بهائیت
بهائیان همواره درصدد برآمدند تا نوآوریها و تعالیم به ظاهر بدیع حسینعلیبهاء را به همگان نشان داده و او را پیامبری با پیامهای بدیع و بیسابقه از طرف خداوند برای عصر جدید معرفی کنند. اما چگونه میتوان تصور کرد که فرقهی بهائیت با تعالیمی تقلیدی از سایر ادیان و مکاتب فکری، راه نجات بشریت در عصر جدید است؟!
بیت العدل در پیام (مورخ: اکتبر 2019) مدعی شد که ظهور باب، سبب زدودن خرافات از جامعه و تعالیم او سبب درک حقیقت عصر جدید شده است. این در حالیست که با مراجعه به آثار سخیف و خشن باب، به خلاف این ادعای دروغین پی میبریم. از طرفی، با توجه به اینکه مسلک بابی پیش از نسخ، از مرزهای ایران فراتر نرفت، یعنی تنها مردم ایران خرافی بودند که باب مأمور به مبارزه با آن شد؟!
سران بهائی، به خیال پشتیبانی دائمی روسها، سرسپردگی عجیبی به استعمار روستزار داشتند و لذا پیوسته بهائیان را به چاپلوسی برای این استعمار ترغیب میکردند. آری؛ اینست حال و حکایت پیشوایان مسلک ساختگی بهائیت که بر خلاف ادیان الهی و به جای تکیه بر آحاد مردم، حفظ حیات و پیشرفت خود را در گرو ارتباط و خدمت به استعمارگران میدیدند.
مبلّغین تشکیلات بهائیت، در مواجهه با نقد تفکرات باطل بهائی، انتقاد را مساوی با بیاحترامی به خود دانسته و عنوان میکنند که باید به عقاید آنان احترام گذاشته شود! این در حالیست که احترام به عقاید باطل و مخرب بهائیت، این امکان را به پیروانش میدهد که به صورت سازمانیافته و بدون هیچ روشنگری دربارهی ماهیت پوچ آن، جامعه را به گمراهی و تباهی کشند.
تشکیلات بهائیت در پیام خود به مناسبت تولد علیمحمد باب، در حالی مدعی استمرار ظهور پیامبران تا به ابد و لازمهی ظهور ادیان را بقای چند صدسالهی تعالیمشان و وعدهشان را به میقاتی معین برشمرد؛ که: بهائیت عملاً خود را آخرین دین معرفی کرده و بر خلاف اصلِ بقای چند قرن، در کمتر از بیست سال بابیت را نسخ کرده و موعود منتظر بابیت به حساب نمیآید!
نهاد رهبری بهائیت، ظهور ادعای علیمحمد باب را عامل رسیدن عالم انسانی به معیار والای رفتار و کردار معرفی، همچنین تعالیم او را منادی مبارزه با نظامهای سلطهطلب دانست. این در حالیست که باب خود، عامل گسترش جهل، نادانی و تعصب بود. کسی که نه تنها با نظامهای سلطهطلب به مقابله برنخواست، بلکه خود نیز درصدد ایجاد نظامی دیکتاتوری و بیرحم بود.
امپراطوری روستزار با حمایت از پیشرفت بهائیت در عشق آباد و حضور مستقیم در برپایی مرکزی تبلیغی برای بهائیان در مستعمرات خود، به دنبال برپایی جنگ نرم بر علیه اسلام و مذهب شیعی بود. از طرفی، ماهیت مشرق الاذکار عشق آباد نشان داد که چنین مکانهایی، نه تنها محل خواندن دعا، بلکه مرکزی برای پیشبرد فعالیتهای تبلیغ حضوری و تهاجمی بهائیت به شمار میآیند.
آیا حمایت استعمارگران از بهائیت، علّتی جز دستنشانده بودن این مسلک شبه دینی دارد؟! چرا که اگر استعمارگران به دنبال نیتهای خدایی و یا کسب رضایت مردمی بودند، هیچگاه دست به اشغالگری و چپاول ملّتها نمیزدند! بسی سادهانگاری است که همکاری همهجانبهی استعمارگران با بهائیت را خالصانه و از سر عشق به کمالات نداشتهی سران بهائیت بدانیم!
تشکیلات بهائیت با رد ادعای رسانهی صهیونیستی مبنی بر بُتپرستی و بخوری کردن ملّت اسرائیل، به صادارتی بودن این فرقه از اسرائیل اذعان کرده و مدعی ارتباط نزدیک با تمامی دولتهای اسرائیل و پاسخکو بودن نسبت به مصرف آب در اماکن خود شد. اما چگونه بهائیت خود را موظف به پاسخگویی در برابر دولت اسرائیل میداند و در عین حال اجازه میدهد، 160 سال احکام بهائیان بدون جواب بماند؟!
تشکیلات بهائیت با استفاده از حربهی تبلیغی خود، تلاش دارد تا با تحریف واقعیت در دویستمین سالگرد تولد علیمحمد باب، او را شخصیتی مظلوم و در عین حال، استوار در ادعاهای دروغینش، به عنوان الگویی کمنظیر جلوه دهد! تا با استفاده از این بهانه و از این طریق، برنامهی تبلیغ تبشیری و تهاجمی خود را با جدّیت به پیش برد!
روزنامهی اسرائیلی هاآرتص، با انتشار مقالهی حیفا تایم، به نقد ارتباطات پشتپرده و سوبسیدهای دریافتی و رانتخواری تشکیلات بهائیت از دولت اسرائیل پرداخته است. اما مگر میشود رژیم صهیونیستی، با پرداخت امتیاز به تشکیلات بهائیت در فلسطین اشغالی، از نیروی چندین هزار نفری بهائی در کشور متخاصم خود «ایران» بیبهره باشد؟!
تشکیلات بهائیت در پیام مورخ 12 اسفند 91، آموزهی صریح عدم دخالت بهائیان در سیاست را به ممنوعیت دخالت در سیاستهای حزبى تغییر داد. سپس با توجیهاتی سعى کرد تا دخالت در سیاست و شرکت در انتخابات و... را از نظر بهائیت مشروع جلوه دهد. اما تمام اینها مگر تنزل نهاد بیت العدل به یک حزب سیاسى، آن هم از نوع استبدادى و با رنگی دینى را نمیرساند؟!
بیت العدل، با معرفی تبلیغ به عنوان وظیفهاى عبادى و غیرقابل تعطیل برای بهائیان، مخالفت حکومتها را نیز موجب سقوط تکلیف بهائیان ندانسته است. این در حالیست که اگر به راستی تبلیغ بهائیت تا این میزان اهمیت دارد که به تقابل با جامعهی اسلامی میارزد، پس چرا تشکیلات بهائیت در قبال آن، موضعی یک بام و دو هوا اتخاذ کرده است؟!
تشکیلات بهائیت با طراحی سناریوی تبلیغ فردی در بهائیت، در صدد است تا با سرپوش گذاشتن بر فعالیتهای تبلیغی تشکیلاتی خود، بهائیان در ایران را مجبور به تبلیغ کند تا ضمن نادیده گرفتن قوانین حکومتی، به طور غیرمستقیم به معارضه با حکومت بپردازند. سناریویی که هردو صورت آن (سکوت یا برخورد حکومت) را بُرد برای خود تلقی میکند!