حقانیت پیشوایان بهایی
نویسندگان بهائی با ذکر گوشهای از گفتار بودا، در تلاشند تا پیامبرخواندهی خود را موعود "بودا" جلوه دهند. این در حالیست که اولاً: وقتی در آسمانی بودن اساس بودائی تردید است، دیگر دنبال کردن بشارت او چه سودی دارد؟! ثانیاً: بر فرض هم که پیامبری بودا و ادعای نویسندهی بهائی را بپذیریم، احتمال تطبیق گفتار بودا بر افراد بسیاری وجود دارد.
در بخشی از پیام نوروزی 1397 تشکیلات بیت العدل، این نهاد توصیه به فدا کردن جان و مال برای ایران میکند. اما ادعای فدا کردن جان و مال برای ایران در حالی توسط نهاد رهبری بهائیت مطرح میشود که رهبران بهائی، هیچگاه در سختیهایی که مردم ایران متحمل آن شدهاند، به فکر ایرانیان نبوده و تنها به نفع تشکیلات خود عمل کردهاند.
پیروان بهائیت معتقدند که (اصطلاحاً) با ظهور حسینعلی نوری (پیامبرخواندهی بهائیت)، احکام کتاب بیانِ علیمحمد شیرازی، نسخ شده است. این در حالیست که حسینعلی نوری صراحتاً هرگونه نسخی را در آیین باب رد میکند. بنابراین گویا حسینعلی نوری نمیدانسته که با ادعای عدم نسخ آیین بیان، در حقیقت ادعای پیامبری خود را با پوچ مواجه ساخته است.
بزرگان بهائیت با اقرار به خاتمیت پیامبر اسلام، مقامی برتر از پیامبری را برای پیشوایان خود (به نام مظهر الله)، ادعا دارند. اما به راستی اگر مقامی که باب و بهاء برای خود ادعا داشتند، قابلیت دریافت شریعت را داشت، در واقع مقام نبوت و یا رسالت بوده و اگر ختم نبوت و رسالت پذیرفته شود، به عبارتی پایان سلسلهی ارسال پیامبران ثابت میشود.
سرکردگان بهائی برای آنکه بتوانند ادعای پیامبری خود را با آیهی خاتمیت تطبیق دهند، مقام مظهریت را برای پیشوایان خود ادعا کردهاند. این در حالیست که آنان از یکسو ختم سلسلهی پیامبران را به وسیلهی حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) میپذیرند و از سویی دیگر، مقامی را بالاتر از نبوت و رسالت، برای بشر متصور نمیدانند.
کانالهای تبلیغی تشکیلات بهائیت با انتشار مقالهای مدعی شدند که نحوهی انتقال رهبری پس از پیامبرخواندهی این فرقه، مطابق با خواست او صورت گرفته است. آری؛ گویا تشکیلات بیت العدل برای مشروع جلوه دادن خود و تصدیق پیشگوییهای خلاف واقع پیشوایان بهائی، راهی جز انتشار دروغهای فاحش و تحریف خواست آنان ندارد!
جریان بهائیت مدعی است که تنها دو سال پس از مرگ مدعی پیامبری بابیت، در زندان تهران به پیامبرخواندهی بهائیت نیز وحی نازل و آیین بیان نسخ شده است. اما به راستی اگر مقتضیات دوران قاجار در فاصلهی تنها دو سال به گونهای توانست تغییر کند که تجدید دین را لازم آمده، بنابراین در دوران حاضر، میبایست لااقل هفتهای یک دین جدید نازل شود!
مبلّغان بهائی مقصود از دمیدن دو نفخهی صور، در آیهی 68 سورهی زمر را پیشوایان خود دانستند. این در حالیست که این آیه و آیاتی از این قبیل، صراحت بر وقوع قیامتی دارد که سرکردگان بهائی منکر آن شدند. همچنین، مبلّغان بهائی با چه منطقی محکمات آیات الهی را تأویل میکنند که پیشتر پیامبرخواندهی بهائیت، آنان را از تأویل منع کرده است.
مبلّغان بهائیت در پاسخ به اینکه چه نیازی به ظهور دو (به اصطلاح) دینِ بابیت و بهائیت، آن هم با فاصلهی اندک بوده، گفتند که ظهور آیین بیان، با هدف زدودن خرافات برای ظهور بهائیت بوده است. اما به راستی چگونه علیمحمد شیرازی توانست خرافاتی که (به ادعای مبلّغ بهائی) در حدود 7000 سال شکل گرفته بود را در تنها در عرض 6 سال از بین برد؟!
مبلّغان بهائی مدعی شدند که احاديث اسلامی دورهی آیین بابی را بین 5 تا 19 سال دانستهاند. این در حالیست که اولاً: نویسندگان بهائی، حتی یکی از این روایات را ذکر نکردهاند! ثانیاً: اگر منظور آنان، تاریخهایی است که برای شهادت یا رحلت امام زمان (عجّل الله فرجه) ذکر شده؛ باید گفت این هم با ادعای آنان همخوانی ندارد.
مدعی پیامبری بهائیت، پس از تبعید به عراق، به پیشکاری جانشین علیمحمد شیرازی اشتغال یافت. صبح اَزل نیز سرانجام به خاطر خیانت برادر، امر به تبعید او میکند و حسینعلی نوری تصریح میکند که اگر "مصدر امر" اجازهی بازگشت نمیداد، برنمیگشت. اما بدون شک، ماجرای تعبید حسینعلی نوری و رفتار دوگانهی او، خود حکایت از عدم حقانیتش دارد.
علیمحمد شیرازی معروف به باب، که خود را ناسخ اسلام میدانست، مدعی علم الهی و بیمانندی آثارش شده است. اما این ادعاها در حالیست که با نگاهی کوتاه به نوشتهجات او، سُستی این ادعایش بر ما آشکار میشود. چرا که آثار علیمحمد شیرازی، بسیار سخیف، پیش پا اُفتاده و مضحکتر از آن است که دعوت به تحدّی از او پذیرفته باشد.
علیمحمد شیرازی (پیشوای بابیه و مبشّر بهائیت) خود را فرستادهی خدا دانسته و مدعی وحیانی بودن کتاب «بیان» خود بوده است. اما در غیرالهی و وحیانی بودن نوشتهجات این پیشوا و مبشر بهائیت، همین بس که وعدهی او به تکمیل نوزده واحدِ دارای نوزده بابِ کتابِ به ظاهر وحیانیاش (مجموعاً 361 باب)، توسط خود و جانشینش محقق نشد.
علیمحمد شیرازی پیشوای مسلک بابیه و مبشّر بهائیت در لوحی که به خط خود نوشته، مدعی شده است که خدا، مقام خداوندی را به هرکس بخواهد میبخشد! اما به راستی اگر قرار باشد که خداوند مقامی مشابه خود را به دیگران ببخشد، که این امری ممتنع و محال عقلی است؛ زیرا موجود بینهایتی که دارای احاطهی قیّومی کامل بر تمام عوالم است، تعدد نمیپذیرد.