اعترافات قابل تأمل

  • 1395/04/22 - 22:52

جانشینی بلافصل حضرت علی(علیه السلام) جزو موضوعاتی است که هر انسانی با وجدان پاک، با نگاه به روایات، آن را می‌پذیرد. وقتی به کتب تاریخی نگاه می‌کنیم، این کتاب‌ها سرشار از شواهد مبنی بر ولایت حضرت است. شواهدی مانند تبریکات خلیفه اول و دوم به حضرت و اعترافات آن‌ها به وصایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) که در منابع معتبر وارد شده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جانشینی و خلافت بلافصل حضرت علی (علیه السلام) جزو موضوعاتی است که هر انسان مومن وعاقلی، با نگاه به روایات فراوان، آن را می‌پذیرد. وقتی به کتب تاریخی نگاه می‌کنیم، این کتاب‌ها سرشار از شواهد مبنی بر ولایت حضرت علی (علیه السلام) است. شواهدی مانند تبریکات خلیفه اول و دوم به حضرت، و اعترافات آن‌ها به وصایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که در منابع معتبر وارد شده است.
در این مقاله به چند مورد از اعترافات خلفا از منابع اهل سنت اشاره می‌کنیم.
1) سمهودی در کتابش به ماجرای غدیر اشاره کرده است و روایتی از سعد بن ابی‌وقاص آورده است که ابوبکر و عمر به علی (علیه السلام) گفتند: «أمسَیتَ یأبن أبیِ طالِب مَولی کُلُّ مؤمِنٍ وَ مؤمِنهٍ.[1] ای پسر ابوطالب! امروز مولای هر مومن و مومنه‌ای شدی.»
2) گنجی شافعی روایت سعد را مفصل‌تر بیان کرده است. او در کتابش آورده است: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دست علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) را گرفت و فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ. أَللّهُمَّ والِ مَن والاهُ، وَ عادِ مَن عاداهُ وَانصُر مَن نَصَره... قاما أبابَکر وَ عُمَر وَ یَقوُلان أمسَیتَ یأبن أبیِ طالِب مَولی کُلُّ مؤمِنٍ وَ مؤمِنهٍ.[2] هر كس من به او ولايت دارم و مولاى اويم، اين على (عليه السّلام) مولاى او است. خداوندا، هر كس كه او را مولاى خود بداند و دوست‌دارش باشد، دوستش بدار، و هر كس با او دشمنى ورزد، دشمنش باش و هر کس که او را یاری کند، یاورش باش. سعد گفت: ابوبکر و عمر از جای خود برخاستند و گفتند: ای پسر ابوطالب! امروز مولای هر مومن و مومنه‌ای شدی.»
3) ابن‌عساکر با سندی از ابوهریره نقل کرده است که عمر بن خطاب به علی (علیه السلام) گفت: «بَخٍّ بَخٍّ یا إبن أبی‌طالِب أصبَحتَ مَولایَ وَ مولی کُلُّ مُسلِمٍ.[3] مبارک باشد! ای پسر ابوطالب! تو مولای من و مولای هر مسلمانی گشتی.» لازم به ذکر است که این روایت را ابن‌مغازلی در کتابش ذکر کرده، ولی به جای کلمه «مسلم» کلمه «مؤمن» آمده است.[4]
این اعترافات به روز غدیر خم منحصر نمی‌شود، بلکه حتی در زمان خلافت خلفا نیز شاهد اعترافات و اقرارهای خلفا هستیم.
4) ابن‌حجر از دارقطنی نقل کرده است: « قَد جاءَه أعرابیانِ یَختَصمان فَقال لِعَلی: إقضِ بَینهُما.فَقالَ إحدهُما: هذا یَقضی بَینَنا؟ فَوثَب إلیه عُمَر وَ أخَذ بتَلبیبَه وَ قالَ: وَیحَکَ أتَدری مَن هذا؟ هذا مَولای وَ مَولى کُلُّ مؤمِنٍ، وَمَن لَم یَکُن مولاهُ فَلیسَ بِمؤمِنٍ.[5] دو بادیه نشین به‌خاطر نزاعی به نزد عمر بن خطاب آمدند، خلیفه قضاوت بین آن دو را به حضرت علی (علیه السلام) واگذار کرد. یکی از آن دو گفت: او در میان ما داوری کند؟ عمر برخاست و یقه او را گرفت و بر او پرخاش کرد و گفت: وای بر تو! آیا می‌شناسی او کیست؟ او مولای من و تو و مولای هر مؤمنی است، هر کس او مولایش نباشد، مؤمن نیست.»
5) ابن‌عساکر با سندش از عمار دهنی و او از ابوفاخته روایت کرده است که «أقبَلَ عَلی وَ عُمَر جالِسٌ فی مَجلِسه، فَلمّا رآهُ عُمَر تَضَعضَع وَ تَواضِعَ وَ تَوسعَ لهُ فِی المَجلِس. فَلمّا قامَ عَلی قالَ بَعضُ القوم یا أمیرَالمُومنین! إنَّکَ تَصنَعُ بِعَلی صَنیعاً ما تَصنَعه بِأحدٍ مِن أصحابِ مُحَمَّد قالَ عُمَر وَ ما رَأیتَنی أصنَعُ به؟ قال رَأیتُک کُلَّما رَأیتَه تَضَعضَعتَ وَ تَواضَعتَ و أوسَعتَ‏ حَتّی یَجلِس! قالَ فَما یَمنَعُنی وَالله إنَّه لَمولایَ وَ مَولی کُلُّ مُؤمِن.[6] علی بن ابی‌طالب وارد شد در حالی‌که عمر در مجلس خود نشسته بود، همین‌که عمر چشمش به او افتاد خود را به حال تذلل و خشوع درآورد و تواضع کرد و برای او جا باز کرد. چون علی از مجلس برخاست، بعض از قوم گفتند: ای امیرمومنان! ما می‏‌بینیم که تو با علی رفتاری می‏‌کنی، که با احدی از اصحاب محمد نمی‏‌کنی! عمر گفت: چه رفتاری را دیدی که من نسبت به او کردم؟ گفت: من تو را دیده‏‌ام، که هر وقت او را دیده‏‌ای، خشوع و خضوع نموده‏‌ای و تواضع کرده‏‌ای و برای او در مجلس برای نشستن جا باز کرده‏‌ای. عمر گفت: چه چیز موجب می‏‌شود، که من این‌گونه رفتار را نکنم؟ سوگند به خدا! که او مولای من و مولای هر فرد مومنی است.»
این موارد تنها بخشی از اعترافات و اقرارهای خلفا، در خصوص برتری حضرت علی (علیه السلام) نسبت به خودشان است. آیا جای تأمل ندارد که با وجود آگاهی به این برتری، پس چرا خلافت را که حق مسلم حضرت بود، از او غصب کردند؟

پی‌نوشت:

[1]. جواهر العقدینفی فضل الشرفین، سمهودی، مطبعة العالی، بغداد: ج1، ص97
[2]. کفایه الطالب فی مناقب امیرالمومنین علی بن ابی طالب، گنجی شافعی، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، قم: ص62
خَصائصُ أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب، نسائى، بوستان کتاب، قم: ص 101
المعجم الكبير، طبرانى، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج 5، ص195
[3]. تاریخ مدینه دمشق، ابن‌عساکر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج42، ص234
[4]. مناقب علی بن ابی‌طالب، ابن‌مغازلی، مؤسسه انتشارات علامه، قم: ص29
[5]. الصواعق المحرقة، ابن‌حجر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ص79
[6]. تاریخ مدینه دمشق، ابن‌عساکر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج42، ص235

نویسنده: محمد یاسر بیانی

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.