تناقضات
محمد بن عبدالوهاب، عمل مسلمین را به کفار تشبیه میکند و میگوید در بسیاری از شهرها، مکانهایی موجود است که چیزی را در آن بت قرار داده و عبادت میکنند؛ در حالی که میتواند آن مثالها را به مقام ابراهیم در مسجدالحرام تشبیه کند و مسلمین را مشرک نخواند.
محمد بن عبدالوهاب مدعی است که هر چه اجماع است، باید تبعیت شود و در مسائل غیر اجماعی مؤاخذه صحیح نیست؛ اما وی احتیاجی به اثبات اعتقاداتش از طریق اجماع علمای مسلمین نمیبیند؛ وی اعتقادات خود را اجماعی خوانده و میگوید چرا دیگر مسلمانان به این عقاید عمل نمیکنند و چرا ما که عمل میکنیم، مخالفت میکنند؟ پاسخ این است که این عقاید، اجماعی نیست!
محمد بن عبدالوهاب مدعی است که هر چه اجماع است، باید تبعیت شود و در مسائل غیر اجماعی مؤاخذه صحیح نیست؛ اما مهمترین عقیدهاش (که تکفیر مسلمانان را در بر دارد) را از دو مقدمه به دست آورده که مقدمه اول آن اجماعی نبوده و مقدمه دوم اجماعی و ضروری است. از این دو مقدمه، نتیجه اجماعی به دست نمیآید، ولی او مسلمین را ملزم به تبعیت از آن میکند.
محمد بن عبدالوهاب ادعا میکند که مجتهد نیست و مقلد امامان چهارگانه اهلسنت است، ولی در نظریه وی در توحید میگوید، قبل او کسی آن را نفهمیده و این فهم، تفضل خدا به او است؛ با این نظریه حکم فقهی تکفیر بسیاری از مسلمانان را صادر کرده و باعث کشته شدن مسلمانان شده است؛ بنابراین در ادعای مقلد بودنش و این نظریه تکفیری او، تناقض است.
یکی از اعتقادات معروف وهابیت که مبنای فتوای آنان به حرمت توسل به مردگان بوده، نظرشان در مورد شنیدن مردگان است؛ به صراحت بنباز و برخی مفتیان وهابی میگویند، ارتباط مرده از دنیا با مرگ قطع شده و مردگان چیزی از دنیا نمیشنوند و آیه و روایت صحیحی در این رابطه نداریم؛ در حالی که روایات صحیح متعددی شنیدن مردگان عادی را نیز تأیید میکند.
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کردهاند، آنان عقایدی متناقض دارند؛ از جمله آن عقاید، عقیده آنان در توان کرامت و امر خارق العاده توسط اولیاء و مشروع نبودن درخواست حتی از فرد زنده، در امور خارق العاده است.
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کردهاند، آنان عقاید متناقض دارند؛ ازجمله آن عقاید این است که ادعا میکنند از سلفیه بوده و سیره سلف را عمل کرده و هر کس چنین نکند، بر باطل و گمراه است. در سیره سلف داریم که در سفارشی که پیامبر (ص) در خواب به بلال کرد، او از شام برای زیارت قبر پیامبر (ص) به مدینه سفر کرد ولی وهابیت سفر برای زیارت را بدعت و غیر مجاز میدانند.
وهابیت معتقد است مقام انبیاء، بسیار بالاتر از اولیاء است و هر کس مؤمن با تقوا باشد، ولی خدا است. آنان درجه اولیاء را بسیار کمتر از انبیاء میدانند، ولی درباره انبیاء، داستانهایی را نقل کرده که بیاحترامی به آنها است و حتی برخی از انبیا را مشرک میخوانند، ولی برای اولیاء که مقام پایینتری دارند، چنین گناهانی را نمیپذیرند.
احمد اسماعیل بصری، به خاطر این که دارای هیچگونه فضیلتی نیست، تلاش کرده برای ایجاد کسب وجاهت، دست به تخریب چهره انبیاء الهی زده و آنها را اهل ظلم بداند، این در حالی است که طبق مبانی شیعه، انبیاء الهی دارای مقام عصمت هستند.
قرآن کریم به عنوان یکی از اصلیترین منابع دینی، معیار سنجش سخنان جریانهای انحرافی است. احمد اسماعیل بصری در موارد متعددی، سخنان معارض آیات قرآن بیان داشته که این امر نشانگر دوری آموزههای او با معارف قرآنی است.
تشکیلات بهائی، وجود قشر روحانی در بهائیت را لازمهی مخالفت با آموزهی تحری حقیقت معرفی و از اینرو، بهائیت را تُهیِ از این قِشر معرفی نمود. در پاسخ میگوییم: بهائیت به عنوان نماد بارز تقلید کُور نمیتواند تحری حقیقت را سبب عدم وجود آخوند بهائی معرفی کند. چرا که نه تحری حقیقتی در بهائیت وجود دارد و نه این فرقه از وجود آخوند تُهی است.
تشکیلات بهائیت با تهمت فساد به روحانیون سایر ادیان، مدعی عدم وجود قشر روحانی در بهائیت شد. این ادعا در حالیست که اسناد بسیاری بر وجود مبلّغانی در بهائیت، با همان عنوان و عملکرد علماء و روحانیون سایر ادیان وجود دارد. همچنان که عبدالبهاء؛ از وجود کسانی در بهائیت پرده برمیدارد که شغلی جز تبلیغ ندارند و میبایست حمایت مالی شوند.
بر اساس دلیل لزوم تجدید ادیان متناسب با هر عصر و زمانه، که بهائیان در رَد اسلام میآورند؛ میبایست نسخ بهائیت را نیز پذیرفت. اما ممکن است بهائیان قول پیامبرخواندهی خود را در بقای هزارسالهی مذهبش مطرح سازند، که در این صورت میبایست ماجرای نسخ بابیت و ادعای حسینعلی نوری در گذر دوهزار سال در کمتر از بیست سال را به آنان یادآور شد.
کانالهای تلگرامی بهائیت به نقل از جناب عبدالبهاء، مسئلهی عقلی «لزوم رجوع جاهل به عالم» را مطرح ساختند. اما این نظریه در حالی مطرح میشود که اولاً: علیمحمد باب از خرید، فروش و استعمال دارو منع کرده است. ثانیاً: پیشوایان بهائی بارها رجوع شیعیان به مجتهدین (متخصصین در حرفهی خود) را حرام اعلام کردهاند!