اعتقادات
وهابیان بین حرف تا عملشان بسیار فاصله است. زمانی که با هجمهی اعتراضات علمای مسلمان مواجه میشوند، خود را از اتهامات وارده مبرا دانسته و میگویند ما هرگز مسلمانی را تکفیر نمیکنیم. در حالی که در عمل دایرهی اسلام را چنان تنگ میسازند که تنها افرادی که به باورهای وهابیت ملتزم بوده و پیرو عقاید ایشان باشند مسلمان میمانند و بقیه را جزو کفار میدانند.
ابوسعید خدری روایت کرده: پیامبر در روز غدیر که روز پنجشنبهای بود در که زیر سایه درختچهای ایستاده بود مردم را به سوی علی فراخواند. زیر بازوی او را گرفت و تا جایی که مردم به راحتی زیر بغلهای او را میدیدند، بلند نمود و پیش از آن که مردم متفرق گردند آیه اکمال نازل شد. پیامبر فرمود: الله اکبر برای کامل شدن دین، تمام گردیدن نعمت.
اگر مبانی اعتقادی انسان، متکی به پشتوانهی محکم دینی و عقلی نباشد، حاصل کار این میشود که انسان در کلام خود به تناقضگوییهای فاحشی مبتلا میشود که قابل دفاع نیست. از جملهی این موارد سخنان محمد بن عبدالوهاب است که یک جا میگوید علمای اسلام از جاهلان مشرک هم پایینترند و جای دیگر میگوید آنها علوم بسیاری دارند.
کسانی که مدّعی «عدالت همه صحابه» هستند حاضرند روایاتی که در موضوع شکایت سپاهیان یمن وارد شده و در آنها خبر از دشمنی برخی از صحابه نسبت به امیرمؤمنان میدهد را بپذیرند. در روایتی میخوانیم: «در حالی که خشم در سیمای پیامبر موج میزد، سه مرتبه فرمود: علی از من است و من از علی هستم و او سرپرست همه مؤمنان پس از من است.»
یکی از شبهاتی که امروزه توسط وهابیت منتشر میشود، پوشیدن رنگ سیاه است. وهابیان با این اتهام که سیاهپوشی در مراسم ماتم، بر خلاف سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله) است، در پی مبتدع خواندن مسلمانان هستند. اما باید گفت که سیاهپوشی علاوه بر اینکه امری عقلی است، مورد تایید سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز میباشد.
وهابیت با مبانی بیاساس خود ابتدا به مسالهای اشتباه واقف میشود و سپس به دنبال این است که همگان را با خود همراه سازد حال اگر کسی با او همراه نشد شایستهی هر نسبت ناورایی است. مثلا محمد بن عبدالوهاب در کتاب کشف الشبهات خود، بدون اشاره به دلیلی محکم و متقن، به یکباره اعلام میکند جاهلان کفار از علمای اسلام داناترند.
وهابیان با بنای بر قبور و تعمیر آن بهشدت مخالفاند و آن را حرام، بدعت و موجب کفر و شرک میدانند. در حالیکه این منطق آنان خلاف قرآن و سنت است. ازجمله علل و عوامل که آیات شریفه قرآنی بهصورت عمومی به آن اشاره دارد؛ تعظیم شعائر دینی، مهرورزی به اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و سنت تعمیر قبور امتهای پیشین هست.
از جمله شبهات وهّابیت در بحث غدیر آن است که میگویند: اگر واقعا ماجرای غدیر به شکلی که شیعه مدّعی است، حقیقت داشته چرا صحابهای که در غدیر حضور داشتند اندکی بعد سقیفه را تشکیل دادند؟ در پاسخ میگوییم: برخی دیگر از صحابه به خاطر ترس و واهمه، با اشارهای کوتاه و سربسته به حدیث غدیر، خود را از خطر حاکمان وقت در امان نگاه داشتهاند.
وهابیان با التزام به مبانی بدون پشتوانه، اول خود را به ورطهی انحراف میکشانند و در گام بعدی تمام مسلمانان را به جرم عدم همراهی با این اعتقادات پوچ متهم به شرک و کفر میکنند. مثل اینکه میگویند چون شما تنها به لفظ کلمهی توحید ملتزم هستید پس کافرید، در حالیکه پیامبر منافقان را تنها به صرف گفتن این لفظ از مسلمانان محسوب میکرد.
وهابیت با یکسانانگاری استغاثه مشرکان و توسل مسلمانان، درصدد مشرک خواندن مسلمانان و توجیه عملکرد خود در قبال خونهای ریخته شده به همین بهانه هستند. این در حالی است که مقایسه میان مسلمانان و مشرکان، با توجه به اینکه مشرکان به معاد باور نداشته و نبوت و ارتباط میان انسان و عالم غیب را امری موهوم میدانستند، اشتباه است.
به جز چند نفر انگشتشمار که از سالها پیش به غصب خلافت چشم دوخته، برای تصاحب آن نقشهها کشیده و به محض چشم بستن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با حضور در آن به نزاعی سخت پرداخته و تمام کوشش خود را برای تصاحب آن صرف نمودند، دیگران از حضور در آن خودداری ورزیده و حتّی با منتخب سقیفه (ابوبکر) به شدّت مخالفت نمودند.
ابنتیمیه با همسانانگاری توسل مسلمانان با استغاثه مشرکین، پروژه تکفیرورزی نسبت به مسلمانان را کلید زد. اما در بررسی به عمل آمده، ضمن مشروع بودن توسل در طول تاریخ، استغاثه مشرکین از این جهت که آنان نگاه استقلالی به بتها داشتند و آنان را واسطههای تکوینی میدانستند، ماهیتا با توسل مسلمانان به بزرگان متفاوت است.
یکی از روشهای مورد استعمال وهابیت در تکفیر مسلمانان که بر خواسته از هوا و هوس آنهاست، روش تأیید و مسلمان دانستن موافقان عقاید خود و تکفیر مخالفان عقاید خود است. پیشوای این فرقه یعنی محمد بن عبدالوهاب بهخوبی از این روش علیه مسلمانانی که خدای یگانه را قبول داشتند اما مخالف عقاید دور از شریعت و عقل او بودند، استفاده نموده است.
این استدلال و ادعای غلط وفتنه انگیز با عنوان «اولویت جهاد با دشمن قریب» جایگاه گستردهای را در بین برخی جوانان مسلمان مومن و ساده دل دنیا پیدا کرده به گونهای که همچنان مشغول ثبتنام عملیات انتحاری بوده و به عضویت گروههای تکفیری درآمده و به جنگ و کشتارمسلمانان مظلوم شیعه و سنی کشورهای اسلامی میپردازند.