تصوف
بعضی از فرق صوفیه ادعا دارند که تعالیم آنها منطبق با شیعه اثنی عشری است و حتی در نام گذاری فرقه خود به گونه ای عمل می کنند که این ادعا را ثابت کنند. یکی از این فرقه ها فرقه صوفیه ذهبیه می باشد که در وجه تسمیه خود به این نام، ادعای شیعه بودن تمام اقطاب خود است، در صورتی که با قرائن موجود، سنی بودن بعضی از اقطاب آن ها مسلّم است.
یکی از انحرافات اعتقادی متصوفه، استفاده از گفتار هایی است که به اهل بیت(ع) نسبت می دهند. همچون گفتار من عرف نفسه که قابلیت اثبات صدور آنها را از اهل بیت(ع) ندارند. گفتار من عرف نفسه از حیث سند و منبع شناسی قابل پذیرش نیست و نمی توان این گفتار را به امام معصوم استناد داد.
در تمام امور دینی باید برای نجات از انحراف، تمام اندیشه ها را با نظرات متولیان واقعی دین که همان معصومین(ع) هستند سنجید. یکی از گروه هایی که معصومین(ع) ما را از پیوستن به آنها نهی کرده اند، غالیان می باشند که به ظاهر بخاطر حب معصومین(ع) اما در واقع برای تخریب دین، بنیان نهاده شده اند.
یکی از انحرفات گفتاری متصوفه، شطحیاتی است که ماهیت آن عبارات کفرآمیزی است که مخالف متون دینی است و منتقدان و طرفداران منصف تصوف هرگز شطحیات را نمی پذیرند. در حقیقت، منشأ این گفتار، نقص سالک و جهل بعضی از متصوفه به معارف دینی است.
یکی از شخصیت های تاثیرگذار در مبحث شطح، بایزید بسطامی است که به خاطر شطحیات بسیار زیادش به شیخ شطح معروف گشته است. با نگاهی به شطحیات او بی اساس بودن گفتارش برای خیلی ها حتی برای محققینی همچون زرین کوب روشن است.
یکی از راه های روشن شدن ماهیت شطح، شناخت افرادی است که در این مسئله تاثیرگذار هستند. از جمله آن افراد می توان به حلاج و روزبهان بقلی اشاره کرد که سنی مذهب بوده و گفتار آن با سخنان اهل بیت(ع) هماهنگ نیست.
طبق تحقیقات انجام شده توسط محققین نقد تصوف، شارحان شطح برای توجیه شطحیات بزرگان خود از سه شیوه استفاده کرده اند و با تاملی در آن شیوه ها، نادرستی آن شطحیات فهمیده خواهد شد.
اهل بیت (ع) در عصر غیبت کبری، برای نجات مومنین از غربال آخرالزمان و فتنه ها راهی مشخص کرده اند و آن راه، رجوع به عالمان دینی که مجهز به علم و عمل هستند، می باشد. عالمان دینی نیز در نقد متصوفه و عملکرد آنها از هیچ کوششی دریغ نکرده و برای رهایی مؤمنین از دام آنها در تالیفات خود، انحرافات متصوفه را بازگو کرده اند.
اقطاب فرقه صوفیه گنابادی با وجود اینکه فرقه خود را جزء شیعیان می دانند به خواندن کتاب تذکرة الاولیاء که مملو ازداستان های غیرواقعی است و رنگ و بوی غیر شیعه آن را فرا گرفته است توصیه می کنند. در حالی که طبق روایات، باید با بیان علوم اهل بیت(ع) احیای امر اهل بیت (ع) اتفاق بیفتد.
یکی از غلوهای متصوفه، غلو در مقام و مرتبه نبوت می باشد. به گونه ای که امیرالمؤمنین(ع) را برتر از پیغمبر خدا(ص) می دانند. ایشان این مباحث را به عنوان سرَ، به مریدان خود القا می کنند. این گونه تفکرات علاوه بر اینکه مستند به روایات نیست، بلکه با دلائل مختلفی که به برتری پیامبر خدا(ص) بر امام علی(ع) دلالت دارد، مردود می شود.
یکی از مهم ترین اصول در اعتقادات دینی، پرهیز از غلو و افراط در اندیشه دینی است. یکی از انحرافات فرقه صوفیه ذهبیه نیز به این نکته بر می گردد که در بین سخنان بزرگان این فرقه صفاتی که مخصوص خداوند متعال است را به امیرالمومنین(ع) نسبت می دهند، درحالی که این اندیشه ها با آیات الهی مردود است.
یکی ازباورهای حق شیعیان اثنی عشری، اعتقاد به امام زمان(ع) است. در بین اقطاب ذهبیه علاء الدوله سمنانی در بعضی از کتاب های خود قائل به فوت امام زمان(ع) شده است. بعضی نیز در مقام توجیه کلام او برآمده اند که آن توجیهات نیز قابل پذیرش نمی باشد و با اندکی تامل، آن توجیهات مردود خواهد شد.
یکی از ابزارهای متصوفه، برای گسترش تصوف در جامعه، استفاده از خواب می باشد که در حیطه های مختلف از آن استفاده می کنند. اما نه تنها خواب در مباحث اعتقادی، فقهی و اخلاقی حجت نمی باشد، بلکه در روایات نیز از پیروی خواب در مباحث دینی نهی شده است.
در بین تصوف و وهابیت از جنبه های مختنلف، جدایی وجود دارد. یکی از جنبه های اختلافی، توسل است. وهابيت به جز توسل به دعای نبي در زمان حيات و قيامت، مابقي وجوه توسل را شرک مي دانند. درصورتی که متصوفه، توسل را پذیرفته است و در این مسئله، اعتقادی همچون شیعیان دارند.