مکاتب اهل سنت
از آنجایی که آیات قرآن، برخی با صراحت و برخی با کنایه، فضائل اهل بیت را بیان میکند، لذا با بررسی در کتب روایی شیعه و اهل سنت، علاوه بر اینکه به عمق مفاهیم و معانی آیات قرآن میرسیم، درک خواهیم کرد، که برخی آیات، اشارات بهخصوصی را همراه با روایات وارده، بیان میکند که مصداق آن، پیامبر و اهل بیت اویند.
در صحاح سته و کتب روایی اهل سنت ذیل روایاتی، حضرت مهدی را از اهل بیت پیامبر و از قریش معرفی کردهاند. بزرگانی چون ابن ماجه در کتاب سنن خود، حدیث: «لامهدی الاّ عیسی بن مریم» را آورده است و منکرین مهدویت هم، این حدیث را آلت دست خود قرار دادهاند و اصل مهدویت را در اعتقاد مسلمین مورد تشکیک قرار دادهاند.
در عصر نبوی و ابوبکر و عمر، همه مسلمانان به یک روش وضو میساختند و شک و ابهامی در این زمینه وجود نداشت، تا اینکه عثمان به خلافت رسید. وی بهخاطر بیکفایتی در کشورداری، از سوی صحابه مورد انتقاد قرار گرفت. وی که از انتقاد صحابه ناراحت شده بود، برای کسب آبرو در نزد مسلمانان، وضوی جدیدی گرفت، که در آن پاها نیز شسته میشد.
درباره این روایت باید گفت که اولا: یکی از معانی طواف طبق کتب اهل سنت «غائط کردن» است و در این حدیث به همین معنا آمده است، و ثانیا: مناسبت فقرات حديث، ميان ايستاده آب خوردن وبول كردن در آب راكد وگودالهايی كه در آنها آب جمع میشود با ميان قبور، غائط كردن است نه دور گشتن وطواف نمودن بر قبور. این نکته با دقت مشخص میشود.
جانشینی بلافصل حضرت علی(علیه السلام) جزو موضوعاتی است که هر انسانی با وجدان پاک، با نگاه به روایات، آن را میپذیرد. وقتی به کتب تاریخی نگاه میکنیم، این کتابها سرشار از شواهد مبنی بر ولایت حضرت است. شواهدی مانند تبریکات خلیفه اول و دوم به حضرت و اعترافات آنها به وصایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) که در منابع معتبر وارد شده است.
اتحاد بین مسلمانان جهان یکی از ضرورتهای مهمی است که بین ایشان حائز اهمیت است و بر کسی پوشیده نیست، چرا که اگر این اتحاد وجود داشته باشد، رضایت خدا و رسولش فراهم شده است و از طرف دیگر اگر تفرقه باشد، قطعاً رضایت دشمنان اسلام خواهد بود، اما این اتحاد و تفرقه را هرگز نباید اینطور فرض کنیم که حقایق تاریخی بازگو نگردد.
خلفای پیامبر، بعد از خود پیامبر، باید عالمترین مردم باشند، تا دین و دستورات آن را آنطوری که هست، برای مردم تبیین کنند. علمای اهل سنت، درباره خلفا را اعلم امت اسلامی میدانند. اگر ابوبکر اعلم اصحاب است، پس چرا از او فقط 142 حدیث نقل کردهاند؟ و یا اگر عمر اعلم بود، چرا از او فقط 537 حدیث نقل کردهاند؟
وجود پیامبر(ص) در سرزمینی که مردم جاهل آن، با قتل و غارت و تجاوز و... زندگی خود را سپری میکردند، به پیامبری مبعوث شدند. ایشان توانستند دین الهی را پس از صدمات زیاد، بر این مردم ابلاغ کند، از روایات افرادی که بهعنوان صحابه ایشان با حضرت همراهی کردند، آمار دقیقی وجود ندارد، اما آنچه علمای اهل سنت نقل کردهاند، جای بسی تعجب است.
یکی ازاعتقادات اختصاصی شیعه اعتقاد به رجعت است. رجعت یعنی اینکه، گروهى از مؤمنان راستین و عدهاى از کافران بدسرشت، هنگام ظهور منجى عالم بشریت، حضرت مهدى (عج) به این دنیا بازگردانده مىشوند، اما یکی از استدلالات ناقص مخالفان این عقیده این است که میگویند: امکان وقوع این امر در دنیا محال است و عقلاً قابل قبول نیست!
حضرت مجبور شد دفع افسد به فاسد کند چون اگر قبول نمیکرد فسادش بیشتر بود یعنی درگیری و فتنه پیش میآمد ویارانش پراکنده میشدند به همین خاطر به این امر «حَکَمِیت» تن داد. هرچند نفس امر «حکمیت» فاسد بود و جز گمراهی چیزی در برنداشت. خود حضرت که در اصل مخالف صلح وحَکَمیت بود، اما متاسفانه اصرار و فشار افراد حضرت را مجبور کرد.
داستان سقيفه خود داستانى طولانى و سؤال برانگيز در تاريخ اسلام است كه نياز به تدوين مستقلّى دارد. ولى خشونت عمر بن خطاب در آن ماجرا و حوادث پس از آن به خوبى روشن است. با بازگو کردن دو داستان، که یکی از سعد بن عباده و یکی دیگر از ماجرای بیعت گرفته از حضرت علی (ع) میباشد به وضوح رفتار عمر را میرساند.
معرفی حضرت علی(علیه السلام) به عنوان نخستین وصی، بارها و بارها از سوی رسولخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفت. گویی اینکه برای حضرت روشن بود که بعد از رحلت ایشان چه بلایی بر سر اسلام نوپا خواهند آورد. وجود روایات فراوان بیانگر این موضوع است. این روایات به حدی فراوان هستند که قابل انکار و تردید نیست.
مُغِيرَه پيش «ام جميل» رفت و آمد داشت كه زنى از «بنى هلال» بود و شوهرى داشته بود، بنام «حجاج بن عبيد» كه مرده بود.مردم بصره از اين جریان با خبر شدند و آن را وحشت آور شمردند.يك روز كه مغيره پيش آن زن رفت، مراقبان گذاشته بودند و همه كسان كه حاضر بودند رفتند و پرده برداشتند و مغيره را ديدند كه با زن در آميخته بود.
گروهی از طايفه آل سرح پيش رسول خدا آمدند، پس آن حضرت فرمود: يا نماز را میخوانيد، زكات میپردازيد، دستورات را گوش میدهيد و اطاعت میكنيد، يا كسی را به سوی شما میفرستم كه همانند من است، با جنگاورانتان میجنگد، خانوادهتان را اسیر میكند، خدايا! يا خودم میروم يا كسیكه مثل من است. سپس دست علی را بلند كرد.