مکاتب اهل سنت
فضائل و مناقب امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بسیار فراوان است. به حدی این مناقب از زبان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بیان شده است که قابل انکار نیست. و حتی بسیاری از کسانی که به حضرت علی(علیه السلام) اعتقاد ندارند، مجبور به اعتراف شدند. یکی از آن روایات فضائل، حدیث خاصف نعل(وصله زننده کفش) است.
در احادیث مختلف به وضوح خلافت امیرالمومنین ثابت شده است ازجمله روایت غدیر و ... اما در اینجا شبهاتی وارد میشود که کلمهی ولی که در این روایات آمده است، به معنای دوست بوده است و معنای غیر از این را شامل نمیشود. اما با ذکر روایتی از سخنان خلفا روشن میشود که معنای کلمهی ولی دوست نیست، بلکه معنای واقعی آن همان معنای خلافت است.
احادیث فراوانی در کتاب معتبرصحیح بخاری موجود است که حتی با احادیث دیگر خود تناقض آشکار دارد و بسیار ضعیف است. درحالیکه خود امام بخاری میگوید احادیث این کتاب را از بین ششصد هزار حدیث انتخاب کردم وآن را در شانزده سال نگاشتم وبین خود و خدا حجت قرار دادم وتنها احادیث صحیح را وارد کردم واحادیث صحیح دیگر را ترک کردم.
عبدالله بن مسعود از کسانی بود که در اسلام آوردن از سابقین بود که 23 سال همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده و آنقدر ملازم آن حضرت بوده، که گمان مینمودند از اهل بیت ایشان است، معقول نیست که در مجموع 848 حدیث داشته باشد، و با این تعداد حدیث، از اعلم اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شمرده شده باشد.
علمای اهل سنت از عبدالله بن عمرو بن العاص، در کتابهای خود، 700 حدیث نقل کردهاند. ابوهریره در مورد او میگوید: «هیچکس از اصحاب پیامبر (ص) بهاندازهی من حدیث از پیامبر نگفته، مگر عبدالله بن عمرو؛ زیرا او احادیث را مینوشت و من نمینوشتم.»؛ ولی میبینیم احادیث نقل شده از ابوهریره، چندین برابر احادیث عبدالله است.
عبدالله بن عمر، نزد علمای اهل سنت، از فقهای اصحاب شمرده میشود، با توجه به حالی که از او نقل نمودهاند، که چنان در جمعآوری فعل و قول پیامبر اهتمام داشت که ترس دیوانه شدنش بود، و اگر غائب بود، سؤال میکرد و چیزی از سنت، از دست او نرفته است. ولی جای تعجب است که احادیث نقل شده از عبدالله بن عمر، کمتر از ابوهریره میباشد.
عبدالله بن عباس، پسرعموی پیامبر در شعب ابیطالب بهدنیا آمد. پیامبر اکرم (ص) برای او دعا کرد که خدا به او حکمت و دانش بیاموزد؛ وقتی برای عمر معضلی پیش میآمد، برای حل آن مشکل، به ابن عباس رجوع میکرد و ابن مسعود او را بهترین مترجم و مفسر قرآن کریم معرفی نموده است؛ با این اوصاف برای او 1660 حدیث نقل کردهاند.
ابوذر غفاری در اوائل دعوت رسول خدا (ص) ایمان آورد و اولین کسی بود که اسلام خود را آشکار نمود. ولی فقط 281 حدیث به او نسبت داده شده است؛ او هم از نقل سنت رسول الله (ص) منع شد، ولی کسی نبود که از نقل احادیث خودداری نماید، که عاقبت به همین جرم به بیابان ربذه تبعید شد و در همانجا از دنیا رفت و علم و سنت کثیری را با خود برد.
از سلمان فارسی، صحابه بزرگ پیامبر اکرم (ص) که بنا به اعتراف عایشه، مجلس آموزش و تعلیم خصوصی با پیامبر (ص) داشته است، و دریایی پایان ناپذیر شمرده شده و علمش به علم لقمان حکیم تشبیه شده، که از علم سیراب گشته است، فقط شصت حدیث در کتب اهل سنت نقل شده است. از این شصت حدیث، بخاری چهار حدیث و مسلم پنج حدیث را در صحیح خود آوردهاند.
عمر گفت: از خدا بترس اى عمار! گفت: اگر بخواهى به كسى نمىگويم. با وجود این روایت که در صحیح مسلم وجود دارد، چه طور ممکن است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره عمر بفرماید، که عمر دیوار علم است؟ آیا کسی که نمیداند نماز به هیچ وجه از انسان ساقط نمیشود، شایسته است که پیامبر دربارهاش، بفرماید، دیوار علم؟!!
غزوه طائف از آن جهت برای ما حائز اهمیت است که خداوند در این جنگ، حضرت على (عليه السلام) را به ويژگیاى اخـتـصـاص داد كـه هيچ كس صلاحیت پذیرش آن را نداشت. اول اینکه پیروزی به دست مبارک آن حضرت اتفاق افتاد و دیگر ماجرای نجوای رسولخدا با حضرت علی (علیه السلام) است. نجوایی که از جانب رسولخدا به نجوای با خدا معرفی شد.
وجود حجت و خلیفه خدا در روی زمین از جمله مسائل مهمی است که قرآن به آن اشاره میکند. در سوره بقره چنین میخوانیم که: «هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمين، جانشينى قرار خواهم داد.» آن چه در این آیه مورد بحث است کلمه «جاعل» است. با این کلمه ثابت میشود که الان باید خلیفه خدا در روی زمین باشد.»
در قرآن درباره کسانی که پیامبر اکرم را اذیت میکنند، میخوانیم: «إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهينا» آنها كه خدا و پيامبرش را آزار مىدهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته، و براى آنها عذاب خواركنندهاى آماده كرده است.
شیعیان با توجه به روایت نبوی، جمله «صدق الله العلی العظیم» را در انتهای قرائت تلاوت میکنند. اما برادران اهل سنت متعصبانه برخورد کرده و میگویند شیعیان اسم امیرالمومنین علی (علیه السلام) را در کنار اسم خداوند میآورند. این در حالی است که هیچ یک از شیعیان با چنین تصوری نام «العلی» را در انتهای تلاوت بکار نبردهاند.