مباحث کلامی
اهل سنت معتقدند که خلیفه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به اجماع امت اسلامی منعقد شده است و از سوی خداوند تبارک و تعالی نصب نگردیده است، چرا که اگر اینطور بود حتماً پیامبر آن را در میان اصحاب خود متذکر میشد، و این در حالی است که به مناسبتهای مختلف خصوصاً در واقعه حجة الوداع پیامبر این مهم را به مردم ابلاغ نمود.
شیعه امامیه معتقد است که بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خلافت و جانشینی به حضرت علی (علیه السلام) طبق نص صریح و بعضی آیات قرآن باید میرسید، اما این جانشینی به خاطر هوی و هوس برخی از صحابه، از حضرت علی دور شد و جامعه اسلامی دچار اختلاف و تشتت آراء گردید، اما این اعتقاد باعث شد، برخی مذاهب خود را از آنان جدا بدانند.
موضوع امامت در دین اسلام از مسائلی است که میتوان گفت: هیچ مسئلهای در این دین به آن اندازه مورد بحث و بررسی و نقد قرار نگرفته است و شاید کتابهایی که در این موضوع تالیف و تدوین شده است، اگر کاملاً شمارش شود بیش از کتابها و مقالاتی باشد که در سایر موضوعات اعتقادی و مسائل متنوعه اسلامی در دسترس عموم مسلمانان قرار گرفته است.
تحقیق درباره باورهای اساسی شیعه در موضوع امامت، از مباحث مهمی است که با اصالت و اعتبار این باور در بین مذهب امامیه جریان دارد، و با مطالعه منابع اولیه میتوان به این نتیجه رسید که خاستگاه دیدگاه کنونی شیعه درباره علم و عصمت ائمه معصومین (علیهم السلام) نشات گرفته از همین دیدگاه میباشد، که با استدلال عقلی و نقلی نیز تقویت میشود.
در میان روایات و اخباری که از پیامبر اکرم در منابع حدیث اعم از شیعه و اهل سنت نقل شده است یکی از موضوعاتی که بیشترین احادیث را به خود اختصاص داده، موضوع حضرت مهدی میباشد. اخبار و احادیث مربوط به آن حضرت، متواتر بلکه بیش از حدّ متواتر است که حتی بعضی از علمای اهل سنت هم به متواتر بودن آنها تصریح کردهاند.
خواند امیر؛ از محدثان سنی مذهبی است که علاقه شدیدی به ائمه شيعه دارد، او میگوید: همانطور که دین اسلام بر دو کلمه طیبه «لا اله الا الله» و «محمد رسولالله» استوار است و هر یک از این دو کلمه که اصل ایمان متعلق به آن است مرکب از دوازده حرف است، پس باید امر امامت که ازجمله فروع ایمان است، منتسب به دوازده امام باشد.
یکی از اختلافات بین شیعه و اهلسنت، مسئلهی خلافت میباشد که آیا این امر انتخابی است یا انتصابی؟ اهل سنت با زیر پا گذاشتن اصول عقلی، امر خلافت را یک امر انتخابی از طرف مردم دانستهاند. لیکن باید از آنان پرسید کسی که نقشههای شوم منافقان را میدانست، چگونه از آیندهی امت خود و اختلافات آتی و تغییر سنتها و گذاشتن بدعتها با خبر نبود؟
جنید بن محمد قواریری یکی از علمای حنابله است که در مورد او مطالب نادرست و غیر واقعی، غالباً از قول خودش نقل شده است؛ اهل حدیث و حنابله با نقل قضایای ساختگی و استفاده از خواب که نزد دیگران حجیت ندارد، و آوردن این داستانها در شرح حال آنان، قصد بزرگ نمودنشان را دارند، که به هیچ وجه چیزی را به اثبات نمیرساند.
جنید بن محمد بن جنید قواریری، از عالمان حنبلی بوده و اهل حدیث و حنابله در مورد او مطالبی اغراق آمیز گفتهاند که روشن میشود، او را در مورد علم و عمل قبول دارند و از بزرگان خود میدانند. آنان در مورد افرادی که قصد بزرگ نمودن او را دارند غلو میکنند؛ ازجمله غلو آنان در مورد جنید، نسبتِ دانستنِ غیب (علم غیب) به ایشان است.
حنابله و اهل حدیث در مورد جنید بن محمد بن جنید قواریری مانند دیگر بزرگان خود، غلو نموده، و قصد بزرگ نمودن او را دارند، او که صوفی است و در تصوف و عرفان از شاگردان دایی خود «سری سقطی» است، روزی صدای یک زن آوازخوان را شنید، و برای شنیدن صدای او سکوت نمود، و اشعار او را حفظ کرده و همان اشعار را دلیل تحول و سیر و سلوک خود میداند!
از قضایای غلوآمیزی که در شرح حال ابراهیم حربی، از علمای حنابله آمده است، رسیدن روزی از غیب به او میباشد. مطلب نادرستی که در مضمون آن وجود دارد، این است که برای روزی، تلاش و کوشش لازم نیست، خدا خود روزی انسان را میرساند. در شرح حال ابراهیم حربی، زندگی زاهدانهای ترسیم شده، که این مطلب از موارد نادر در زندگی اوست.
ابراهیم بن اسحاق بن ابراهیم بن بشر، معروف به ابراهیم حربی از معاصران و ملازمان احمد بن حنبل، از عالمان حنابله و اهل حدیث است، که حنابله مانند باقی علمای خود سعی در بزرگ نمودن وی، با تعریف خوابهایی در مورد آنان نموده، و با اینکه به دیگران اتهام غلو میزنند، خود اهل غلو بوده و با این روش بزرگان خود را اهل کرامات مینمایانند.
ابواسحاق ابراهیم بن اسحاق یکی از ملازمان احمد بن حنبل بوده و حدود بیست سال با او همراه بود و همچنین از افکار او تبعیت میکرد، دارقطنی او را در علم و زهد و ورع با احمد بن حنبل مقایسه کرده است. اهل حدیث و حنابله در معرفی او مطالب غیرواقعی را به او نسبت دادهاند که از آن جمله، زهد و قناعت بیش ازحد، و کتمان آن از دیگران است.
خاندان بنی امیه و در رأس آنان معاویه، در میان مسلمانان به دلیل دشمنی با اهل بیت پیامبر خصوصاً حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، جایگاه مطلوبی ندارند، چرا که این خاندان خبیثه با به انحراف کشیدن تاریخ شکوهمند اسلام که با جانفشانی و مشقتهای طاقت فرسای پیامبراکرم و اصحاب حضرتش به ثمر نشسته بود را دچار حوادث ناگوار کردند.