واهمه از حاکمان وقت در بیان حقایق غدیر
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله شبهات وهّابیت در موضوع غدیر آن است که میگویند: اگر واقعا ماجرای غدیر خم به شکلی که شیعه مدّعی است، حقیقت داشته چرا صحابهای که در غدیر حضور داشتند اندکی بعد سقیفه را تشکیل دادند؟ در پاسخ میگوییم: برخی دیگر از صحابه به خاطر ترس و واهمه، با اشارهای کوتاه و سر بسته به حدیث غدیر، خود را از خطر حاکمان وقت در امان نگاه داشتهاند، که در این مقاله به برخی از اشاره مینماییم:
الف) روایت زید بن ارقم در کتاب مسلم با ترس؛
زید بن ارقم، صحابی جلیل القدر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که پیشتر به روایت ناقص او و در حدّ چند کلمه در کتاب مسلم نیشابوری اشاره شد، میترسد که نقل همین مقدار روایت، برایش موجب دردسر شود.
عطیه عوفی میگوید: «به زید بن ارقم گفتم: دامادی داشتم که از تو درباره علی (علیه السّلام) و روز غدیر خم حدیثی برایم نقل کرد، دوست دارم آن را از زبان خودت بشنوم. او گفت: شما مردم عراق! بیمار و دنبال دردسر هستید. گفتم: از من مطمئن باش! گفت: قبول. ما در جحفه بودیم که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دست علی (علیه السّلام) را گرفت و فرمود: «ای مردم! آیا نمیدانید که من به شما مؤمنان از خودتان سزاوارترم؟» مردم گفتند: آری. حضرت فرمود: هر که من مولای اویم. پس علی مولای اوست.»[1]
ب) زهری و کلماتی از حدیث غدیر و ترس از کشته شدن؛
نمونهای دیگر در مورد ترس از نقل روایت غدیر را میتوان در سخنان عبدالله بن علاء یافت: «شهاب الدین زهری روایتی را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرد و گفت: اگر خود، این کلمات را از حضرت نشنیده باشم، دو گوشم کر باد و در ادامه به کلماتی از حدیث غدیر اشاره کرد. به او گفتم: این سخنان را در سرزمین شام نقل نکن. تو با گوشهای خود سبّ و ناسزا به علی را میشنوی. او گفت: به خدا سوگند! درباره فضایل علی (علیه السّلام) احادیثی میدانم که اگر آنها را نقل کنم، قطعا مرا میکشند.»[2]
ج) سعید بن مسیب و اشاره به حدیث غدیر؛
از سعید بن مسیب، صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متوفّای 94 هجری نقل شده: «به سعد بن ابی وقّاص گفتم: پرسشی از تو دارم، ولی از بیان آن ترس دارم. گفت: من عموی تو هستم، نگران مباش، هر چه در ذهن داری بپرس. گفتم: در روز غدیر خم چه اتفاقی افتاد؟ گفت: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر برخاست و دست علی بن ابیطالب (علیه السّلام) را گرفت و فرمود: هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست؛ بار خدایا هر که با او دوست است، دوست بدار و هر که با او دشمن است، دشمن بدار. پس از این عبارت، ابوبکر و عمر جلو آمدند و به علی (علیه السّلام) گفتند: یا علی! زین پس، مولای هر زن و مرد مؤمنی گردیدی.»[3]
د) احمد بن حنبل و فرار از بیان حدیث غدیر؛
حال ببینیم وی به نقل از زکریا بن یحیی درباره حدیث غدیر چه میگوید: «از احمد بن حنبل پرسیدند: نظرت در مورد این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیر خم چیست که فرمود: هر که من مولای اویم، پس علی (علیه السّلام) مولای اوست؟ در پاسخ گفت: در این مورد سخن مگو و تو نیز همرنگ جماعت شو و همچون دیگران سخن بگو. [آن را کتمان کن].»[4]
پینوشت:
[1]. «عن عطیة العوفی قال سألت رید بن أرقم فقلت له إنّ ختنا لی حدّثنی عنک بحدیث فی شأن علیّ رضی الله عنه یوم غدیر خمّ فانا أحبّ أن أسمعه منک فقال أنّکم معشر أهل العراق فیکم ما فیکم. فقلت له لیس علیک منّی بأس. فقال نعم. کنّا بالجحفة فخرج رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) إلینا ظهرا و هو آخذ بعضد علیّ رضی الله عنه فقال یا أیها النّاس ألستم تعلمون أنّی أولی بالمؤمنین من أنفسهم قالوا بلی قال «فمن کنت مولاه فعلیّ مولاه»...» مسند أحمد بن حنبل، أحمد بن حنبل، مؤسسة قرطبة، مصر، ج 4، ص 368.
[2]. «عن الزّهری قال: ... سمعت النّبیّ یقول ... و سمعته و إلّا صمّتا یقول، و قد انصرف من حجّة الوداع، فلمّا نزل غدیر خمّ قام فی النّاس خطیبا و أخذ بید علیّ و قال: من کنت ولیّه فهذا ولیّه فهذا ولیّه،اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه. قال عبید الله: فقلت للزّهری: لا تحدّث بهذا الشّام، و أنت تسمع ملء أذنیک سبّ علیّ، فقال: والله إنّ عندی من فضائل علیّ ما لو تحدّثت بها لقتلت.» اسد الغابة ابن أثیر الجزری، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 1، ص 449.
[3]. «عن سعید بن المسیب قال: قلت لسعد بن أبی وقّاص: إنّی أرید أن أسألک عن شئ و إنّی أتقیک. قال: سل عمّا بدا لک فإنّما أنا عمّک. قال: قلت: مقام رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فیکم یوم غدیر خمّ قال: نعم قام فینا بالظّهیرة فأخذ بید علیّ بن أبی طالب فقال: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللّهمّ وال من والاه، و عاد من عاداه. قال فقال أبوبکر و عمر: أمسیت یا بن أبی طالب مولی کل مؤمن و مؤمنة.» الغدیر، علّامه امینی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج 1، ص 273.
[4]. «و أخبرنا أحمد بن محمّد بن مطر أنّ أبا طالب حدّثهم قال سألت أبا عبد الله عن قول النّبیّ (صلی الله علیه و آله وسلم) لعلیّ من کنت مولاه فعلیّ مولاه ما وجهه؟ قال لا تکلّم فی هذا دع الحدیث کما جاء إسناده و هذا الأثر صحیح.» السنة، ابوبکر أحمد بن محمد بن هارون یزید الخلال، دار الرایة ریاض، ج 2، ص 348.
افزودن نظر جدید