بهائیت
سران بهائیت ضمن اعتراف به اصلاح کتاب اقدس یا اُمّ الکتاب فرقهی خود، اجازهی ترجمهی کامل و صحیح آن را به سایر زبانها (خصوصاً زبان فارسی) نمیدهند. از اینرو فرانچسکو فیچیکیا علّت چنین رویکردی را گفتههای منافی با شعارهای عوامفریب بهائیت دانسته و از کتاب اقدس با عنوان خاری در چشم تشکیلات بهائیت یاد کرده است.
پیامبرخواندهی بهائیت تنها پس از حدود سیزده سال از مرگ علیمحمد باب، ادعای نسخ مسلک او را اعلام نمود. اما اگر مسلک علیمحمد شیرازی متناسب با آن زمان نبود، پس چرا او ادعای نسخ دین اسلام را مطرح کرد؟! و در مقابل، اگر بابیت مطابق با مقتضیات آن زمان بود که به واسطهی آن اسلام را نسخ کند، پس چرا بلافاصله توسط مدعی پیامبری بهائیت نسخ شد؟!
پیامبرخواندهی بهائیت در کتاب اقدس خود، بالا رفتن از منبرها را حرام اعلام کرده و گذاردن تخت روی تخت را به عنوان جایگزین منبر برای سخنرانی مبلّغین فرقهی خود تعیین کرد است. اما بیان این کلمات از سوی پیامبرخواندهی بهائیت، یا نشان جهل او و یا تعصب در برخورد با نمادهای اسلامی دارد!
پیامبرخواندهی بهائیت، برای آنکه سُستی ظاهری و باطنی سیاهمشقهای خود را پنهان کند، بهائیان را مأمور به آهنگین خواندن سیاهمشقهای خود کرده تا شنونده کمتر متوجه غلطها و سُستی و پوچی آنها شود و خاطرش کمتر مشمئز گردد. زیرا همانگونه که روشن است، آواز خوش هر عبارت بیمعنایی را دلپذیر میسازد.
پیامبرخواندهی بهائیت در کتاب اقدس، نسخ یکی از احکام باب (مبنی بر مجازات نوزده مثقال طلا برای ناراحت کردن اشخاص) را اعلام کرده است. اما به راستی چگونه علیمحمد بابی که ضمن فحاشیهای فراوان دستور به قتلعام تمام مخالفین خود را داده بود، از ناراحت شدن ایشان ابایی نداشت؟! و پیامبرخواندهی بهائی که تا به کجا از اباحهگری باب پیشی گرفت؟!
پیامبرخواندهی بهائیت هنگام تشریع حکم زکات، مدعی شد تفصیل آن را به زودی بیان خواهد کرد. اما احکامی که قرار بود به زودی توسط او بیان شود، در زمان شوقی افندی، به زمانی نامعلوم حواله داده شد! از طرفی چگونه پیشوایان بهائیت علّت نسخ اسلام را احکام قدیمی آن معرفی نمودند در حالی که تمام احکام خود را از آن کپیبرداری ناقص کردهاند؟!
پیامبرخواندهی بهائیت در حالی مطالعهی یک خط از شِبه آیات خود را بهتر از قرائت تمامی کتابهای اولین و آخرین میدانست که حتی در یک کپیبرداری ساده از آیات قرآن نیز عاجز بوده است. کپیبرداریهایی که بعضاً با غلطهای فاحشی همراه بوده؛ همان غلطهای فاحشی که پس از چندینبار از اصلاح شِبه آیات بهاء، همچنان خودنمایی میکنند!
پیامبرخواندهی بهائیت نوشیدن شراب را تنها به علت زوال عقل، ناروا دانسته است. لذا طبق تعلیل پیامبرخواندهی بهائیت، اگر کسی مقدار کمی مشروبات الکلی بنوشد یا شخصی معتاد، خمرهای را سر بکشد و عقلش زائل نشود، به نصّ عبارت جناب بهاء، مشروبات الکلی برای او جایز خواهد بود. این در حالیست که مصرف مشروبات الکلی، آسیبهای بسیار زیادی دارد.
بهائیان در حالی مدعیاند یکی از تعالیمشان مسئلهی لزوم تطابق دین با علم و عقل است که پیامبرخواندهی بهائیت در حکمی خلاف، یادگیری زبانهای خارجی را فقط برای تبلیغ بهائیت جایز برشمرده است. این در حالیست که در تمام قوانین و ادیان، احدی نمیتواند حکم دهد که تحصیل علم و دانش [که زبان نیز جزئی از آن است]، ممنوع باشد.
پیامبرخواندهی بهائیت در راستای مقابله با انقلابهای مردمی بر علیه ستمگران، آزادیخواهی را به آتش فتنهای خاموشنشدنی تشبیه و با حیوانی و فریبکارانه برشمردن آن، آن را مایهی خروج انسان از دایرهی ادب دانسته است. اما در عین حال وی، پیروی از احکام بیبند و بار مسلک خود را مصداق آزادی واقعی معرفی کرده است.
مبلّغان بهائیت در راستای انکار بهشت و جهنم، با طرح سؤال جایگاه زنان در بهشت، سعی بر آن دارند تا به خیال خود مسلمانان را به چالش بکشند. این در حالیست که 1. بر اساس منابع کلامی و روایی زنان در بهشت دارای یک شوهر خواهند بود. 2. دلیل انکار بهشت و جهنم موعود ادیان توسط بهائیت، چیزی جز تکلیف گریزی نیست و ثمرهای جز پوچی و بیحاصلی آفرینش انسان ندارد.
پیامبرخواندهی بهائیت، با خدا دانستن خود و تشبیه مکانهایی که در آنها سکونت داشته به عرش پروردگار، حکم به ساخت زیارتگاه در مکانهایی که در آنجا سکونت داشته، داده است. لذا مردم مسلمان و مسئولین کشورمان باید هوشیار باشند تا مبادا محلهای سکونت پیشوایان بابیت و بهائیت در ایران، به عنوان معابد شرک و مراکز فعالیت ضداسلامی، دایر شود.
از نگاهی کلی، همجنسبازی و لواط عملی بر خلاف فطرت است و هرچه با فطرت همخوانی نداشته باشد، تأثیر سوء بر سلامت جسمی و روانی جامعه میگذارد. این در حالیست که پیامبرخواندهی بهائیت، از بیان حکم این فساد بزرگ طفره رفته و خجالت خود را دلیل بیان نکردن حکم همجنسبازی معرفی کرده است!
در سال جاری میلادی، تشکیلات بهائیت با انتشار پیامی از سال 2010 م خود، سکوت معنادار بهائیت در قبال حکم ازدواج با محارم را شکست و حکم به حرمت آن داد. اما به راستی چرا بهائیت حدود 160 سال در قبال وظیفهی خود که بیان حکم این موضوع باشد سکوت کرده و در مواردی حکم به جواز آن داده و اکنون بخاطر فشار افکار عمومی آن را ممنوع اعلام کرده است؟!