تصوف
بیشک تصوف زائیدهی مسلک و تفکری است که از راه مستقیم اسلام و آموزههایش منحرف شده و این معنا را در رفتار و گفتار پیروان صاحبنامش به خوبی میتوان مشاهده نمود. برای اثبات این مطلب حتی میتوان به کتب خود تصوف هم مراجعه کرد و اعترافات تلخ ایشان را در بارهی مشی ناپسند برخی از دراویش دید که در میان ایشان دانه درشتهای مشهور هم به چشم میخورند.
اکثر صوفیان نخستین مدعی هستند که خداوند متعال را دیدهاند. هرکدام از آنها دیدن خداوند را بهنحوی بیان کردهاند. بعضی از فرقهها حتی این امر را یکی از عقاید اصلی خود میدانند، کما اینکه فرقه کَرّامیّه، دیدن خدا در دنیا و آخرت را جایز و ممکن میدانند. اما در مقابل، قرآن کریم در آیات مختلف این ادعاها را رد میکند و دیدن خداوند متعال را برای هیچ انسانی ممکن نمیداند.
اگر عقاید و سخنان صوفیان در مورد صلح کل و همه خدایی صحیح باشد، باید تمام آیات قرآن را که از کفر و شرک و بتپرستی و شیطان مذمت میکنند، کنار بگذاریم . فرستادن پیامبران بیهوده باشد و این همه جنگهای پیامبر(صلی الله علیه وآله) و علی(علیه اسلام) با مشرکان و کفار بیهوده و بیجهت باشد. خلاصه باید زحمات و مبارزههای انبیا را نادیده بگیریم.
متأسفانه دراویش و صوفیه در کنار شریعت اسلامی پدیدههایی بنام طریقت و حقیقت را اختراع کردهاند. شریعت را پوسته طریقت و طریقت را پوسته حقیقت میدانند و معتقدند که شریعت و طریقت هر دو وسائل رسیدن به حقیقتند. مراد از طریقت آداب سیر و سلوکی است که خودشان ابداع کردهاند و مراد از حقیقت مرحله رسیدن به خداست.
بافتههای اقطاب و مشایخ صوفیه تماماً نتیجهی دوری از قرآن و عترت و در نتیجه دوری از معرفت و شناخت ربوبیت است. مشایخ و اقطاب صوفیه فاقد هر نوع معرفت حقیقی هستند و فاقد شیء نمیتواند عطا کنندهی آن به غیر باشد و کسی که چیزی از خود ندارد نمیتواند آن را به بقیه ببخشد.
معاویه گرچه علی (علیه السلام) را دوست دارد ولی سلطنت را بیشتر از علی (علیه السلام) خواهان است و دوستدار آن است و احمد حنبل گرچه برای علی (علیه السلام) شعر میسراید اما حکومت و ولایتِ دیگران را به عهده دارد. اما مالک اشتر... این مالک است که ولایت علی (علیه السلام) را به عهده دارد و این بار گران را به آسانی میکشد...
معاون تبلیغ و امور فرهنگی حوزههای علمیه به جایگاه رفیع شهید محمدحسین حدادیان پرداخت و گفت: این شهید بزرگوار مدافع مرزهای عقیده و مدافع حریم اهل بیت علیهمالسلام بود. او هم در دفاع از حرم از مرزهای جغرافیایی اهل بیت علیهمالسلام محافظت کرد و هم در مقابل منحرفان از عقیده صحیح دینی مجاهدت نمود و به حقیقت، پاسدار حریم اهل بیت علیهمالسلام بود.
کرّامیان که پیروان عبدالله کرام مؤسس فرقه کرامیه بودند. او نويسنده كتابی به نام «عذاب قبر» است. وی در آن به تبيين انديشهها و افكار خود پرداخته ولی چون در آن مطالب غير معقول بوده بعدا عدهای از همفكران او اصل كتاب را با حذف مطالب سخيف تغير دادند تا بر اعتبار آن بيفزايند و ديگر اصل آن را افشاء ننمودند.
منش تابنده به عنوان رهبر فکری و معنوی دراویش که اطاعت از وی را فرض میدانند، در بروز و ظهور جریان افراطی به نام مجذوبان نور و رقم خوردن رفتارهایش، اثرگذار بوده است؛ چنانچه بر دورنمای فرقه نیز تاثیر گذاشت و امروز پس از یک سال از مرگ تابنده، اوضاع فرقهی گنابادیه آشفته تر از همیشه بوده و تفرقه و چندگانگی در آن موج میزند.
شیعه باشیم، اما نه به ادعا بلکه به عمل! برخی افراد از جمله دراویشی که مدعی تشیع هستند، خود را محبت آل الله (علیهم السلام) دانسته و بر این باورند که به صرف ابراز محبت، کار تمام است! در حالیکه انبوهی از روایات معصومین (علیهم السلام) بیان میدارد که ادعای همراهی و ابراز علاقه برای نجات و هدایت لازم است، اما کافی نیست!
اکثر فرق صوفی با شروع فرقه گرایی و بحث مراد و مریدی در کتب خود به جایگاه و مقام قطب و پیر پرداختهاند. فرقه صفی علیشاهی نیز از این امر مستثنی نبوده و خود صفی علیشاه بارها در کتب خود به معرفی جایگاه قطب پرداخته است. کما اینکه معتقد است در زمان غیبت وجود قطب باید از وجود امام کافی باشد یا اینکه قطب را در شریعت خلیفه پیامبر (ص) و در طریقت نائب مناب علی (ع) میداند و ادعاهای دیگر.
درحالیکه چندین جوان از نیروهای انتظامی بخاطر جنایت درویشی سنگدل به نام محمد ثلاث به شهادت رسیده بودند و باعث صدمات و خسارات فیزیکی و مادی به نیروهای امنیتی و مردم عادی شده بود، عدهای از دراویش و طرفداران آنها از اپوزسیون خارج نشین و حتی طرفداران آنها در داخل کشور ایرادات و ادعاهای واهی زیادی را نسبت به بازداشت او مطرح میکردند و او را بیگناه معرفی میکردند.
آیا گدایی کردن آن هم در قالبی سازمانی، از آموزههای اسلامی است؟ آیا این راه و روش سیر و سلوک به سمت خداست که از طریقی که خدا دوست ندارد به سوی او بروی!؟ و آیا اساساً از این مسیر به خدا خواهی رسید؟! اسلام حق تکدیگری را هم برای کسی ثابت ندانسته و در رابطه با مستمندان به همه سفارش ایشان را نموده تا آبروی ایشان با گدایی و دریوزگی از بین نرود.
فرقههای انحرافی که با دعاوی عرفان و طریقت جوانان جویای حق را گمراه میکنند، بر خلاف ادعایشان مبنی بر عدم دخالت در سیاست با کمک ایادی غرب و سازمانهای ضد نظام اسلامی، به طور مرتب بر سیاستهای انقلاب اسلامی خرده گرفته و تا حد امکان در مسیر انقلاب سنگ اندازی کرده و میکنند.