عبدالحمید
عبدالحمید در مخالفت با اعدام سخنانی گفته که لازمه سخن او، یا عدم قبول اعدام در قصاص است که گفته، قاضی باید سعی کند، حکم قصاص واقع نشود، که این نظر، به کفر وی و مخالفت او با اسلام میانجامد، یا قتلهای ظالمانهای به نظام اسلامی نسبت داده است که باید اثبات کند، وگرنه مصداق نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی است که باید به این جهت، مجازات گردد.
عبدالحمید در مخالفت با حدهایی که در کشور انجام شده، توصیه کرد که قضات تلاش کنند که حد اجرا نشود؛ وی گفته، اجماع علما و اصل مُسلّم نزد آنان این است که تلاش میکردند که اجرای حد را از مجرمین دفع کنند. این سخن اشتباهی است که عبدالحمید به عنوان عالم اسلامی، این سخن بر خلاف اسلام را بر زبان رانده است.
عبدالحمید به عنوان بیان واقعیت، وضعیت را این گونه جلوه داد که تاکنون مردم در تمام صحنهها بودند؛ ولی در این دوره به دلایلی که او میگوید، همه دلسرد شده و نمیآیند. در پاسخ به چنین سخنی باید گفت راه حل مشکلات، حضور گستردهتر است، نه دلسرد شدن؛ اگر بخواهیم مشکلی حل شود، باید فردی که بتواند آن مشکل را حل کند، به مجلس بفرستیم و با رأی ندادن ما، فردی با نظر مخالف به مجلس رفته و مشکل ما حل نخواهد شد.
عبدالحمید گفته است که چرا شورای نگهبان در تأیید صلاحیتها سختگیری میکند؛ مگر میخواهد امام جماعت انتخاب کند که یکی از شرایط را التزام عملی به اسلام قرار داده است. در پاسخ او باید گفت، مسئولیت و موقعیت نماینده مجلس، بسیار حساستر از امام جماعت است
و احتمال ضرر رساندن فرد فاسق به مردم جامعه، بسیار بیشتر است.
عبدالحمید با اعتراض به بیعدالتی و تبعیض، بدون ذکر یک مصداق در این زمینه، مخالفین حکومت را بر حق خوانده و نظام را ظالم خواند؛ چنین انتقادی نسبت به تمام حاکمین قابل طرح است و گاهی برخی از انبیاء نیز با چنین اتهامی مواجه شدهاند.
عبدالحمید در انتقاد به نظام عنوان کرد که اسلام به زنان احترام بخشید، اما جمهوری اسلامی، به آنان بیاحترامی میکند؛ غیر از اینکه او بدون دلیل چنین سخنی گفته است، نظر اسلام نسبت به زنان را دقیقاً مخالف رفتار عُمر با آنان بیان کرده است.
عبدالحمید با انتقاد از حکم متهمین در قضیه کشته شدگان مهر سال گذشته زاهدان، قاضی را غیر مستقل خواند و گفت وی جانب دولت را گرفته و سخن طرف مقابل را نشنیده است؛ با این استدلال، در تمام قضاوتها، فردی که سخنش پذیرفته نشده، میتواند چنین سخنی را بگوید و دادگاه و قاضی را به نشنیدن سخنش متهم کند.
عبدالحمید که از رضایت دادن برخی از اولیاء دم کشته شدگان مهر سال گذشته زاهدان ناراضی است، خطاب به حکومت میگوید به آنان بیش از مقدار مصوب دیه بپردازید؛ نهصد میلیون تومان، مبلغ بسیار ناچیزی است. حکومت نباید بیش از حق این افراد، از بیت المال مسلمین، به آنها پرداخت کند؛ مگر اینکه ثابت شود که این قتلها، قتل عمد بوده است که حکم آن متفاوت میگردد. در حقیقت عبدالحمید در سخنان خود، قوه قضائیه و قاضیان رسیدگی کننده به این واقعه را محکوم کرده و خود قضاوت کرده است.
عبدالحمید دولت را متهم به ادامه دادن سیاستهای اقتصادی سابق کرد و گفت مردم مشکل معیشتی دارند و اگر چشمانداز روشنی در نظر مسئولین است، ارائه دهند؛ در پاسخ گفته میشود که سیاستها بسیار متحول شده و به سمت اشتغال، کم کردن تورم، عادلانهتر کردن توزیع درآمد و رشد تولید در حال حرکت هستیم.
عبدالحمید قبل از مشخص شدن جریان قتل یکی از بلوچهای زاهدان، آن را رسانهای کرد و با ابراز اینکه بازتاب خارجی زیادی داشته، به مسئولین گفت ریشهیابی دقیق شود و به مردم گزارش بدهند؛ پس از سخنان او گزارشهای متناقضی از این واقعه منتشر شد ولی مسئولین امر، سناریوهای مطرح شده را تکذیب کردند. بعد این سخنان، عدهای اداره تبلیغات اسلامی زاهدان را به آتش کشیدند.
عبدالحمید گفت در زمان شاه، کسی اجازه انتقاد از شخص اول ممکلت نداشت؛ وی با این سخنان، ممکن است به گونهای قصد تعریض به حکومت اسلامی داشته باشد و بگوید اگر اکنون نیز شخص اول حکومت، خط قرمز باشد، با رژیم قبل فرقی نکرده است؛ در حالی که به صراحت، رهبر انقلاب و امام راحل، برخورد با اهانتکنندگان به خود را محکوم میکنند.
عبدالحمید در چگونگی انقلاب اسلامی وانمود میکند که اهداف انقلابیون محقق نشده است؛ در حالی که بسیاری از اهداف محقق شده و مسئولین به دنبال تحقق باقی آرمانهای انقلاب هستند؛ همچنین در هیچ جمعی امکان تحقق خواست همه افراد که اختلاف نظر دارند، نیست.
عبدالحمید اعتراف میکند که از مدافعین اصلاح طلبان بود و اقرار میکند آنها موفق نبودند؛ اکنون به رد صلاحیتشان خرده میگیرد و میگوید چرا حکومت اسلامی، عدهای از مسئولین را از قطار انقلاب پیاده میکند؛ باید گفت در حکومت اسلامی صدر اسلام نیز برخی مسئولین عزل شده و دیگری جایگزین او میشد؛ معنا ندارد که کسی که مسئول بوده، هرگز نبایست از مدیریت کنار گذاشته شود.
عبدالحمید گفت در زمان شاه، خواست مردم این بود که سرمایههای کشور، باید برای خودِ ملت خرج شود؛ سخن او این شائبه را ایجاد میکند که در این حکومت نیز سرمایههای کشور برای خودِ ملت خرج نمیشود؛ پاسخ این است که ماهیت کمکها بعد از انقلاب با چپاول قدرتها قبل از انقلاب متفاوت است و اکنون از باب انفاق، کمک به مظلوم و جهت امنیت، منطقی و عاقلانه، این هزینه انجام میشود.