بهاییت رقص استعمار
بهاییت یک دین نیست. بلکه یک حزب سیاسی وابسته به استعمار است. سراسر تاریخ این جریان، لبریز از خیانت به ایران و اسلام است. سران بهاییت، چنان خیانتکارند که احمد جمال پاشا (فرمانده نیروی دریایی امپراتوری عثمانی و فرمانروای شامات) برنامه داشت که به تقاص همه خیانتها و خباثتها، سران بهایی را به صلیب بکشد.
بهاییت، نه یک دین، بلکه یک حزب سیاسی وابسته به استعمار است. با این حال، دولت تونس حق دارد و "باید" هم چنین رفتار کند. کدام کشور حاضر است یک سازمان جاسوسی را به عنوان یک دین بپذیرد؟ و برای اعضای آن، حق و حقوق شهروندی قائل شود؟
کنفرانسی تبلیغاتی با هدف تبلیغ صلح جهانی به عنوان یکی از خواستهای بهائیت در دانشگاه مریلند آمریکا شکل میگیرد. اما آیا بهتر نیست به جای آنکه تشکیلات بهائیت در آمریکا، از شعار دروغین صلح طلبی بهرهی سیاسی تبلیغاتی برد، اندکی به آموزهها، تاریخ و عملکرد فعلی خود نگاهی بیاندازد که چه گامی برای تحقق صلح برداشته است؟!
دریافت این لقب به خاطر خدمتی بوده که عبدالبهاء به قشون انگلیس داشته است و کمک کردن به قشون انگلیس نه تنها حرکتی سیاسی نبوده، بلکه کمک به نیازمندان بوده است. اما این توجیه بر خلاف عقل و اخلاق در حالیست که کمک به دو طرف در حال نزاع در واقع دشمنی در طرف مقابل خواهد بود. از طرفی عبدالبهاء در جایی دیگر، کمک به ظالم و متجاوز را در واقع ظلم به مظلومان برشمرده است!
عبدالبهاء با کمک به ارتش مهاجم انگلیس در کنار سر دادن شعار ممنوعیت دخالت در سیاست، سیرهای در بهائیت بنا نهاد تا با سر دادن شعار ممنوعیت دخالت در سیاست، حاشیهی امنی برای فعالیتهای خائنانه و پشتپردهی بهائیت فراهم شود. لذاست که میبینیم امروزه بهائیت در ایران نیز با پنهان شدن پشت این شعار، به ضربه زدن به حاکمیت کشورمان اشتغال دارد.
لیدی بلامفیلد در کتابش که به تأیید رهبران بهائی رسیده، به بخشی از نقش تدارکاتی عبدالبهاء برای نیروهای انگلیسی در اشغال فلسطین میپردازد. اما به راستی پیشوایان بهائیت به خوبی نشان دادند که نه تنها در دورویی بینظیرند و از خیانت به دولتی مثل عثمانی که ثناگویش بودند هیچ ابایی نداشتند؛ بلکه بر خلاف شعارهای صلحطلبی خود، برای ادامهی جنگ نیز گام برداشتهاند.
فعالیت تشکیلات بهائیت در راستای براندازی که در کنفرانس شیکاگو نمودار شد، چنان در تناقض با اصول فرقهی بهائیت بود که یکی از بهائیان ایرانی (به نام بهاره مقدم) را به نگارش نامهای اعتراضی به گردانندگان این کنفرانس وا داشت. اما نهاد بیت العدل در جواب به استدلالهای مستند عضو خود، ضمن طرد او با تُند ترین ادبیات ممکن از او یاد نمود.
تشکیلات بهائیت که براساس تعالیم خود همیشه ادعا میکرد در سیاست دخالت نمیکند، در کنفرانس ضدایرانی شیکاگو با کنار زدن پردههای فعالیت پنهانی و خرابکارانهی خود در این سالها، علناً سخن از تغییر حکومت در ایران و تغییر قانون اساسی را به زبان آورد. این رفتار چنان در تناقض با اصول بهائی بود که صدای برخی بهائیان را نیز درآورد!
پيام مورخ 12 اسفند 1391 که توسط نهاد رهبری بیتالعدل برای بهائیان ساکن در ايران صادر شد، حاوی يک نکته مهم و يک تغيير رويکرد اساسی در تعالیم بهائیت بود. با بررسی اين پيام درمییابیم که تشکیلات بهائیت با رویگردانی از مبنای اساسی این فرقه که ممنوعیت دخالت در سیاست و امور حکومتی میباشد، به دنبال تحقق مرحلهی استقلال و عصر طلائی خود است.
به راستی کشوری که سیاههی جنایاتش را هیچ کتابی گنجایش ندارد، چگونه میتواند توسط مدعیان پیشوایی الهی، در زمانی که در اوج اشغالگری و ستمگری مستقیم بود، نماد عدالت و امید برقراری صلح جهانی خطاب شود؟! و اگر این ثناگوییها و خوشخدمتیها، چاپلوسی نیست، پس چیست؟!
یکی از بهانههایی که اعضای تشکیلات بهائیت به وسیلهی آن، سعی در ایجاد نفرت علیه حکومت و تخریب جمهوری اسلامی ایران را دارند، ارتباط کشورمان با دولت روسیه است. در این راستا با طرح مسائلی نظیر، جدا کردن مناطقی از ایران توسط امپراطوری روستزار را بهانهای برای خیانت جمهوری اسلامی به ایران در پی این ارتباط مطرح میکنند.
در زمان ریاست جمهوری ریگان (که به اسم دفاع از حقوق بشر، از جاسوسان و مجرمان بهائی در ایران، ابزار فشار بر علیه کشورمان ساخته بود)، ناو جنگی آمریکایی "یواساس وینسنس" یک فروند هواپیمای مسافربری ایران را با 290 سرنشین سرنگون میکند و تمامی سرنشینهای آن را به قتل میرساند و خدمهی ناو جنگی به جای محاکمه، با دریافت مدال مفتخر میشوند.
آنچه در ماجرای پس از اعدام علیمحمد باب جلب توجه میکند، حضور کنسول روس تزار بر سر جنازهی باب، گریهی وی بر جسد به خاک افتادهی او و تصویربرداری از آن است. اما به راستی چرا نمایندهی کشوری که سالها با ایران جنگیده، سرزمینش را غصب، بسیاری از مردمان آن را کشته و اموالشان را غارت نموده، باید بخاطر مرگ باب افسوس بخورد؟!