جایگاه قطب از دیدگاه صفی علیشاه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در مسلک تصوف، نیاز به پیر و مراد برای طی طریق، همواره امری لازم و ضروری به شمار آمده است. البته این امر در قرون اولیه و شروع تصوف این چنین پر رنگ نبوده، چراکه مکتب صوفیه هنوز به این شکل، تشکیلاتی نبوده و تقریبا هر کس راه خود را میپیمود. به تدریج تصوف هم به مانند سایر فرق، شکل و ساختار جدیدی گرفت و رابطه مراد و مریدی دارای شاکله خاصی شد تا جایی که طی طریق بدون قطب را برای مرید امری غیرممکن میدانستند، چراکه در مکتب تصوف، مریدی که شاگردی پیر نکرده باشد را اهل فلاح و رستگاری نمیدانند. [1] از اینجا بود که قطب و پیر به عنوان بالاترین مقام در تصوف مطرح شد. تقریبا میتوان گفت در هر دوره و در هر فرقهای به علل مختلف از جایگاه و مقام قطب سخن به میان آمده است و کتابها از کرامتها و فضائل و جایگاه قطب در هر فرقه نوشته شده است.
این مسئله تا قرن اخیر نیز در اکثر فرقههای صوفی تا به امروز نیز ادامه دارد. چنانچه صفی علیشاه نیز در کتب خود بارها به بحث مقام قطب و نقل جایگاه قطب و مراد پرداخته است. درست است که معرفی قطب و بیان شأن و جایگاه او در هر فرقه امری عادی بهشمار میآید ولی آنچه صفی علیشاه با صراحت در کتب خود در باب مقام قطب آورده است و در واقع خود را معرفی کرده را در کمتر فرقهای میتوان دید.
صفیعلیشاه در مقدمه دیوانش مینویسد: «صاحب این مقام باید در علم و قدرت و سایر اوصاف الهی سرآمد اهل عالم باشد، به قسمی که در زمان غیبت امام، وجودش کافی از وجود امام باشد.» [2] در واقع صفی علیشاه با این بیان از قطب، خود را همتراز و در حد و اندازه یک معصوم معرفی کرده است.
صفیعلیشاه در بیانی دیگر همین شأن و جایگاه را برای قطب متصور شده و حتی مقام خلافت و ولایت را شایسته او میداند و میگوید: «اگر او را به اصطلاح دیگر پیر کامل یا شیخ یا عارف واصل یا مرشد قابل خوانیم یا عالم ربانی یا ولی سبحانی به جاست که در شریعت خلیفه محمد مصطفی و در طریقت به نص ولایت نائب مناب علی مرتضی بدانیم.»[3]
صفیعلیشاه سخنان شبه شطح زیادی در باب مقام قطب و پیر برای خود متصور است، کما اینکه مینویسد: «مظهر ذات و زبده ممکنات، لنگر عرش است و داور فرش، به معنی علی است و به صورت ولی، به حقیقت غائب و به ولایت ذاتش قائم است و لطفش دائم، به عنایت هادی است و به هدایت مهدی، به ظاهر خلق است و به باطن حق، به جمال رهبر است و به جلال قلندر و قلندری اشاره به ولایت است.» [4]
ایشان حتی در تفسیر آیه ایاک نعبد و ایاک نستعین در سوره حمد مینویسد: «باید صورت خدا را در نظر گرفت. در نبودش صورت پیامبر و امام. چون اینان نیستند صورت مرشد را در نظر آوریم.» [5] سخن شرک آمیزی که در اسلام فقط از زبان بزرگان صوفیه بر زبان رانده میشود. با این تعاریف صفی علیشاه از مقام و جایگاه قطب در تصوف به این حقیقت پی میبریم که اقطاب صوفیه مقامی در حد و اندازه مقام ولایت امام برای خود متصور هستند و در کتب خود با کلمات و جملات به ظاهر زیبا در پی القاء این مدعای خود هستند.
پینوشت:
[1]. قشیری، ابوالقاسم، رساله قشریه، مصحح فروزانفر، نشر علمی و فرهنگی، تهران، 1385، ص 729
[2]. اصفهانی، میرزا حسن (صفی علیشاه)، دیوان صفی علیشاه، بهکوشش منصور مشفق، تهران، انتشارات صفی علیشاه، 1379 هـ ش، چاپ اول، ص 26 یا چاپ اسلامیه ص 220
[3]. اصفهانی، میرزا حسن (صفی علیشاه) عرفان الحق، نشر مروی، تهران، 1371، چاپ دوم، ص84
[4]. همان، ص 15
[5]. اصفهانی، میرزا حسن (صفی علیشاه)، تفسیر قرآن منظوم صفی، سوره حمد
افزودن نظر جدید