اعتقادات
سرکرده و سردمدار وهابیت، ابنتیمیه با ابراز خوشحالی و استقبال از تفکرات امویان و مروانیان مینویسد: «برخی از علمای ما برخی از مستحباتی را که شیعیان با انجام آنها شناخته میشوند را ترک میکنند، تا فرق بین سنّی و رافضی مشخص گردد؛ چرا که مصلحت جدایی و مخالفت با هذیانگوییهای آنها بیش از مصلحت انجام مستحبات است.»
وهابیان دنبالهرو کسانی هستند که در رفتار، گفتار و کردارشان نه تنها منطبق با تعالیم قرآن عمل نمیکنند بلکه بعضا بر خلاف صریح قرآن نیز گام برمیدارند، مثل اینکه میگویند مخالفان ما به لحاظ عقلی از مشرکان زمان پیامبر هم کمترند. این مساله چگونه با مجادلهی احسن با مخالفان، که دستور صریح قرآن است، متناسب میباشد؟
وهابیان پیرو کسانی هستند که در ابراز عقاید خود بر خرافات و نظرات نادرستی تکیه کرده و سپس بر اساس آن حکم به حرمت یک عمل میکنند و مرتکبین آن را نیز آماج توهین و تکفیر قرار میدهند. اشخاصی چون ابن تیمیه و ابن قیم که به خاطر خرافاتی چون مانع شدن از بت پرستی، امثال قاضی عیاض را به خاطر جایز دانستن زیارت قبر پیامبر تکفیر میکنند.
وهابیان در عین تکفیر مسلمانان که از عمدهترین اعمال و افکار ایشان است، و به تبع آن عدم اعتقاد به هیچ حرمتی برای جان و مال مسلمانان، بعضا ادعا میکنند که ما مسلمانی را تکفیر نمیکنیم. اما با اندک تاملی در کتب اصلی ایشان که در تیراژ بسیار تکثیر و تدریس میشود، و مملو از تصریح به تکفیر مسلمین است، این دروغ برملا میشود.
وهابیت قائل هستند بلند صلوات فرستادن خلاف شرع است و به این آیه استدلال کردند: «آنها که صدای خود را نزد رسول خدا کوتاه میکنند همان کسانی هستند که خداوند دلهایشان را برای تقول خالص نموده.» که در پاسخ میگوییم: خودتان در نماز جماعت پس از «ولا الضّالّین» با صدای بلند «آمین» میگویید! به طوریکه صدا در خارج از مسجد هم شنیده میشود.
وهابیت در کنار اعمال و کرداری چون تهمت زدن به مخالفان خود، یا تکفیر ایشان، به انحاء گوناگون، به اموری دست میزند که بیش از هر چیز رسوا کنندهی خود ایشان در نظر محققین و تاریخدانان جهان است. آن مساله، این است که ایشان در مواضع گوناگون و به طرق مختلف برای اینکه کارهای خود را توجیه کنند، دست به جعل تاریخ میزنند. تا اعمال ناشايست خود را توجيه كنند.
از جمله اخلاق ناپسند وهابیان این است که به راحتی به مسلمانان دیگر تهمت میزنند، بدون اینکه دلیلی بر این کار خود اقامه کنند، و از همه بدتر این اینکه بر اساس همین تهمت مسلمانان را تکفیر میکنند مثل محمد بن عبدالوهاب که مسلمانان را متهم به اعتقاد داشتن به خدایان متعدد میکند، سپس آنها را به سبب این اعتقاد مساوی مشرکان میداند.
در صحيح بخاری آمده است: «زید بن ثابت گوید: پیامبر حجرهای از لیف خرما یا حصیر ساخت و برای نماز خواندن در آن از حجره خارج شد؛ مردانی به دنبال حضرت به آن حجره رفته و به حضرت اقتدا کردند. شب دیگر نیز آمدند، اما حضرت از نماز خواندن با آنها خودداری كرده و فرمودند: بروید نمازتان را در خانه بخوانید؛ چرا که نماز در خانه بهتر است مگر نمازهای واجب.»
در هیچ جای تاریخ ثبت نشده است که کسی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در خواستی کند و حضرت به او پاسخ داده باشد که تو مشرک شدهای و از من چیزی طلب کردهای که فقط خدا میتواند اجابت کند. این موارد در تاریخ ثبت نشده است. آیا این وهابیون جاهل بیش از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در توحید و مسائل مرتبط به آن تخصص دارند؟!
نتیجهی مبنای اشتباه وهابيت در عقائد، این میشود که محمد بن عبدالوهاب؛ سرزمينهاي اسلامي را که اموری چون زیارت قبور صالحین، نذر و ... در آن میان مردمش جاری است، بلاد کفر مینامد، و ميگويد كه عدهای مرتكب اين امور ميشوند و عدهاي درمقابل این اعمال سکوت میکنند. گروه اول با ارتکاب این امور کافر میشوند، و گروه دوم به این دلیل که اینها را به خاطر این اعمال تکفیر نمیکنند، کافر میشوند.
بیشك نماز در مقابر به جهت عبادت صاحب قبر وقبله قرار دادن آن شرك است، ولی هيچ مسلمانی اين چنين نيتی ندارد، بلكه هدفش از اين عمل، تنها تبرك جستن از آن بقعه ومكان است؛ زيرا نماز ودعا در آن مكان شريف ثواب بيشتری دارد واگر اين چنين نبود چرا عمر وابابكر وصيت نمودند تا در جوار پيامبر (صلي الله عليه و آله) دفن شوند؟ این چیزی بجز تبرّك جستن نبود.
تکفر تکفیری که حاصل تعلیمات محمد بن عبدالوهاب است، سالهاست دامنگیر جهان اسلام حتی خود وهابیت شده است. سرکردگان وهابی در عین اینکه تکفیر مسلمانان را به زبان انکار میکنند اما در عمل به این مساله معتقدند نمونهی آن، دو جلد از 16 جلد کتاب الدرر السنیه است، که مجموعهی نظرات بزرگان وهابی است، و به جهاد علیه مسلمانان اختصاص دارد.
وهابیان سالهاست که ملت مسلمان را بهخاطر انجام اموری چون توسل و شفاعت و... تکفیر میکنند و در مورد احادیثی که مسلمانان در مقابل آنها اقامه میکنند، بعضا میگویند این احادیث مربوط به زمان حیات پیامبر است نه پس از مرگ، در حالیکه دلیل آنها بر جدا کردن حیات از مرگ، تنها ترک این عمل توسط صحابه است که دلیلی باطل است.
وهابیون: «كتاب و سنّت گواهى مىدهند بر اينكه هر كس فرشتگان و انبيا يا ابن عباس و ابوطالب و امثال آنان را بهخاطر اينكه مقرّب درگاه الهى هستند واسطه ميان خود و خدا قرار دهد تا در پيشگاه خدا براى او شفاعت كنند، چنين كسانى كافر و مشركند و خون و مال آنها مباح است، اگر چه «شهادتین» بگويند و اگر چه نماز بخوانند و روزه بگيرند!»