تصوف
مستشرقین و محققین بر این باورند که تصوف وامدار سایر ادیان و مسلکهاست و به واسطهی اینکه دارای تفکرات التقاطی و برخی عقاید بخصوص است، هر مطلبی را که به زعم و اندیشهی خود خوش آمده، از دیگران اقتباس کرده و به آن ملتزم شده و جزوی از آموزههای خود کردهاند. ایشان منشا تصوف را در سه ناحیه بررسی کردهاند
بزرگان صوفیه هرکدام تفسیری مطابق با افکار و عقاید صوفیانه شخصی و فرقهای خود از کلمه صراط و صراط مستقیم دارند. حسن بصری در مورد آیه اهدنا الصراط المستقیم عقیده شخصی خود را برگزیده و معتقد است که صراط مستقیم رسول خدا و خلفاء راشدین بعد از او میباشند. صفی علیشاه منظور از صراط مستقیم را طریقت نعمت اللهی دانسته است. اما در تفاسیر شیعه صراط مستقیم، به آیین الله، قرآن، اسلام، پیامبر و امامان راستین تفسیر شده است
نزاع بر سر جانشینی رحمت علیشاه منجر به یکی از جالبترین انقطاعها در سلسله صوفیان نعمت اللهی شده است. جایی که صفی علیشاه بعد از مرگ رحمت علیشاه، دست بیعت به سعادت علیشاه میدهد ولی بعد از برآورده نشدن انتظاراتش دست از بیعت با او برداشته و دست بیعت به منورعلیشاه میدهد و در ادبیاتی عجیب سعادت علیشاه را زندیق جاهل خطاب میکند. اما بعد از ادعای قطبیت بارها در سخنان خود دم از ادب میزند.
شاخص و معیارهای عرفان اسلامی بر اساس آیات و روایات است و عرفان مسلمین (تصوف) بر اساس روش و سیره بزرگان این فرقه که با وام گیری از سایر ادیان، نحلهها و فرقهها دچار التقاط شده است. اما عرفان اسلامی دارای شاخصههایی است که آن را از سلوک صوفیانه متمایز میکند.
سفر رجال ایرانی به اروپا، تأسیس فراموشخانه و نیز وجود برخی شباهتهای فراماسونری با تصوف، ایرانیان را به فراماسونری جذب نمود. ظهیرالدوله بعد از نزدیکی به صفی علیشاه و شناخت تصوف و افکار و عقاید صوفیانهای که شباهت به عقاید لژهای فراماسونر داشت، ایده تشکیل انجمن اخوت را با صفی علیشاه مطرح کرد، که صفی علیشاه نیز آن را پذیرفت.
صوفیه همچون دیگر فرقههای باطنگرا به تأویل قرآن پرداختهاند. ملاک غالب در تفسیر آنها، آرا و سنتهای صوفیانه است، اگرچه این تفسیر با روح آیه و فضای سیاقی آن سازگار نباشد. بهعنوان مثال ابوسعید به تبع باطنگرایی که اقتضای مشرب صوفیانه است، اشتیاق وافری به تأویل آیات قرآن برخلاف ظاهر دارد. تأویل او از آیات گاه به معنایی کاملاً متفاوت و متضاد میانجامد.
دلیل واقفیان در تصاحب اموال، میتواند در مورد سایر مذاهب، فرقهها و نحلهها جاری و ساری باشد. پس از مرگ نورعلی تابنده عدهای از مشایخ و دراویش فرقهی گنابادیه با جانشین او بیعت نکرده و از این مهم سر باز زدهاند. چه بُعدی دارد که اموال زیاد و اختیارات وسیعی که تابنده به برخی مشایخ مانند مصطفی آزمایش داده، سبب این تمرد شده باشد؟
با اینکه مفاد دیدار آیت الله سیستانی با پاپ، در مورد تقریب و نزدیکی مسلمانان و مسیحیان بود، اما یهود و برخی از خناسان مانند دراویش فرقهای که از یهود تغذیهی مالی و اعتباری میکنند، سعی در القای تحلیل غلط و تفرقهافکنانه داشته و با برجستهسازی حواشی در صدد هستند تا اصل جریان و اتفاق را در غبار فتنهی شیطانی خود محو کنند.
حضرت امام خمینی(ره) پرده از چهره متکبر اقطاب صوفیه برداشته و تکبر آنان را از بیایمانی و بیمعرفتی آنان دانسته و معتقد است که نهتنها اقطاب صوفیه واصل الی الله نشدهاند بلکه درراه ماندهاند و تکبر آنها پرده و حجابی گشته بین آنان و رسیدن به مقامات معنوی. اما امام خمینی(ره) با این سخنان نهتنها ادعای ننگ صوفی بودن را از خود پاک کرده است بلکه خط بطلانی بر تصوف و سلوک باطل آنان کشیده است.
دشمنان اهل بیت (ع) با مواجه شدن با جنبه علمی، معنوی و فضائل کثیر اهل بیت (ع) خصوصا حضرت علی (ع)، درصدد برآمدند تا با اتهام زنی به پدر آن حضرت و بیایمان خواندن ایشان، به تخریب چهره حضرت بپردازند. در این میان نیز صوفیانی که مدعی ارادت به حضرت هستند و سلسله خود را به حضرت علی (ع) میرسانند این اتهام را پذیرفته و قائل به کفر و بیایمان از دنیا رفتن حضرت ابوطالب هستند.
با نگاهی گذرا به کارنامه محمدعلی طاهری و مرور اجمالی اعتقاداتش و وامهای فراوانی که عرفان ساختگیاش از عرفان تقلبی تصوف به عاریت گرفته میبینیم که واکنش او نسبت به مرگ بهنام محجوبی و اظهار تاسف او چندان هم عجیب نیست. با مشکوک خواندن مرگ وی و متهم ساختن سیستم قضایی ایران همنوا با ضد انقلاب بر علیه نظام اسلامی داد سخن میدهد تا بیش از پیش بتواند از غرب و دشمنان قسم خوردهی مردم ایران، امتیاز بگیرد.
با نگاهی گذرا به کارنامه محمدعلی طاهری و مرور اجمالی اعتقاداتش و وامهای فراوانی که عرفان ساختگیاش از عرفان تقلبی تصوف به عاریت گرفته میبینیم که واکنش او نسبت به مرگ بهنام محجوبی و اظهار تاسف او چندان هم عجیب نیست. با مشکوک خواندن مرگ وی و متهم ساختن سیستم قضایی ایران همنوا با ضد انقلاب بر علیه نظام اسلامی داد سخن میدهد تا بیش از پیش بتواند از غرب و دشمنان قسم خوردهی مردم ایران، امتیاز بگیرد.
محمد اسماعیل صلاحی قطب خودخوانده دراویش گنابادی در واکنش به دیدار پاپ با آیت الله سیستانی به بررسی نحوه برخورد جمهوری اسلامی ایران با مرجعیت شیعه پرداخت و مدعی شد که شروع انقلاب اسلامی همزمان شد با شروع تخریب مرجعیت شیعه، که نیروهای انقلابی بتوانند هر کسی را خواستند مرجع کنند و در این راه از تخریب هیچکس، حتی آیت الله خویی و آیت الله شریعتمداری و امام موسی صدر ابایی نداشتند.
دراویش و صوفیانی که مدعی محبت مفرط به حق و عشق به همان حقیقت واحد میباشند پس به مقتضای این مشرب به همه چیز عالم عشق میورزند! و مرامشان صلح کل است، ۴۲ سال در نهان و آشکار به مقابله با انقلاب اسلامی میپردازند و از هیچ خیانت و جنایتی در جهت ضربه زدن به نظام اسلامی فروگذار نیستند.