مکاتب اهل سنت
امیرالمومنین (علیه السلام) به چند دلیل در شورای انتخابی خلافت، شرکت کردند: 1- کوشش برای حفظ وحدت و جلوگیری از تفرقه حکومت اسلامی. 2- ترتیب اثر دادن به احتمالی که برای انتخاب شدن حضرت برای خلافت وجود داشت. 3- اتمام حجت بر مخالفان. 4- اگر امیرالمؤمنین در این شورا شرکت نمیکرد، میگفتند او خود نخواسته که خلیفه شود.
عمر بن خطاب قبل از مرگش، ابوطلحه انصاری و 50 شمشیر بدست را مامور نمود که همه اعضای شورای 6 نفره را در خانهای جمع نماید و آنان از میان خود یک نفر را به عنوان خلیفه انتخاب کنند و اگر در طی سه روز نتوانند خلیفه برگزینند همه آنان را گردن بزند. بنابراین هرگز شرکت امیرالمومنین در این شورای 6 نفره به اختیار خود آن حضرت نبود.
عمر بن خطاب پیش از مرگ خود، ابوطلحه انصاری و 50 مرد جنگی همراه با شمشیر را مامور کرد که هر 6 نفر عضو شورا را در خانهای گرد هم آورد و آنان از میان خود یک نفر را به عنوان خلیفه برگزینند و اگر تا سه روز بر یک نفر اتفاق نکردند گردن آنان را بزند بنابراین شرکت امیرالمومنین (علیهالسلام) در این شورای 6 نفره به اختیار خود حضرت نبود.
خداوند در قرآن نام دو همسر پیامبری را متذکر میشوند که نسبت به شوهرانشان اهانت و آزار و اذیت میکردند؛ از آنجایی که تاریخ تکرار میشود عین همین موضوع نسبت به پیامبر اکرم تکرار شد و دو همسر پیامبر، ایشان را آزار و اذیت مینمودند و در مناسبتهای مختلف هم پیامبر اکرم و هم برخی صحابه مثل عمر، نام این دو نفر را متذکر میشدند.
بدبختی کشورهای اسلامی به جایی رسیده است، که پادشاهان و رؤسای ممالک اسلامی از رئیس جمهور کشوری دعوت کردهاند که گوی سبقت را در اسلام هراسی و ترور مسلمانان از دیگر کشورها ربوده است. سردمداران کشورهای اسلامی از ترامپ، رئیس جمهور آمریکا دعوت کردند تا به عنوان سخنگوی کشورهای اسلامی سخنرانی کند و مسلمانان را به سخره بگیرد.
پیامبران الهی برای خود نائب و جانشین داشتند و این جانشینی هم در پیامبر خاتم هم مقدر شده بود چرا که در نبود آن پیامبر این جانشین بود که حامل علوم و اسرار درونی آن پیغمبر محسوب میشد و این شخص حضرت علی بود که در غدیر خم به عنوان خلیفه و پیشوای امت اسلامی معرفی گردید، اما هوی پرستان چیزی غیر از این را میخواستند.
محمد تیجانی مستبصر شیعه شده در رابطه با علت شیعه شدن خود میگوید: وقتی به کتابهای شیعه و سنی مراجعه کردم، متوجه شدم که همه مسلمانان بر امامت علی بن ابیطالب (علیه السلام) وحدت نظر دارند و مناقب و فضایلی برای علی بن ابی طالب (علیه السلام) روایت کردهاند، که برای هیچ کس دیگر آن مناقب و فضایل نقل نشده است.
برتری امیرالمؤمنین (علیه السلام) نسبت به صحابه، بر هیچ انسان آزاده و منصفی پوشیده نیست. این برتری در تمامی جهات وجود دارد و منحصر به یک صفت خاص نمیباشد. این برتری به حدی بارز و آشکار است که علمای بزرگ اهلسنت نتوانستند آن را انکار کنند؛ ازجمله علم امیرالمؤمنین که ابن جوزی اقرار خلیفه را ذکر کرده است.
جایگاه امامت در میان انبیاء الهی به مراتب از جایگاه نبوت بالاتر است و خداوند در قرآن کریم میفرماید: ای ابراهیم! ما تو را در میان مردم به عنوان امام و پیشوای بر ایشان قرار دادیم، یعنی پس از مقام نبوتی که به تو دادیم، تو را بر خلق امام قرار دادیم. لذا انبیاء طبق روایات وارده در تمام شئونات معنوی خود متوسل به اهل بیت پیامبر میشدند.
علمای بزرگ اهل سنت طبق آن اختلافاتی که با بزرگان شیعه دارند، سعی میکنند تا روایتی از راویان شیعه نقل نکنند و این آن چیزی است که در برخی موارد اظهار کردهاند، اما وقتی در کتب اینان مراجعه میکنیم میبینیم که از صدها راوی تشیع در جای جای کتب خود روایت نقل کرده و آنان را محکوم به صحت و تصدیق در روایت قرار دادهاند.
آیت الله خامنهای (مدظله العالی): «من کتاب «آنگاه هدایت شدم» را سه بار کامل خواندهام و بسیار از آن لذت بردهام، خدا را شکر میکنم که شما را از مدافعان اهل بیت قرار داده است و این منصبی است که جز مردان خاص، بدان دست پیدا نمیکنند و این کتاب، کتاب شما نیست، بلکه نفخهای از نفخات اهل بیت است، ...»
محمد علی میگوید: از خداوند خواستم که مرا هدایت کند و خداوند فردی به نام شیخ حسین کربلایی از ایران برای یکسری تحقیقات به همان مسافرخانهای که من در آن کار میکردم فرستاد. او از اهل بیت میگفت و من مشتاقانه میشنیدم. او کتاب المراجعات و الغدیر را به من معرفی کرد و من با مطالعه این دو کتاب فهمیدم که مکتب اهل بیت بر حق است.
یکی از اختلافات میان شیعه و اهل سنت موضوع خلافت و جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است که بنا به اعتقاد علمای اهل سنت، این خلافت به صورت اجماع در بین مسلمین بعد از رحلت پیامبر صورت گرفت؛ اما شیعه معتقد است که امر خلافت یک امر الهی است که به وسیله انتصاب از طرف خداوند به پیامبر اکرم در غدیر خم، ابلاغ گردید.
مالک اشتر نخعی یکی از فرمانداران حضرت علی (علیه السلام) است که بعد از شهادت محمد بن ابوبکر از طرف حضرت، به عنوان والی و حکمران مصر برگزیده شد. او طی نامه ای که حاوی مطالب پند و اندرز حکومتی بود، به طرف مصر روانه شد، اما در نهایت او را هم مثل یار دیگر امام علی (علیه السلام) به شهادت رسانیدند.