وقتی بهائیان هم از خیانت بیت العدل گلایه می‌کنند/ کنفرانس شیکاگو

  • 1398/05/30 - 00:02
تشکیلات بهائیت که براساس تعالیم خود همیشه ادعا می‌کرد در سیاست دخالت نمی‌کند، در کنفرانس ضدایرانی شیکاگو با کنار زدن پرده‌های فعالیت پنهانی و خرابکارانه‌ی خود در این سال‌ها، علناً سخن از تغییر حکومت در ایران و تغییر قانون اساسی را به زبان آورد. این رفتار چنان در تناقض با اصول بهائی بود که صدای برخی بهائیان را نیز درآورد!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هرچند بر اساس تعالیم غیرقابل تأویل پیشوایان بهائیت، هرگونه اظهار نظری در مورد امور سیاسی، به منزله‌ی خروج از این فرقه محسوب می‌شود [1]؛ اما تشکیلات بهائیت از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون، از هیچ تلاشی برای براندازی حکومت مردمی در ایران دریغ نکرده است. اما جالب است بدانیم اقدامات خرابکارانه‌ی تشکیلات بهائیت علیه انقلاب اسلامی کشورمان که در سال‌های اخیر جنبه‌ی علنی به خود گرفته، به قدری تناقض آن با تعالیم ساختگی بهائیت خودنمایی می‌کند که حتی صدای برخی بهائیان را نیز درآورده است.
همچنان که یکی از بهائیان ایرانی به نام بهاره مقدم، در وبلاگ شخصی خود، به انتقاد صریح و محترمانه‌ای از گردانندگان این نشست و نهاد رهبری بیت العدل، در برگزاری کنفرانس ضدایرانی شیکاگو در سال 1392 پرداخته است. وی در ابتدا با پذیرش عواقب انتقاد به نهاد رهبری بهائیت (که بر خلاف شعار آزادی اندیشه در این فرقه است)، به بیان دیدگاه خود در خصوص این نشست ضدایرانی از سوی بهائیان در کشور آمریکا پرداخته است. او ابتدا سخن خود را خطاب به دکتر شاپور راسخ این‌گونه آغاز نمود:
«با عرض تحیت و در کمال تواضع، همانطور كه مستحضر هستيد سخنرانی حضرتعالی در بیست و سومین کنفرانس سالانه انجمن دوستداران فرهنگ ایرانی در شیکاگو سئوالات و ابهامات فراوانی را در اذهان احبا ايجاد نموده و انگیزه نگارش این یادداشت گرديد: بی‌شک جنابعالی نیز همچون اکثر دوستانی که این رویداد عظیم را پی می‌گرفتند، تصدیق می‌فرمایید که کنفرانس مذکور، با حضور بیش از 3000 شرکت کننده بهایی و غیر بهایی در عمل به عرصه‌ای برای طرح مباحث سیاسی وارائه دیدگاه‌های ضد رژیم ایران تبدیل گردید. حضور مخالفان معروف رژیم ایران همچون جنابان اسماعیل نوری علاء، علیرضا نوری‌زاده و دیگران در این کنفرانس و ارائه سخنرانی و سردادن شعار براندازی رژیم و به تبع آن حمایت عده‌ی زیادی از احبا (بهائیان) و مسئولین کنفرانس علی الخصوص سخنرانی سياسی و تعجب برانگيز جنابعالی، فضای ملتهبی را برای ناظران آگاه جامعه به همراه داشت».
او در ادامه با غیرمنتظره خواندن این رویداد ادامه می‌دهد: «چنانکه علاوه بر ایجاد حساسیت در دولت جدید ایران و طرفداران آن، باعث انشقاق و اختلاف بین تعداد زيادی از احبا گردید تا جایی که جمعی برگزاری این کنفرانس را یک موفقیت بی‌نظیر و در مقابل گروهی نیز آنرا در حد یک فاجعه‌ی جبران ناپذیر برای جامعه بهایی تعبیر نموده‌اند».
این شخصیت بهائی در ادامه با تعجب از سکوت همراه با رضایت نهاد رهبری بهائیت بیت العدل از این نشست می‌نویسد: «به طور طبيعی احبا در انتظار بودند که معهد اعلی بلافاصله در این رابطه عکس‌العمل نشان داده و با توضيحات و تذكرات خود، ضمن حل مشكل، مسیر آینده جامعه را به روشنی تبيین نمايند. اما تأخیر در اين مورد و سكوت بيت العدل اعظم شایعاتی را در اذهان احبا ایجاد کرده و هریک سعی كردند تحلیلی جدید از این پدیده‌ نا‌آشنا، ارائه نمایند».
نویسنده‌ی بهائی در ادامه، به طرح هشت احتمال در خصوص سکوت و تأیید بیت العدل نسبت به این کنفرانس پرداخته که از جمله‌ی آن‌ها به اختصار عبارتند از:
1. بیت العدل از روی کار آمدن دولت جدید در ایران خوشحال نیست. 2. بهائیان خارج از کشور تنها راه نجات بهائیان ایران را سرنگونی حکومت ایران می‌دانند. 3. دولت اسرائیل از کاهش فشارهای بین المللی بر ایران راضی نیست و در پی ایجاد تنش در ایران است و در این راه، از بهائیان انتظار دارد تا در جهت خواست آنان حرکت کنند. 4. فضای باز سیاسی ایران موجب شده تا عده‌ای از جوانان بهائی علاقه‌مند به مباحث سیاسی شوند و بیت العدل با تأیید غیرمستقیم کنفرانس شیکاگو نمی‌خواهد دل آنان را بشکند. 5. دولت فعلی ایران سعی دارد رفتار دوستانه‌ای با بهائیان ایران برقرار نماید به شرط آن‌که طبق آموزه‌های خود مطیع حکومت باشند و مثل بقیه‌ی اقلّیت‌ها بدون وابستگی به خارج، به حیات خود ادامه دهند؛ درچنین موقعیتی دیگر جایی برای پیروی بهائیان ایران از بیت العدل باقی نمی‌ماند و لذا بيت العدل از ايجاد صلح وسازش بهائيان با حكومت ایران راضی نيست. 6. بیت العدل بر سر دو راهی جلب نظر اپوزیسیون مخالف حکومت ایران و پیروی از دستورات پیشوایان بهائیت مبنی بر اطاعت از حکومت، گزینه‌ی اول را انتخاب کرده است. 7. برگزاری کنفرانس شیکاگو نمی‌تواند بدون هماهنگی با مرکز جهانی بهایی انجام شده باشد. آقای دکتر شاپور راسخ فردی محافظه کار، با سواد، تشکیلاتی و آشنا به متون بهائی است. حرف‌های تند او در کنفرانس و درخواست سرنگونی نظام از سوی او یا با مجوز بیت العدل صورت گرفته و یا او هیجان‌زده شده است! 8. سکوت بیت العدل ناشی از کم سابقه بودن برخی اعضای آن، دوری و عدم آشنایی با اوضاع و احوال ایران و یا عدم بینش سیاسی آنان می‌باشد.
این بهائیِ ایرانی در ادامه، ضمن پوزش بابت لحن صریح از بیت العدل، خطاب به سخنران این کنفرانس نوشت: «مقدمتاً عرض می‌كنم بسياری از شركت كنندگان در كنفرانس شيكاگو به عملكرد آن اعتراض داشته ومعتقد بودند 3000 نفر بهائی در شيكاگو در زير یک سقف جمع شدند تا با همبستگی واتحاد به ايران عزيز عشق بورزند و قرار نبود بحث‌ها به حاشيه‌های سياسی، حزب گرائی، قدرت طلبی، براندازی وغيره كشيده شود. زيرا ديانت (فرقه‌ی) بهائی را با منازعات سياسی ومشاركت‌های تفرقه آميز كاری نيست.
او در ادامه پس از ذکر برخی نصوص رهبران بهائی، در خصوص لزوم پیروی بی‌قید و شرط از حکومت‌ها [2]، می‌نویسد: آقای نوری‌زاده در قسمتی از سخنرانی خود در کنفرانس شیکاگو می‌گوید: «قبلا هِی می‌گفتند بهایی‌ها توی سیاست دخالت نمی‌کنند. امروز دکتر راسخ نشان داد که دخالت می‌کند، خیلی هم دخالت می‌کند، از حقوق بشر هم دفاع می‌کند، سرفرازی ایران را هم در سرنگونی این رژیم ضد ایرانی می‌داند.» خود جناب راسخ نیز در جمع‌بندی پایانی کنفرانس، حکومت جدید و اصلاح طلب ایران را غیرقابل اصلاح دانسته وخواستار لغو قانون اساسی و منحل ساختن ساختار‌های برآمده از آن گردید.
این نویسنده بهائی در ادامه با طرح چهار سؤال از جناب راسخ و نهاد رهبری بهائیت، کلام خود را به پایان برد که خلاصه‌ی آن بدین شرح است:
سؤال اول: آیا این اظهار نظر جنابعالی و برخی دیگر از بهائیان موجود در کنفرانس یاد شده مورد تأیید بیت العدل اعظم هست یا خیر؟ و اگر هست، تضاد آن با آموزه های صريح ديانت بهائی چگونه قابل جمع خواهد بود؟[3]
سؤال دوم: باتوجه به بیانات پیشوایان بهائی (: که بقای بهائیت را در طول این سال‌ها بخاطر فاصله از احزاب و مسائل سیاسی معرفی نمودند) آیا می‌توان به اتحاد با گروه‌های سیاسی سکولار و ضدمذهب و مخالف حکومت‌ها امید بست و سرنوشت جامعه‌ی بهائی را به آنان سپرد؟ و به پشتیبانی آنان دلخوش نمود؟ (مگر ولی‌امر بهائی نگفته است): «مگذارید که اولیای امور ادنی (کمترین) تکدری حاصل نمایند و مگذارید گمان کنند که بهاییان تعلق به وطن خویش ندارند بلکه به راستی بدانند و یقین نمایند که از همه بیشتر و از همه مخلص‌تر و از همه ثابت‌ترند…».
سؤال سوم: آیا مذاکرات انجام شده در کنفرانس و حملات تند به حکومت ایران (که اخبار آن در جريده دريده کیهان نیز درج گردید) این زمینه را برای افراد راست و تندروی داخل حاکمیت ایجاد نمی‌کند که برای فشار‌ خود بر بهائیان ايران، بهانه‌ی قانع کننده‌ای بیابند و اصلاح طلب‌ها را خلع سلاح نموده و بگویند که دیدید ما گفتیم بهاییان ایران سر سازگاری با حكومت را ندارند و دنبال درگیری، براندازی و خشونت هستند. ازطرف ديگرجامعه بهائی یک كلّ به هم پيوسته است. آيا عضوی از آن می‌تواند درخارج از كشور درحاليكه از امنيت ورفاه كامل برخوردار است، شعار براندازی حكومت سر دهد و عضو دیگر در ایران عواقب آن را بچشد؟!
سؤال چهارم: آیا تضییقات صورت گرفته علیه بهائیان توسط حکومت ایران در طول این مدت، می‌تواند مجوزی برای سرپیچی از فرامین الهی و مخالفت با حکومت باشد؟».
آری؛ آنچه در این کنفرانس اتفاق افتاد، یک رویدارد تاریخی در بهائیتِ پس از انقلاب اسلامی ایران بود. زیرا فرقه‌ی بهائیت که براساس تعالیم خود همیشه ادعا می‌کرد در سیاست دخالت نمی‌کند، در این کنفرانس به طور غیرمنتظره و مستقیم، با کنار زدن پرده‌های فعالیت پنهانی و خرابکارانه‌ی بهائیت در این سال‌ها، علناً سخن از تغییر حکومت در ایران و تغییر قانون اساسی و همراهى با اپوزیسیون خارج کشور و دگرگونى زیر ساخت‌هاى نظام را به زبان آورد. 

پی‌نوشت:
[1]. همچنان که عبدالبهاء گفته است: «میزان بهایی بودن و نبودن این است که هرکس در امور سیاسیه مداخله کند… همین برهان کافی است که بهایی نیست. دلیل نمی‌خواهد»: اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، تهران: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 134 بدیع، ص 336.
[2]. همچنان که عبدالبهاء گفته است: «نفسی از احبا اگر بخواهد در امور سیاسیه درمنزل خویش یا در محفل دیگران مذاکره کند اول بهتر است که نسبت خود را از این امر قطع نماید و جمیع بدانند که تعلق به این امر ندارد. خود می‌داند»: اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، تهران: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 134 بدیع، ص 336.
[3]. همچنان که نویسنده، به نقل سخنی از شوقی افندی می‌پردازد که در آن، دلیل بقای بهائیت را عدم مداخله در امور سیاسی دانسته است: «ملاحظه نمایند که در نیم قرن اخیر چه مقدار از احزاب و نهضت‌های سیاسی بر سر کار آمدند و هریک در زمان خود هیاهویی به راه انداختند و سپس از میان رفته‌اند و هباء منثورا شده‌اند ولی حصن حصین امرالله نه تنها چون خیل راسخی قائم و برپای مانده‌ است بلکه روز به روز اتساعی بیشتر یافته و حرمتی اعظم از پیش بدست آورده است، احزاب سیاسی را مانند امواج تصور کنید و امرالله را به مثابه دریا».

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.