افکار وهابیت
وهابیان در بسیاری از مسائل، عقایدی متناقض دارند؛ از جمله آن عقاید، افراط و تفریط در مقابله با دو گروه است که هر دو را گمراه میدانند؛ برخورد آنان با مسلمانان گمراه (به زعم خود) دستور به قتل و مصادره اموال آنان است و برخورد آنان نسبت به حاکمان جائر، تبعیت از آنان و عدم قیام علیه آنان است.
محمد بن عبدالوهاب مدعی است که هر چه اجماع است، باید تبعیت شود و در مسائل غیر اجماعی مؤاخذه صحیح نیست؛ اما وی احتیاجی به اثبات اعتقاداتش از طریق اجماع علمای مسلمین نمیبیند؛ وی اعتقادات خود را اجماعی خوانده و میگوید چرا دیگر مسلمانان به این عقاید عمل نمیکنند و چرا ما که عمل میکنیم، مخالفت میکنند؟ پاسخ این است که این عقاید، اجماعی نیست!
محمد بن عبدالوهاب مدعی است که هر چه اجماع است، باید تبعیت شود و در مسائل غیر اجماعی مؤاخذه صحیح نیست؛ اما مهمترین عقیدهاش (که تکفیر مسلمانان را در بر دارد) را از دو مقدمه به دست آورده که مقدمه اول آن اجماعی نبوده و مقدمه دوم اجماعی و ضروری است. از این دو مقدمه، نتیجه اجماعی به دست نمیآید، ولی او مسلمین را ملزم به تبعیت از آن میکند.
محمد بن عبدالوهاب ادعا میکند که مجتهد نیست و مقلد امامان چهارگانه اهلسنت است، ولی در نظریه وی در توحید میگوید، قبل او کسی آن را نفهمیده و این فهم، تفضل خدا به او است؛ با این نظریه حکم فقهی تکفیر بسیاری از مسلمانان را صادر کرده و باعث کشته شدن مسلمانان شده است؛ بنابراین در ادعای مقلد بودنش و این نظریه تکفیری او، تناقض است.
یکی از اعتقادات معروف وهابیت که مبنای فتوای آنان به حرمت توسل به مردگان بوده، نظرشان در مورد شنیدن مردگان است؛ به صراحت بنباز و برخی مفتیان وهابی میگویند، ارتباط مرده از دنیا با مرگ قطع شده و مردگان چیزی از دنیا نمیشنوند و آیه و روایت صحیحی در این رابطه نداریم؛ در حالی که روایات صحیح متعددی شنیدن مردگان عادی را نیز تأیید میکند.
وهابیت، برای بیفایده بودن توسل، به حکایت حضرت موسی (ع) و بلعیده شدن قارون و اموالش متوسل شدهاند؛ در پاسخ حلی گفته میشود، روایت ضعیف بوده و اشکالات محتوایی نیز دارد و پاسخ نقضی به آن، این است که حکایتی دیگر خلاف این گزارش از حضرت موسی نقل شده که حضرت به سائلی گفت اگر حاجتت دست من بود، برآورده میکردم، در حالی که خداوند وحی کرد، حاجتش را برآورده نمیکنم.
وهابیت، برای بیفایده بودن توسل، به حکایت حضرت موسی (ع) و بلعیده شدن قارون و اموالش متوسل شدهاند؛ درحالی که روایت نقل شده ضعیف است و اشکالات محتوایی نیز دارد. در حکایت آمده خداوند خود پیشنهاد درخواست حضرت موسی از زمین برای بلعیده شدن قارون را داد و در قرآن این عمل را به خود نسبت داده است.
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کردهاند، آنان عقاید متناقض دارند؛ ازجمله آن عقاید این است که ادعا میکنند از سلفیه بوده و سیره سلف را عمل کرده و هر کس چنین نکند، بر باطل و گمراه است. در سیره سلف داریم که در سفارشی که پیامبر (ص) در خواب به بلال کرد، او از شام برای زیارت قبر پیامبر (ص) به مدینه سفر کرد ولی وهابیت سفر برای زیارت را بدعت و غیر مجاز میدانند.
وهابیت معتقد است مقام انبیاء، بسیار بالاتر از اولیاء است و هر کس مؤمن با تقوا باشد، ولی خدا است. آنان درجه اولیاء را بسیار کمتر از انبیاء میدانند، ولی درباره انبیاء، داستانهایی را نقل کرده که بیاحترامی به آنها است و حتی برخی از انبیا را مشرک میخوانند، ولی برای اولیاء که مقام پایینتری دارند، چنین گناهانی را نمیپذیرند.
وهابیت معتقد است سفر به سرزمین کفار حرام است و فقط در ضرورت میتوان این سفر را انجام داد؛ در حالی که در 13 آیه قرآن، خداوند به طور مطلق به این سفر سفارش کرده است و اثر آن را عبرتگیری از سرنوشت پیشینیان، تکذیبکنندگان و مجرمان، بیداری دلها و درک معاد میداند. بنابراین این اعتقاد وهابیت با ظاهر این آیات در تناقض است.
وهابیت، کرامات اولیاء را پذیرفته و آن را از قرآن و روایات و وقایع تاریخی ثابت میکنند. ابنعثیمین تصدیق کرامات اولیاء را از اصول اهلسنت میخواند و کرامت را امر خارق العاده میداند و معتقد است ولی خدا با آن کرامت، هیچ گاه ادعای نبوت نمیکند. وی میگوید این کرامات، نشانهای بر صحت دین و پیامبری است که آن ولی از آن پیروی میکند.
وهابیت معتقد است مقام انبیاء، بسیار بیشتر از اولیاء است و هر کس مؤمن با تقوا باشد، ولی خدا است و ولی خدا بودن، به ادعا و آرزو نیست. آنان درجه اولیاء را بسیار کمتر از انبیاء میدانند، ولی در توصیف انبیاء، چنان به آنان بیاحترامی میکنند که آنها را همسان دیگران قرار میدهند. اعتقاد وهابیت درباره پیامبر (ص) مخالف معارف قرآنی است.
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کردهاند، آنان عقاید متناقض دارند؛ ازجمله آن عقاید، صفات خداوند است. آنان از طرفی میگویند، عقل در آن راهی ندارد؛ برخی مواقع میگویند عقل به طور اجمالی درک میکند چه صفتی برای خدا واجب و چه صفتی ممتنع بوده؛ مثلاً صفات نقص بر خداوند محال است. آنها گاهی صفات نقص را بر خدا میپذیرند و میگویند عقل از درک آن عاجز است.
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کردهاند، آنان عقاید متناقض دارند؛ ازجمله آن عقاید، ندا کردن و خواندن غیر خدا است. آنان کسانی که اولیاء الهی را بخوانند، مشرک میپندارند، ولی خود در زمان رویارویی با دشمن، از کافران و غیرمسلمانان طلب یاری کرده و عملاً آنان را میخوانند.