عبدالحمید
جمهوری اسلامی ایران با الگو گرفتن از پیامبر (ص) در رفتار با منافقان، اگر دشمنی آنان مخالفت صِرف باشد و تشکیلاتی و سازماندهی شده نباشند، سیاست مدارا و مماشات را پیش گرفته، در غیر این صورت همانند حضرت که در قبال مسجد ضرار و خانه تیمی منافقان در زمان جنگ تبوک، مماشات نکرده و با قدرت، عمل کردند؛ سیاست نظام نیز میتواند متفاوت باشد.
اغتشاشاتی که اخیراً در جمهوری اسلامی ایران رخ داده است، شبیه جنگ احزاب در صدر اسلام است. افرادی که از ایران طرد شده بودند، با تمام دشمنان اسلام متحد شده و جنگ رسانهای گستردهای علیه نظام اسلامی به راه انداختند. عدهای نیز از داخل همان کار بنی قریظه را انجام دادند که رسول خدا (ص) با کشتن مردان آنان موافقت کردند.
امام جمعه زاهدان با حمایت از بهائیان، مدعی سرکوب برخی افراد بخاطر عقایدشان در ایران شد. این در حالیست که جدای از الحادی بودن بهائیت و حمایت این امام جمعه اهل سنت، بنابر قانون اساسی، حقوق انسانی تمامی اقلیّت ها تا زمانی که علیه اسلام و کشور توطئه نکنند محترم شمرده شده است. پس این سخنان مولوی عبدالحمید برآمده از ناآگاهی یا غرض ورزی ایشان است؟!
در قضایای اخیر کشور کاملاً مشخص است که تجمعات برپا شده شاخصه اعتراض مدنی نداشته و اغتشاش و محاربه است و باید با مسببان و مباشران آن برخورد شود؛ مولوی عبدالحمید که هر هفته بر آتش این اغتشاشات میدمید، خود را بیرون گود فرض کرده و خیرخواه نشان میدهد و توصیه به اعدام نکردن میکند؛ در حالیکه الگوی حکومتیاش هر سال اعدامهای بسیاری انجام میدهد.
ابوذر اسراف و بخشش هاى عثمان را برنتابید و تحریف و توجیهاتى که مىخواستند براى پشتوانه این حاتم بخشىها درست کنند را تحمل نکرد؛ به شام تبعید شد و معاویه او را تحمل نکرد؛ پس از بازگشت از شام، با کلامش عثمان را رسوا میکرد. تطمیع و تهدید او کارساز نشد؛ به ربذه تبعيد شد و در همان سرزمين جان سپرد.
در دوران خلافت عثمان، جلوگیری از نشر و نقل احادیث نبوی مانند دوران خلیفه قبل از خود ادامه یافت. عثمان بر منبر می رود و جایز نبودن نقل روایات را مگر در مواردی محدود اعلام میکند. وی صحابه بزرگی چون عمار یاسر، ابوذر و ... را از نقل حدیث باز میدارد.
معاویه و یكى از فرزندان عمر لباس نو و زیبایی بر تن کردند؛ خلیفه با تازیانه به آنان كتك زد و علت آن را غرور پیدا نکردن آنان عنوان کرد. همچنین شخصی که گفته شد، رئیس و بزرگ قبیله است، خلیفه او را با تازیانه زد و گفت: ترسیدم با شنیدن سخن آن مرد، احساس غرور در تو پیدا شود، خواستم این احساس را از سر تو خارج سازم.
در منابع تاریخی آمده که خلیفه از بیان برخی احادیث اکراه داشت و از نقل احادیث منع می کرد و برخی صحابه را به خاطر نقل زیاد حدیث از پیامبر (ص) زندانی کرده، از مدینه ممنوع الخروج كرد و این ممنوعیت تا زمان مرگ خلیفه ادامه یافت.
یکی از خلفا، تازیانه ای داشت و تازیانه او چنان ترس و وحشتى در دلها ایجاد كرده بود كه برخى از بزرگان اهل سنت آن را به شمشیر حجّاج تشبیه كردند؛ نخستین كسیكه با خود تازیانه برمىداشت و افراد را با آن مىزد، این خلیفه بود. خلیفه اگر مىدید كسى از صف جلو یا عقب ایستاده، او را با شلاّق مىزد.
ابوهریره در زمان یکی از خلفا جرأت نمی کرد برخی از احادیث را نقل کند و می گفت اگر این احادیث را در زمان آن خلیفه مى گفتم، سرم را مىشكست! ابن عباس نیز مىگوید: یك سال منتظر ماندم تا شاید بتوانم از خلیفه درباره یك آیه قرآن، سؤال بپرسم، ولى نتوانستم.
شرایط در این زمان که اوضاع کشور توسط بیگانگان به اغتشاش کشیده شده و قصد طراحان این اغتشاشات، تجزیه ایران و شکست دادن انقلاب اسلامی است، هرگونه همراهی با این شورشها، در حکم محاربه با حکومت اسلامی است. در این زمان، بصیرت لازم است و آن جدا کردن خط معترضین از خوارج است.
درخواست رفراندوم توسط عبدالحمید، نه بر طبق اسلام و مذهب اوست، نه در عرف بین الملل، یک کشور در چنین شرایطی، رفراندوم برگزار می کند؛ حکومت هایی که از لحاظ مذهبی با عبدالحمید قرابت دارند، دیکتاتورترین حکومت ها بوده و بیشترین تبعیضات را در عمل دارند!
اگر نظام اسلامی در جریان خانم امینی مقصر است، این واقعه شبیه جریانی است که در زمان خلیفه دوم اتفاق افتاد؛ حکم اسلامی طبق نظر صحابه این است که چیزی بر عهده نظام اسلامی نیست و بنا بر نظر امیرالمؤمنین (ع) باید دیه این خانم پرداخت شود.