تصوف
آشنایی ناشی از برخورد و تعاملات اجتماعی صوفیه با دیگر ادیان و فرهنگها موجب تاثیرپذیری صوفیه از آنها شده است. این تاثیرپذیری تا جایی پیش رفته است که برخی معتقد شدهاند منشا تصوف ادیان دیگر بوده است. به همین دلیل نمی توان به آموزههای صوفیه بعنوان آیینی التقاطی اعتماد نمود.
برخی از تذکرهنویسان صوفی درباره بزرگان خود آنقدر غلو کردهاند که تشخیص صحت و عدم صحت سخن ایشان یا ممکن نیست یا اینکه به سختی ممکن است. از جمله افرادی که روایات گوناگونی درباره چگونگی پیوستن او به صوفیه مطرح شده است، ابراهیم ادهم است که انگیزه اصلی پیوستن او به صوفیه با بیان روایات متفاوت پنهان مانده است.
فرق منحرف از دیرباز بهترین دستاویز برای گروههای ضد دین بودهاند تا به پیکرهی ادیان الهی و بهخصوص دین مقدس اسلام ضربه بزنند و جوامع دینی را از لحاظ عقیدتی و اصول مذهب دچار انحطاط و عقبگرد کنند. این موضوع نشأتگرفته از انبوه انحرافات و بدعتهایی است که فرقههای گوناگون با اغراض مختلف ایجاد کرده و آن را ترویج میکنند.
تصوف به عنوان عرفان اهل سنت زاده شد. اما بعد از چند سده، به دلایل مختلف سر از وادی تشیع در آورد و بسیاری از صوفیان با ادعای شیعهگری سلاسلی از صوفیه را تشکیل دادند و برای جذب عوام شیعه در جامعهی شیعی، دست به فعالیت گسترده زدند. در این مقاله به بررسی و نقد این موضوع خواهیم پرداخت.
رئیس سازمان انرژی اتمی ایران در پیامی به سیزدهمین همایش اقامه نماز صنعت هستهای کشور در مشهد گفت: باید از تزریق افکار انحرافی و صوفیانه در پوشش عرفان اسلامی به اذهان جوانان ایران اسلامی جلوگیری شود.
در بستر و مسلک صوفیگری، دوری از تعقل تا آنجا ترویج میشود که اثبات وجود خداوند با براهین عقلی هم مورد هجمه قرار میگیرد و دقیقاً در جایی که آیات قرآن برای اثبات وجود خالق دستور به تعقل و اندیشه و استفاده از علم داده، توسط صوفیان راه خطایی شمرده شده و ترک میشود و اگر عالمی با برهان اقامهی دلیل کند، صوفیه در مقابل او به تمسخر روی خواهند آورد.
قرآن کریم، جریان ملاقات و همراهی حضرت موسی و حضرت خضر (علیهما السلام) را روایت میکند؛ البته باید دانست که قرآن، همان مقدار از داستان و حکایات را بیان داشته، که مورد فایده و قابل الگو گیری و بهرهبرداری بوده و از نقل توضیحات غیرضروری در آن اجتناب شده است؛ اما بزرگان تصوف از این جریان تنها به نفع خود برداشت میکنند.
مشایخ قدرت تعقل و تفکر را نیز از مرید سلب میکردند تا جایی که فقط مراد و پیر خود را بندگی کند نه خدا را! روشی که تصوف و صوفیگری در مسیر سلوک پیش گرفته، در سیر عرفان ناب اسلامی قابل پذیرش نیست. آداب و سنن معصومین (علهیم السلام) بر خلاف عقاید وآموزههای صوفیانه است.
سوء استفادهی متصوفه از خواب و رؤیا برای اثبات حقانیت خود یکی از مسائلی است که امروزه در سلاسل مختلف ایشان مطرح است و همین امر سبب شده تا عدهای از مردم عوام به سخنان رمزگونه و خوابهای پریشان ایشان توجه کنند و در دام پرخطر صوفیان بیفتند. نگاهی دقیق به بحث خواب و آنچه با انسان در ارتباط است به رهایی از دام شیادان صوفی، کمک خواهد کرد.
شعرای صوفی منش، حرمتهای الهی را پاره میکنند و با گم کردن سوراخ دعا، حقیقت و معرفت را که مدعی آنند، در صورت معشوق زمینی و حسن جمال انسانی دنبال میکنند و وقتی عشق جسمانی خمیرمایهی اصلی نمادهای به اصطلاح عرفانی ایشان شد، در ادامه شراب و میخانه نیز عناصر آن را تشکیل میدهند که در واقع هر کدام در شریعت حرام است.
بایزید از بزرگان صوفیه قرن دوم و سوم است که صوفیه ادعا دارند او دربان امام صادق (علیه السلام) بوده و از خرمن پرفیض حضرت خوشهها چیده است و حال آنکه تاریخ تولد و وفات بایزید با ولادت و شهادت امام صادق (علیه السلام) همخوانی ندارد. در حقیقت، بایزید پس از شهادت امام صادق (ع) متولد شد!
یکی از نکاتی که در بررسی تصوف و صوفیگری توجه هر محققی را به خود جلب میکند، تعدد فرق صوفیه است. برای یک صوفیپژوه این سؤال مطرح میشود که چرا در طریقتی که ادعای کمالات معنوی و وصول بهحق مطرح است، وجود سلاسل متفاوت و متناوب بهوفور به چشم میخورد؟ اگر حقیقت واحد است، که حقیقتاً اینگونه است؛ پس دلیل سلایق مختلف و اکثراً متضاد در این طریقت چیست؟
باور عمیق عوام تصوف به سخنان و ادعاهای سران صوفیه، راه را برای فعالیت و جولان هر چه بیشتر ایشان هموار ساخته و همین باور غلط، سبب شده تا اقطاب و مشایخ، سخن از منافع خود بگویند و دراویش بیآنکه از صحتوسقم آن مطلع و آگاه باشند و یا سند و مدرکی راجع به آن مطالبه کنند، به آسانی از گوینده میپذیرند؛ که ساخت سلسله و تشکیلات از آن موارد است.
شیطان خداشناس خوبی است، زیرا اقرار میکند که مخلوق خداوند است (خَلَقْتَنِی)، اما خداپرست و موحدی حقیقی نیست که در مقابل خالق خویش طغیان میکند. اگر شیطان، همانگونه که مولوی ادعا میکند، عاشق شیدایی بود؛ میبایست بر طبق اراده و خواست معشوق خود رفتار میکرد نه بر خلاف امر و دستور او، که عاشق هرگز به رنجش و قهر معشوق خود راضی نمیشود.