قول به تنصیص بر امامت، مخصوص شیعه نیست
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ امام (علیه السلام) نیز همچون شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، که جنبه خلیفه الهی دارد، باید واجد صفات پیامبر باشد، و جز مقام پیامبری، باید از همه مزایای نمایندگی حق، برخوردار باشد.
بدیهی است که جز خدا هیچکس نمیتواند بر چنین عنصر شایستهای که باید واجد صفات ویژهای باشد، آگاهی کامل پیدا نماید، لذا عقل حکم میکند که از باب ضرورت، باید تعیین و معرفی، نیز از جانب خداوند متعال صورت پذیرد.
البته شایان ذکر است که این مقام رفیع، ربطی به حکومتهای عادی و جاری، در زندگی روزمره بشریت ندارد. چرا که حکومت حقیقی و واقعی فقط برای خداست که احکم الحاکمین است و افرادی را که او برای حکومت بر خلق، نصب میکند به تعیین و تصویب خدا حق حکومت خواهند داشت. منتهی برخی از علمای اهل سنت غیر این مطلب را معتقدند، مخصوصاً خلافت حضرت علی را تنصیصی نمیدانند و میگویند که اجماع امت اسلامی سرنوشت خلیفه و جانشینی پیامبر را معلوم کرده است، که این قول در میان علمای اهل سنت هم باعث اختلاف نظر شدید گردیده است و میگویند موضوع لزوم تنصیص بر امامت نه تنها عقیده شیعه امامیه است بلکه اصحاب ما نیز قائل به تنصیص هستند، نهایت آنکه نصّ وارده را در مورد ابوبکر توهم کردهاند.
مثلاً ابن حجر هیثمی در کتاب صواعق المحرقه مینویسد: «اعلم، انّهم اختلفوا فی ذلک، ومن تامل الاحادیث التی قدمّناها علم من اکثرها انّه نصّ علیها -ای الخلافه – نصّاً ظاهراً و علی ذلک جماعه من المحدثین و هو الحق...[۱] بدانکه علما در موضوع نص بر خلافت، اختلاف نمودهاند، و کسیکه در احادیث وارده تامل کند خواهد دانست که اکثر آنها نصوصی است آشکار بر موضوع خلافت، و جماعتی از محدثین همین قول را پذیرفتهاند، و حق هم همین است».
صریح این عبارت دلالت دارد که خلافت به تنصیص رسول اکرم نیازمند است و به اثبات نیز رسیده است.
وقتی این قضیه اثبات شد باید به دنبال ادله آن پرداخت، یعنی احادیث وارده در موضوع امامت که مفسّر و مبین آیات امامت است و ثابت کنیم مقصود از آن آیات چیست؟ و بدانیم خلفاء رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چه کسانی هستند و چه ویژگیهایی دارند؟ و نصّ مسلّم در مورد چه اشخاصی وارد گردیده است.
از جمله آیاتی که به انضمام احادیث مسلّمه نزد فریقین دلالت بر موضوع بحث دارد، آیه شریفه قرآن است که خداوند میفرماید: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ.[مائده/۵۵] جز این نیست که ولی شما خداست و فرستاده او و آنان که ایمان آوردند، آنان که به پا میدارند نماز را و زکات میدهند و ایشان رکوع کنندگان هستند.»
شان نزول این آیه را تمام فرق اسلامی از شیعه و خصوصاً اهل سنت آن را در فضیلت حضرت علی (علیه السلام) بیان داشتهاند، آن هم به دلیل احادیث متواتره در کتب خودشان[۲]. و همچنین آیات 67 و ۳ سوره مائده که همگی حکایت از یک موضوع مهم را میرساند، مثلاً ابن ابیشیبه در کتاب «المصنف» خود ذیل این آیات وارده روایت معروف از پیامبر را آورده است که حضرت فرمود: «من کنت مولا فهذا علی مولاه.[۳] هرکه من مولای اویم این علی نیز مولای اوست».
و یا در کتاب مناقب روایتی شده که در غدیر خم مردم مستقیماً به حضرت علی (علیه السلام) تبریک و تهنیت گفتند، خصوصاً ابوبکر و عمر به عنوان شاد باش بر این منصب الهی اظهار داشتند: «بخّ، بخّ لک یابن ابیطالب، اصبحت مولای و مولی کل مومن و مومنه.[۴] به به بر تو ای پسر ابوطالب، در حالی صبح کردی که مولای تمامی مردان و زنان مومن هستی». و جریان مهم تاریخی غدیر خم و افراد و صحابهای که حضور داشتند و به این واقعه مهم معترف بودهاند، خارج از احصاء و شمارش است، مثلاً ابن حجر عسقلانی در کتاب تهذیب التهذیب تعداد کثیری از صحابه را بیان میدارد و حکم به صحت حدیث را بیان میدارد و مینویسد: «و قد جمعه –ای حدیث الغدیر- ابن جریر طبری فی مولف فیه اضعاف من ذکر و صحّحه، واعتنی بجمیع طرقه ابوالعباس بن عقده فاخرجه من حدیث سبعین صحاباً او اکثر.[۵] ابن جریر طبری حدیث غدیر را در کتاب مستقلی جمع نمود که عدد رواتش به مراتب بیشتر است از آنچه یاد گردیده شد و حکم به صحت همه آنها نمود. و ابن عقده همه طرق حدیث مزبور را گرد آورده و آن را هفتاد صحابی، یا بیشتر نقل نموده است».
و یا مثلاً آن حکایت معروف -حارث بن نعمان فهری- ذیل واقعه غدیر خم که علمای اهل سنت مانند شبلنجی در کتاب نور الابصار.[۶] و دیگران نقل کردهاند که وقتی از جریان حادثه اطلاع پیدا کرد به نزد پیامبر آمد، در حالیکه حضرت در میان اصحاب خود نشسته بود، آن حضرت را مورد خطاب قرار دارد و گفت: ای محمد خود را رسول خدا معرفی کردی و ۳۶۰ معبود الهی را امر کردی رها کنیم و به خدای یکتا ایمان آوردیم، بعد گفتی ماه رمضان روزه بگیرید و ما گرفتیم، بعد گفتی زکات مال بدهید و ما دادیم، بعد گفتی نماز بخوانید و ما خواندیم، بعد گفتی حج بگذارید و ما انجام دادیم، بعد گفتی جهاد کنید و ما کردیم، پس از آن همه چیز راضی نشدی و نهایتاً بازوی پسر عمویت علی را گرفتی و او را بر مردمان برافراشتی و بر ما تفضیل دادی و گفتی: «من کنت و مولاه فعلی مولاه» ما این را قبول نمیکنیم و این خبر را از خود گفتی یا از طرف خدا فرمودی؟ حضرت فرمود این سخن خداوند است، وقتی این شخص این سخن را از پیامبر شنید پشت به حضرت کرد و به طرف شترش حرکت کرد و گفت: «اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجاره من السماء او ائتنا بعذاب الیم[۷] پروردگارا اگر این سخن که محمد میگوید راست و حق است و از نزد توست سنگی بر ما از آسمان نازل کن و یا عذاب دردناکی بفرست، هنوز سخن او تمام نشده بود که سنگی از آسمان بر سر او کوفته شد و او را هلاک کرد.
پینوشت:
[۱]. صواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، تحقیق بن عبدالله ترکی، ص۱۵.
[۲]. تفسیر کبیر، فخررازی، دارالفکر، بیروت، لبنان، (۱۴۲۳ق)، ج۶ ص۲۷.
در المنثور، سیوطی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، (۱۴۲۱ق)، ج۳ ص۹۸-ص۹۹.
تفسیر طبری، ابن جریر طبری، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، (۱۴۲۱ق)، ج۶ ص۱۸۶.
[۳]. المصنف، ابن ابی شیبه، مکتبه الرشد، ریاض، عربستان، تحقیق کمال یوسف الحوت، ج۷ ص۵۰۶ حدیث ۶۹.
[۴]. مناقب، اخطب خوارزم، ناشر جامعه مدرسین حوزه، قم، تحقیق مالک محمودی، ص۱۳۵ حدیث ۱۵۲.
[۵]. تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، دارالفکر، بیروت، (۱۴۱۵ق)، ج۷ ص۳۳۷-ص۳۳۹.
[۶]. نور الابصار، شبلنجی، دارالمعرفه، بیروت، (۱۳۸۰ق)، تحقیق محمد طعمه حلبی، ص۱۱.
[۷]. شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، وزاره الثقافیه والارشاد الاسلامی، تهران، ایران، ج۲ ص۲۸۶-ص۲۸۷ حدیث ۱۰۳۰.
افزودن نظر جدید