعالیتهای خائنانه و پشتپردهی بهائیت فراهم شود. لذاست که میبینیم امروزه بهائیت در ایران نیز با پنهان شدن پشت این شعار، به ضربه زدن به حاکمیت کشورمان اشتغال دارد.
لیدی بلامفیلد در کتابش که به تأیید رهبران بهائی رسیده، به بخشی از نقش تدارکاتی عبدالبهاء برای نیروهای انگلیسی در اشغال فلسطین میپردازد. اما به راستی پیشوایان بهائیت به خوبی نشان دادند که نه تنها در دورویی بینظیرند و از خیانت به دولتی مثل عثمانی که ثناگویش بودند هیچ ابایی نداشتند؛ بلکه بر خلاف شعارهای صلحطلبی خود، برای ادامهی جنگ نیز گام برداشتهاند.
مبلّغان بهائی عملکرد چند جوان جاهل شیعه را به عنوان دستمایهای برای توهین و سگ خطاب کردن شیعیان قرار میدهند که طبق تصریح پیشوایانشان، نه تنها گوسفندِ مطیع مسلک غیرمعقول و ساختگی پیشوایانشان هستند، بلکه میبایست گوسفند و دستبوس ظالمین و متجاوزین نیز باشند و به سگ بودن خود نیز افتخار کنند.
فعالیت تشکیلات بهائیت در راستای براندازی که در کنفرانس شیکاگو نمودار شد، چنان در تناقض با اصول فرقهی بهائیت بود که یکی از بهائیان ایرانی (به نام بهاره مقدم) را به نگارش نامهای اعتراضی به گردانندگان این کنفرانس وا داشت. اما نهاد بیت العدل در جواب به استدلالهای مستند عضو خود، ضمن طرد او با تُند ترین ادبیات ممکن از او یاد نمود.
تشکیلات بهائیت که براساس تعالیم خود همیشه ادعا میکرد در سیاست دخالت نمیکند، در کنفرانس ضدایرانی شیکاگو با کنار زدن پردههای فعالیت پنهانی و خرابکارانهی خود در این سالها، علناً سخن از تغییر حکومت در ایران و تغییر قانون اساسی را به زبان آورد. این رفتار چنان در تناقض با اصول بهائی بود که صدای برخی بهائیان را نیز درآورد!
پيام مورخ 12 اسفند 1391 که توسط نهاد رهبری بیتالعدل برای بهائیان ساکن در ايران صادر شد، حاوی يک نکته مهم و يک تغيير رويکرد اساسی در تعالیم بهائیت بود. با بررسی اين پيام درمییابیم که تشکیلات بهائیت با رویگردانی از مبنای اساسی این فرقه که ممنوعیت دخالت در سیاست و امور حکومتی میباشد، به دنبال تحقق مرحلهی استقلال و عصر طلائی خود است.
به اذعان خواهر پیامبرخواندهی بهائی، با این میزان تناقضاتی که عقل آدمی هم (جدای از شرع)، از پذیرش ادعای حسینعلی بهاء بازمیدارد، تنها احمقهای زمان که مشک را از پشک (: سرگین گوسفند) تشخیص نمیدهند و معنی را از لفظ خالی تمییز نمیدهند؛ میتوانند از مسلک ساختگی بهائیت پیروی کنند.