بهائیت
مبلّغان بهائی معمولاً هرگاه با طرح احکام و سیرهی غیرعقلانی و خشن علیمحمد باب مواجه میشوند و دلیلی برای توجیه و یا تطبیق آنها با تعالیم ساختگی خود را ندارند، بلافاصله با ادعای استقلال بابیت و بهائیت از یکدیگر، از پاسخگویی طفره میروند. اما آیا این توجیه از سوی مبلّغان بهائیت پذیرفته است؟!
در سال 1266 ق زنجان شاهد شورشی بزرگ به رهبری ملامحمدعلی زنجانی ملقب به حجت بود. اما هرچند درمنابع تاریخی و همچنین در لابهلای نوشتههای بابیان و بهائیان، دلایل کافی بر اثبات اقدامات مسلحانه و تروریستی بابیان وجود دارد؛ ولی بهائیان برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی، سعی دارند تا جنگطلبی بابیان را در قالب مظلومنمایی جلوه دهند.
مبلّغان بهائی در رد سندیت توبهنامهی مذکور در کتاب کشف الغطاء، مدعی میشوند که چون این کتاب در رد کتاب نقطه الکاف نوشته شده، پس ابوالفضل گلپایگانی در مقام رد توبهی باب بوده است! این در حالیست که با مراجعه کتاب کشف الغطاء درمییابیم که گلپایگانی نه تنها صحت توبهی باب را پذیرفته، بلکه به مقایسهی استقامت او با بهاء نیز پرداخته است؟!
تفسیر سورهی یوسف یا کتاب قیّوم الأسماء، عنوان اثری است که به گفتهی پیامبرخواندهی بهائیت و شوقی افندی، بزرگترین اثر علیمحمد باب به شمار میآید. وی در اولین صفحهی بزرگترین اثر خود از محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام)، امام دوازدهم شیعیان و فرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) به عنوان پیشوا و مبشّر بابیت خود یاد کرده است!
اعتقاد راسخ به خاتمیت اسلام و عدم شارعیت امام زمان (علیه السلام)، جریان بابیت را در ادعای نسخ اسلام، مجبور به اجرای نقشههای زیرکانه کرد. همچنان که در جلسهای بین خواص بابیه در بدشت صورت گرفت، تصمیم بر آن شد که اعلام نسخ اسلام توسط قرة العین صورت گیرد تا در صورت رویگردانی بابیان، با وساطت قدوس، قرة العین توبه داده شود و غائله ختم گردد.
ابوالفضل گلپایگانی (از مبلّغان بهائیت) پس از ذکر و تأیید توبهنامهی علیمحمد باب در تبریز، به مقایسهی استقامت او با مدعی پیامبری بهائیت میپردازد. اما هرچند که این مقایسه نیز صحیح نیست؛ ولی گویا گلپایگانی فراموش کرده که اثبات دست شستن علیمحمد باب از ادعاهای دروغینش، به منزلهی نابودی پایهی حقانیت بهائیت به عنوان موعود بابیت است!
سران بهائیت در کمال بیشرمی، از علماء، مقامات و مردم ایران که در مقابل خشونت و بربریت اسلاف بابیشان ایستادگی کردند، با عنوان «ملّتی جاهل، متعصب و متوحش (وحشی)» تعبیر کرده و ایرانیان را بخاطر اعدام عامل خشونت و برادرکشی در کشور، صدهزار مرتبه از قاتل امیرالمؤمنین (علیه السلام) ظالمتر میدانند.
بنابر تصریح صحیفه رضویه، علیمحمد شیرازی (1263 ق) و همچنین نامهی منسوب به او در تاریخ ظهورالحق، وی تا اوایل سال 1264 ق، همچنان بر ادعای نیابت و رکن رابع بودن خود اصرار داشته است. لذا اسناد فوق، به خوبی دلالت بر پیوند عمیق شیخیه و بابیت و استفادهی علیمحمد شیرازی از بسترسازی مسلک شیخیه و تدریجی بیان کردن ادعاهای خود دارد.
فاضل مازندرانی در توجیه تناقض میان ادعای اُمیّت باب با درس خوانده بودنش میگوید: اولا اُمّی به معنای نپیمودن علوم متداول است و ثانیا لقب امی بودن بخاطر انتساب صفت بیسوادی علمای شیعه به شیخیه میباشد. این در حالیست که این تعریف از اُمیت با تعریف پیشوایان بهائی در تضاد است؛ همچنین ادعای اُمی بودن چگونه با داشتن اشتباهات بیشمار سازگار است؟!
کتاب کشف الغطاء، به دستور عبدالبهاء با هدف پاسخگویی به کتاب نقطة الکاف با مقدمهی ادوارد براون انگلیسی نوشته شده است. اما وقایعی چون اِشغال فلسطین به دست انگلیسیها و سقوط امپراطوری تزار روسیه سبب شد تا عبدالبهاء، قبلهاش را از پایتخت تزار به لندن تغییر دهد. لذا اکثر نسخههای این کتاب که ماهیت ضدانگلیسی داشت، به دستور او از بین برده شد.
دایی میانی باب (ملقب به خال أعظم) به همراه شش بابی دیگر که در غائلهی بابیه نقش فعال داشتند، در سال 1266 ق در تهران اعدام شدند. اما بهائیانی که امروزه از اعدام این مفسدان و جانیان، به عنوان سند مظلومیت تاریخی خود یاد میکنند، گویا توطئهها، شورشها و برادرکشیهای خونینی که اسلاف خود رقم زدند را به دست فراموشی سپردهاند.
بر خلاف پیامبران الهی که فی نفسه هیچگاه اقدام به نمادسازی برای ادیان الهی نداشته و تنها به دنبال وحدت انسانها تحت لوای بندگی خداوند بودهاند، پیشوایان بهائیت همچون گروههای سازمانی، به دنبال تشکیلاتی کردن و نمادسازی برای فرقهی خود بودهاند. لذا در این مقاله، سعی بر آن داریم تا با نمادهای ساختگی تشکیلات بهائیت آشنا شویم تا مبادا ندانسته، مورد استفاده قرار گیرد.
هیچکدام از ادیان و پیامبران الهی نمادی را به عنوان نشان شریعت خود مطرح نساختهاند. چرا که هدف از ارسال پیامبران، ایجاد حس نزدیکی به خداوند و نه نماد و حزب بازی بوده است. این در حالیست که سران بهائیت به دنبال تشکیلاتی کردن فرقهی خود، نمادهایی را طراحی کرده و با تفاسیر و تبلیغاتی جذاب، سعی در ایجاد جاذبههای ظاهری برای مخاطبان خود دارند.
عبدالبهاء نظام رهبری بهائیت را بر دو رکن مقام ولایت امر و نهاد بیت العدل استوار دانست. در این میان، نهاد بیت العدل که با عقیم ماندن شوقی افندی، یگانهی نظام رهبری بهائیت گشت، از طرفی تمام قدرت و مسئولیتهای او را به نفع خود مصادره کرد و از طرفی ادعای عصمت و فقدان دست نظارتی بر آن موجب شد تا بدون هیچ بازدارندهای یکه تاز میدان گردد.