تناقضات وهابیت / نسبت ناروا به انبیا

  • 1402/10/23 - 09:35

وهابیت معتقد است مقام انبیاء، بسیار بالاتر از اولیاء است و هر کس مؤمن با تقوا باشد، ولی خدا است. آنان درجه اولیاء را بسیار کمتر از انبیاء می‌دانند، ولی درباره انبیاء، داستان‌هایی را نقل کرده که بی‌احترامی به آنها است و حتی برخی از انبیا را مشرک می‌خوانند، ولی برای اولیاء که مقام پایین‌تری دارند، چنین گناهانی را نمی‌پذیرند.

توهین

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گروه ارتجاعی و تکفیری وهابیت، در قرن دوازدهم، در منطقه نجد عربستان شکل گرفت. آنان با ادعای پیروی از مکتب احمد بن حنبل، می‌کوشند خود را از اهل‌سنت نشان دهند. آنان در بسیاری از مسائل، نه تنها با همه مسلمانان، بلکه با رهبران اصلی خود نیز مخالفت کرده‌اند و دیدگاهی کاملاً ابداعی برگزیده‌اند.

یکی از عقاید متناقض وهابیت، اعتقاد آنان نسبت به انبیاء الهی است. وهابیت معتقد است مقام انبیاء، بسیار بالاتر از اولیاء است و ولی خدا که پیرو یک دین است، تأیید دین و پیامبرش به شمار می‌رود. آنان گفته‌اند، هر کس مؤمن با تقوا باشد، ولی خدا است و ولی خدا بودن، به ادعا و آرزو نیست؛ بلکه به ایمان و تقوا است. پس اگر مردی ادعای بودن در زمره اولیاء را داشت، ولی تقوای الهی نداشت، ادعایش باطل است.[1]

آنان معتقدند اگر کسی تقوا نداشت، از اولیاء نیست و درجه اولیاء بسیار کمتر از انبیاء است؛ با این حال، مطالبی درباره انبیاء مطرح می‌کنند که علاوه بر بی‌احترامی به مقام آنان، عدم تقوا و فسق آنان را می‌رساند که چنین گناهانی را از اولیاء نمی‌پذیرند. آنان معتقدند اگر ولی خدا تقوا نداشت، دیگر ولی نیست، ولی به نبی خدا، بی‌تقوایی، فسق و شرک نسبت می‌دهند.

خداوند حضرت ابراهیم و فرزندانش که از انبیاء بودند را ابتدا بنده خود دانسته و آنها را دارای قدرت و بصیرت، با اخلاصی ویژه و از برگزیدگان نیک می‌خواند: «وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ»؛[2] «و بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را یاد کن که دارای قدرت و بصیرت بودند * ما آنها را با خلوص ویژه‌ای خالص کردیم، و آن یادآوری سرای آخرت بود! * به یقین آنان در پیشگاه ما، از برگزیدگان و نیکانند».

خداوند در گزارش از کلام شیطان، می‌فرماید که او هم متوجه شد که نمی‌تواند انبیاء را اغوا و گمراه کند و آنان را بندگان خالص شده خداوند خواند: «قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»؛[3] «گفت: به عزتت سوگند همه آنان را گمراه می‌‌‌‌‌‌کنم * مگر بندگان خالص شده ‌‌‌‌‌‌را».

با اینکه شیطان معترف است که نمی‌تواند در انبیاء راه یابد و آنان را گمراه کند، محمد بن عبدالوهاب در اهانتی نسبت به حضرت آدم علیه‌السلام، او و همسرش را با استناد به حدیث ضعیفی، مشرک می‌خواند؛ وی در تفسیر آیه 190 سوره اعراف،[4] روایتی را ذکر می‌کند و حضرت آدم و حواء علیهماالسلام را مصداق آیه خوانده و به آنان نسبت شرک می‌دهد. قصه موهومی که او نقل می‌کند این است که «پس از باردار شدن حوا، ابلیس نزد آنها آمد و گفت من همان کسی هستم که شما را از بهشت بیرون کردم؛ یا از من تبعیت کنید، یا برای بچه شما دو شاخ قرار می‌دهم که وقتی از شکمت بیرون آمد، آن را بشکافد و چنین و چنان کنم و آن دو را ترساند تا اسم فرزندشان را عبدالحارث بگذراند، ولی آنها پرهیز کردند؛ پس فرزندشان مرده خارج شد. دوباره حوا باردار شد؛ دوباره ابلیس از آنها همان تقاضا را کرد و آنها ابا کردند، بار دیگر فرزندشان مرده به دنیا آمد. سپس برای سومین بار حامله شد و ابلیس باز تقاضای خود را تکرار کرد و آنها به خاطر حب فرزند، اسم او را عبدالحارث گذاشتند و این آیه در مورد آن جریان است».[5]

اما مقصود از این آیه، بیان حال نوع بشر در علاقه به فرزند و تمسک به هر وسیله‌ای برای جلب نفع او و دفع ضرر از او است؛ چون حاشا که آدم علیه‌السلام، برگزیده خدا، به پروردگار شرک بورزد؛ زیرا خداوند خود می‌فرماید که «آدم را برگزیده و هدایت کرده»[6] «و هر کس را که خدا هدایت کند، دیگرگمراهی در او راه ندارد».[7]

روایت نقل شده، ساختگی و از اسرائیلیات است و آیه نیز متوجه نوع بشر است؛ قرینه این مطلب آن است که در انتهای آیه (190 سوره اعراف)، به صیغه جمع، عبارت «یشرکون» را می‌آورد و اگر فقط راجع به آدم و حوا بود، می‌بایست می‌فرمود: (اشرکا) و خداوند می‌فرماید: خداوند برتر است از آنچه برای او شریک می‌گیرند.[8]

بنابراین در این اعتقاد وهابیت هم تناقض وجود دارد که از طرفی معتقدند «هر کس مؤمن با تقوا باشد، ولی خدا است و ولی خدا بودن، به ایمان و تقوا است؛ پس اگر مردی ادعا داشت ولی خدا است، ولی تقوای الهی نداشت، ادعایش باطل است» و از طرفی به پیامبر الهی، اتهام شرک می‌زنند که خداوند به هیچ وجه آن را نمی‌بخشد.

پی‌نوشت:
[1]. «نظر وهابیت درباره کرامات اولیاء»
[2]. سوره ص، آیه 45-47.
[3]. سوره ص، آیه 82و83.
[4]. «فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فيما آتاهُما فَتَعالَي اللَّهُ عَمَّا يُشْرِکُونَ»؛[اعراف/190] «اما هنگامی که خداوند فرزند صالحی به آنها داد، (موجودات دیگر را در این موهبت مؤثر دانستند و) برای خدا، در این نعمت که به آنها بخشیده بود، همتایانی قائل شدند؛ خداوند برتر است از آنچه همتای او قرار می‌دهند!»
[5]. التوحید، محمد بن عبدالوهاب، ص122.
[6]. سوره طه، آیه 122.
[7]. سوره اسراء، آیه 97 و سوره زمر، آیه 37.
[8]. الميزان، علامه طباطبایی، ج8، ص375-378.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.