خداوند قلب علی (ع) را با ایمان آزمود

  • 1395/04/06 - 03:18

فضائل و مناقب امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بسیار فراوان است. به حدی این مناقب از زبان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بیان شده است که قابل انکار نیست. و حتی بسیاری از کسانی که به حضرت علی(علیه السلام) اعتقاد ندارند، مجبور به اعتراف شدند. یکی از آن روایات فضائل، حدیث خاصف نعل(وصله زننده کفش) است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فضائل و مناقب امیرالمؤمنین، علی(علیه السلام) بسیار فراوان است. به حدی این مناقب از زبان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان شده است، که قابل انکار نیست. یکی از آن روایات فضائل، حدیث خاصف نعل (وصله زننده کفش) است.
ماجرا از این قرار است که سهيل بن عمرو که جزو مشرکین مکه بود، همراه عده‌ای از قريشيان مكه، نزد رسول خدا (صلی الله ‌عليه ‌و آله و سلم) آمد تا جوانانی از آن‌ها، که به دین اسلام گرویده بودند را، با خود به مکه بازگردانند. ولی پیامبراکرم فرمود: ای گروه قريش! شما هرگز به اصلاح نمی‌رسيد، تا آن‌كه كسی را به سويتان گسيل دارم، كه خداوند، دلش را به ايمان آزموده است، تا شما را بر اساس آموزه‌های دينی، گردن زند و شما هم‌چون شترمرغ سركش از او فرار می‌كنيد و طغيان می‌ورزيد.
این روایت در منابع فریقین و خصوصاً در منابع معتبر اهل‌سنت بیان شده است.
ترمذی این روایت را از زبان حضرت علی (علیه السلام) نقل کرده است: «عن أميرالمؤمنين: جاء سهيل بن عمرو إلي رسول الله صلي‌ الله ‌عليه‌ وسلم فقال: يا محمد، انّه قد خرج إليك أناس مِن أرقّائنا ليس بهم للدّين تعبّداً فارددهم علينا. فقال ابوبكر و عمر: صدق يا رسول‌الله. فقال النبي صلي‌ الله ‌عليه ‌وسلم: لن تنتهوا يا معشر قريش حتّي يبعث الله عليكم رجلاً منّي امتحن الله قلبه للإيمان يضرب رقابكم علي الدين وأنتم متجفّلون عنه اجفال النعم. فقال ابوبكر: أنا هو يا رسول الله؟ قال: لا. قال عمر: أنا هو يا رسول الله؟ قال: لا، ولكنّه خاصف النعل. قال (سهیل): و كان في كفّ علي نعل يخصفها لرسول الله صلي ‌الله‌ عليه ‌وسلم.[1] از علی (عليه السلام) نقل شده كه فرمود: سهيل بن عمرو، همراه عده‌ای از قريشيان مكه نزد رسول خدا (صلی الله عليه ‌و آله و سلم) آمد و عرض كرد، يا محمد! گروهی از فرزندان، برادران و بردگان ما نزد تو آمده‌اند. آنان نه به دليل علاقه به دين و نه برای فهم و انديشه آمده‌اند، آنان را به سوی ما بازگردان. ابوبكر و عمر بر سخنان او صحه گذاشتند، اما نبی اكرم (صلی الله ‌عليه ‌و آله و سلم) فرمود: ای گروه قريش! شما هرگز به اصلاح نمی‌رسيد، تا آن‌كه كسی را به سويتان گسيل دارم كه خداوند، دلش را به ايمان آزموده است، تا شما را بر اساس آموزه‌های دينی گردن زند و شما هم‌چون شترمرغ سركش از او فرار می‌كنيد و طغيان می‌ورزيد. ابوبكر گفت: آيا آن مرد كه می‌گوييد منم ای پيامبر خدا؟ حضرت فرمود: خير. عمر گفت: آن كس، منم ای پيامبر خدا؟ حضرت فرمود: خیر بلکه آن مرد همان اصلاح كننده كفش است. سهيل بن عمر گويد: در دست علی (علیه السلام) كفش رسول خدا (صلی الله ‌عليه‌ و آله و سلم) بود، كه آن را وصله می‌كرد.»
حاکم نیشابوری این روایت را با اندکی تفاوت بیان کرده است و نکته‌ای که اهمیت دارد، این است که حاکم گفته است، این روایت طبق شرط مسلم صحیح است، ولی او این روایت را در کتابش نیاورده است.[2]
صاحب کنزالعمال نیز این روایت را، به‌طور مختصر و با اندکی تفاوت نقل کرده است. او آورده است «... والله يا معشر قريش لتقيمن الصلاة و لتؤتن الزكاة أو لأبعثن عليكم رجلا فيضرب أعناقكم على الدين أنا أو خاصف النعل.[3] ای قریش نماز را به‌جا آورید و زکات را پرداخت کنید، یا این‌که کسی را بر شما می‌فرستم، که طبق دستور دین، گردنتان را بزند. خودم یا خاصف نعل.»
ابن ابی الحدید معتزلی هم این روایت را به گونه‌ای دیگر بیان کرد: «وقد روى كثير من المحدثين أن النبی صلی الله علیه و آله قال لأصحابه يوماً: إن منكم من يقاتل على تأويل القرآن، كما قاتلت على تنزيله. فقال أبوبكر: أنا يا رسول‌الله؟ فقال: لا، فقال عمر: أنا يا رسول‌الله؟ فقال: لا، بل خاصف النعل، و أشار إلى علي.[4] بسیاری از محدثین نقل کردند، که پیامبراکرم روزی به اصحابشان فرمودند، که در میان شما شخصی وجود دارد، که طبق دستور قرآن می‌جنگد، همان‌طور که من طبق نزول قرآن می‌جنگم. ابوبکر گفت: آن شخص من هستم، یا رسول‌الله؟ حضرت فرمود: خیر. عمر گفت: آیا من هستم؟ حضرت فرمود: خیر، بلکه کسی است که کفش را وصله می‌زند و اشاره به حضرت علی (علیه السلام) نمودند.»
همان‌طور که گفته شد این روایات در کتب متعددی ذکر شد، که به خاطر اختصار فقط به برخی از منابع آن اشاره می‌کنیم: این روایت را نسایی در کتاب خصائص أميرالمؤمنين،[5] و خطیب بغدادی در کتاب تاریخ بغداد،[6] ابن أبی‌شيبه در کتاب المصنف،[7] و هیثمی در مجمع الزوائد،[8]  و احمد بن حنبل در مسند احمد،[9] نقل نمودند و به غیر از این موارد، در بسیاری دیگر از کتب مهم اهل‌سنت، این روایت وارد شده است.

پی‌نوشت:

[1]. الجامع الصحیح، ترمذی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج5، ص297
[2]. «عن ربعی بن حراش عن علی رضي الله عنه قال: لما افتتح رسول الله صلى الله عليه وآله مكة اتاه ناس من قريش فقالوا يا محمد انا حلفاؤك وقومك وانه لحق بك أرقاؤنا ليس لهم رغبة في الاسلام وإنما فروا من العمل فارددهم علينا فشاور أبا بكر في امرهم فقال صدقوا يا رسول الله فقال لعمر ما ترى فقال مثل قول أبي بكر فقال رسول الله صلى الله عليه و آله يا معشر قريش ليبعثن الله عليكم رجلا منكم امتحن الله قلبه للايمان فيضرب رقابكم على الدين فقال أبو بكر انا هو يا رسول الله؟ قال: لا، قال عمر انا هو يا رسول الله؟ قال: لا ولكنه خاصف النعل فی المسجد و قد كان القى نعله إلى علی يخصفها؛ هذا حديث صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه.» المستدرك علی الصحیحین، حاكم نيشابور، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص137
[3]. كنز العمال، متقی هندی، مؤسسة الرسالة، بیروت: ج7، ص326
[4]. شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحديد، دارالکتب العربی، بیروت: ج2، ص277
[5]. خصائص أميرالمؤمنين، نسایی، مکتبة المعلاء، کویت: ص89
[6]. تاریخ بغداد او مدینة السلام، خطیب بغدادی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص144
[7]. المصنف، ابن ابی شیبه، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج7، ص497
[8]. مجمع الزوائد، هیثمی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج5، ص186
[9]. مسند احمد، احمد بن حنبل، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج3، ص33

نویسنده: محمد یاسر بیانی

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.