اعتقادات
علیمحمد شیرازی کسی که خود را ناسخ اسلام میدانست، نوشتهجاتش را به عنوان تنها معجزه و دلیل حقانیتش معرفی مینمود و استدلال به غیر آن را جایز نمیدانست. اما به راستی چگونه میتوان آثار و نوشتهجات علیمحمد شیرازی را به عنوان تنها معجزهی او پذیرفت در حالی که تنها معجزهاش، سرشار از مطالبی متناقض، ضدعقلانی و سخیف است.
علیمحمد شیرازی پیشوای مسلک بابیت و بهائیت، بارها به پوچی و هیچی آثارش در مقابل آموزههای اهلبیت (علیهم السلام) اعتراف کرده است. اما در همین حال، وی در اظهاراتی کاملاً متناقض، نوشتهجات سرتاپا غلط خود را بالاتر از کتاب آسمانی قرآن میدانست. با این حال میتوان این پیشوای بابیت و بهائیت را مصداق بارز شخصی سودازده و دوقطبی دانست.
فاضل مازندرانی، در راستای توجیه اشکالات ادبی آثار علیمحمد شیرازی، مدعی میشود که طبق برخی روایات، قائم موعود (علیه السلام) پس از ظهور، با اَعراب شدّت عمل نشان داده و این شدّت عمل، یعنی اِعراض از قواعد عربی. اما این ادعا در حالیست که ظاهر این روایت (بر فرض صحت سند آن)، دلالت بر سختگیری آن حضرت نسبت به خود عربهای عصیانگر دارد.
علیمحمد شیرازی که بخاطر غلط نویسیهایش، مورد تمسخر واقع شده بود، مدعی شد که قواعد ادبی، شیطانی هستند. این در حالیست که: 1. علیمحمد شیرازی، آموختن قواعد عربی را شرط فهم نوشتهجات خود دانسته 2. کلام چون وسیلهای برای فهم صحیح اغراض به مخاطبین میباشد، حضرت موسی (علیه السلام) از خدای تعالی درخواست نمود تا برادرش هارون همراهیش کند.
نوشتهجات باب به عنوان تنها معجزهی او، تا جایی دارای اغلاط فراوان بود، که حتی صدای طرفدارانش را نیز درآورد. وی در توجیه غلط نویسیهای خود، مدعی میشود که قواعد ادبی باید از نوشتهجات او أخذ شود. این در حالیست که اصولاً زبان وسیلهای برای فهمیدن و فهماندن است و لذا میبایست طبق قواعد جاری باشد تا غرض از به کارگیری آن حاصل شود.
علیمحمد شیرازی پیشوای مسلک بابیه و مبشّر بهائیت در لوحی که به خط خود نوشته، مدعی شده است که خدا، مقام خداوندی را به هرکس بخواهد میبخشد! اما به راستی اگر قرار باشد که خداوند مقامی مشابه خود را به دیگران ببخشد، که این امری ممتنع و محال عقلی است؛ زیرا موجود بینهایتی که دارای احاطهی قیّومی کامل بر تمام عوالم است، تعدد نمیپذیرد.
پیروان علیمحمد شیرازی (این پیشوای دروغین جریان بابیت)، به دلیل عدم شناخت از خداوند، مقام او را در حد کسی چون علیمحمد شیرازی تنزل دادهاند. همچنان که نویسندهی بابی ذات خداوند را از صفات تهی دانسته و مدعی میشود: «و مراد از اقرار به توحید صفات، آن است که مظهر جمیع اسماء و صفات حضرت حق، همان حضرت نقطه (علیمحمد شیرازی) است».
علیمحمد شیرازی که بهائیان وی را پیشوا و مبشر خود و قائم موعود دین مبین اسلام میدانند، در موارد بسیاری ادعاهای شرکآمیز داشته و صراحتاً خود را خدای جهانیان معرفی کرده است. این در حالیست که قائم موعود اسلام، در اقتدا به جدّ خود حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله)، وظیفهی اعتلای کلمهی توحید و یکتاپرستی را عهدهدار است.
علیمحمد شیرازی پیشوا و مبشّر بابیت و بهائیت، با نوشتن کتابی به نام بیان، ادعای نسخ دین مبین اسلام را داشته است. وی در مقام تمجید از نوشتهجات خود، آنان را بیهمتا معرفی کرده است. این در حالیست که بیهمانندی نوشتهجات علیمحمد شیرازی را، نه در الهی بودن آنان، بلکه در غلط نویسیها و بیمحتوایی میتوان دانست.
بهائیان معتقدند علیمحمد شیرازی، همان قائم آخرالزمان است که در سال 1266 قمری کشته شده است. بهائیان که علیمحمد باب را ناسخ دین اسلام و مبشر آیین خود میپندارند، استقامتِ در راه را به عنوان یکی از مهمترین دلایل حقانیت او میدانند. این در حالیست که وی در مواردی نظیر ابلاغیهی الف، زیربنای اعتقادی بهائیت را با پوچ برابر ساخته است.
مبلّغ بهائی، در توجیه اینکه گفتهی پیامبرخواندهی آنان، مبنی بر نهی از ملاقات با مخالفین، با عاشروا مع الادیان... در تناقض است، میگوید که دلیل آن، بخاطر جلوگیری از فساد بوده است. این ادعا در حالیست که نه تنها آموزههای به ظاهر بدیع بهائیت آن را رد میکند، بلکه توجیهی است که در موارد مشابه، از پذیرش آن سر باز میزنند.
نویسندهی فرقهی انحرافی بابیه مدعی میشود که علیمحمد شیرازی بعلاوهی خود، ادعای قائمیت را برای یکی از یاران نزدیکش به نام «قدوس» نیز مطرح کرده است! این در حالیست که هیچکدام از ویژگیهای حضرت صاحب الزمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) همچون نام پدر، محل و تاریخ تولد، آثار قیام و... بر شخص باب و یا قدوس قابل انطباق نیست.
یکی از مبلّغین فرقهی بهائی، معجزهی توان زنده کردن مرده را به پیامبرخواندهی بهائیت نسبت داد. این در حالیست که: 1. پیشوایان بهائی معجزه را مخالف با عقل معرفی کردهاند 2. آنان تنها معجزهی مظاهر الهی را کلمات صادره از ایشان میدانند 3. به راستی اگر آنان توان ارائهی معجزه داشتند، چرا برای اثبات حقانیت خود از آن استفاده نکردهاند؟!
با توجه به مدارکی که در کتب بابی و بهائی مبنی بر تحصیل علیمحمد شیرازی در دوران کودکی و جوانی وجود دارد، مبلّغان بهائی درصدد توجیه این مدارک برآمده و در عذری بدتر از گناه مدعی شدند که باب، مراتب علمی معمول را نگذرانده است. چرا که شخصیتهای بسیاری به خاطر نبوغ خود، بدون گذر مراتب علمی متداول، به مدارج عالی علمی رسیدهاند.