تناقضات وهابیت / ادعای اجماع در اعتقاداتشان
محمد بن عبدالوهاب مدعی است که هر چه اجماع است، باید تبعیت شود و در مسائل غیر اجماعی مؤاخذه صحیح نیست؛ اما وی احتیاجی به اثبات اعتقاداتش از طریق اجماع علمای مسلمین نمیبیند؛ وی اعتقادات خود را اجماعی خوانده و میگوید چرا دیگر مسلمانان به این عقاید عمل نمیکنند و چرا ما که عمل میکنیم، مخالفت میکنند؟ پاسخ این است که این عقاید، اجماعی نیست!
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گروه ارتجاعی و تکفیری وهابیت در قرن دوازدهم، در منطقه نجد عربستان شکل گرفت. آنان با ادعای پیروی از مکتب احمد بن حنبل، میکوشند خود را از اهلسنت نشان دهند. آنان در بسیاری از مسائل، نه تنها با همه مسلمانان، بلکه با رهبران اصلی خود نیز مخالفت کردهاند و دیدگاهی متناقض دارند.
یکی از عقاید متناقض محمد بن عبدالوهاب، قاعدهای است که مدعی میشود، آنچه اجماعی است، باید تبعیت شود؛ وی در نامهای به علمای مکه در باب تخریب بناء بر قبور صالحین، این مطلب را به عنوان قاعده کلی بیان میکند و مینویسد: «... بعضی بر این مسئله، اجماع حکایت کردهاند؛ اگر یک مسئله اجماعی باشد، پس در آن بحثی نیست و اگر مسئله اجتهادی بود، نمیتوان در مسائل اجتهادی کسی را محکوم کرد؛ هر کس در منطقه خود، به مذهب خویش عمل کند، نباید انکار شود».[1]
به اعتراف محمد بن عبدالوهاب، در مسائل اجماعی باید همه اطاعت کنند و در مسائل اجتهادی، هر کسی در منطقه خود به مذهب خویش عمل کند، نباید مؤاخذه شود؛ اما وی به این قاعده عمل نمیکند؛ بلکه هر چه را بخواهد حکم کند، ابتدا آن را اجماعی میخواند، سپس نتیجه میگیرد که باید آن اعتقاد بر همه مسلمانان اجبار شود.
محمد بن عبدالوهاب در موارد متعدد، عقیده خود را اجماعی خوانده است و میگوید اگر کسی عقیده وی را نپذیرد عناد دارد؛ او مینویسد: «کسانی که بتها را عبادت میکنند، (به زیارت صالحین رفته و به آنان متوسل میشوند) بعد از اینکه فهمیدند، این دین مشرکین است، با این حال، آن را برای مردم زینت میدهند؛ آنان کسانی هستند که من تکفیرشان میکنم و هر عالمی در روی زمین، اینها را تکفیر میکند، مگر اینکه معاند یا جاهل باشد».[2] یعنی هر عالمی که مانند محمد بن عبدالوهاب، متوسلین به اولیاء را تکفیر نکند، عناد دارد و نظرش به حساب نمیآید که به اجماع خدشه وارد کند؛ وی به این صورت، عقیده خود را اجماعی میپندارد.
محمد بن عبدالوهاب در جای دیگر میگوید، دین ما با دین دیگران تفاوتی ندارد؛ وی مینویسد: «اگر از سبب اختلاف بین ما و مردم سؤال کنی، میگوییم ما در هیچ یک از شرایع اسلام مثل نماز، زکات، روزه، حج و دیگر مسائل و همین طور در هیچ یک از محرمات با هم اختلاف نداریم. آنچه نزد ما زیباست، نزد مردم هم زیباست و آنچه نزد آنان زشت است، نزد ما هم زشت است. تنها عامل اختلاف ما و دیگران در این است که ما به آنچه زیباست، عمل میکنیم و در برابر آنچه مانع آن شود، تعصب میورزیم و از زشتی هم نهی و مردم را بر آن تأدیب میکنیم. آنچه باعث شده، مردم علیه ما باشند، همان چیزی است که مردم را علیه پیامبر صلیاللهعلیهوآله شوراند!»[3] وی مدعی است، آنچه دیگران هم به آن معتقدند، ما عمل میکنیم و بقیه عمل نمیکنند؛ همین عمل به وظیفه است که عدهای مخالفت میکنند. همه عبادت غیر خدا را شرک میدانند؛ همه شرک ورزیدن به خدا را کفر و خروج از اسلام میدانند؛ فقط ما به این عقاید عمل میکنیم و خون مشرکین (زائران قبور و متوسلین به مردگان) را مباح میدانیم. همان طور که به دستوراتی که از طرف پیامبر صلیاللهعلیهوآله مطرح میشد، مخالفتها صورت میگرفت، با عملکرد ما هم مخالفت میکنند.
مشخص است که محمد بن عبدالوهاب، احتیاجی به اثبات اعتقاداتش از طریق اجماع علمای مسلمین نمیبیند؛ اکثریت عالمان مسلمان، کسانی که توسط وهابیون، مشرک و کافر خوانده میشوند را تکفیر نکرده و برخوردی همانند برخورد با مشرکین را نسبت به آنان جایز نمیدانند. تفاوت وهابیت با باقی مسلمانان در عمل کردن آنان به اعتقادات اجماعی نیست، بلکه ابتدا اعتقادات را اجماعی خوانده، سپس میگویند چرا دیگر مسلمانان به این عقاید عمل نمیکنند و چرا ما که عمل میکنیم، مخالفت میکنند؟
پینوشت:
[1]. الرسائل الشخصیه، محمد بن عبدالوهاب، ص۴۱. «وبعضهم يحكی الإجماع على ذلك. فإن كانت المسألة إجماعاً فلا كلام، وإن كانت مسألة اجتهاد فمعلومكم أنه لا إنكار فی مسائل الاجتهاد؛ فمن عمل بمذهبه فی محل ولايته لا ينكر عليه».
[2]. الرسائل الشخصیه، محمد بن عبدالوهاب، ص۵۸. «وکذلک من عبد الأوثان بعد ما عرف أنها دین للمشرکین وزینه للناس; فهذا الذی أکفّره. وکل عالم علی وجه الأرض یکفّر هؤلاء، إلا رجلاً معانداً أو جاهلاً؛ والله أعلم».
[3]. الرسائل الشخصیه، محمد بن عبدالوهاب، ص۴۴. «وإن سألت عن سبب الاختلاف الذی هو بیننا وبین الناس فما اختلفنا فی شیء من شرائع الإسلام من صلاه وزکاه وصوم وحج وغیر ذلک ولا فی شیء من المحرمات الشیدء الذی عندنا زین هو عند الناس زین والذی عندهم شین هو عندنا شین إلا إنا نعمل بالزین ونعصب الذی یدنا علیه وننهی عن الشین ونؤدب الناس علیه والذی قلب الناس علینا الذی قلبهم علی سید ولد آدم ص».
افزودن نظر جدید