عرفانهای نوظهور
شاید بعضی از خوانندگان این نوشتار، از شنیدن این جمله تعجب کنند که مشرکان زمان پیامبر هم به میزان عرفان حلقه خدا را باور داشتهاند و حتی بیشاز عرفان حلقه خداپذیر بودهاند. آن میزان از توحید که در عرفان حلقه آمده، باور به خدای خالق است که از آن به «توحید در خالقیت» یاد میشود این مرتبه از توحید همان مرتبهای است که مشرکان زمان پیامبر اسلام هم باور داشتند.
نیاز انسان به عبادت و پرستش، از آنجا که نیاز فطری است، نمیتوان مدفونش کرد و به آن بیاعتنا بود. همهی عرفانهای نوظهور آمدهاند تا برای این نیاز راهی پیدا کرده و چارهاش کنند و این عطش را در وجود آدمی بخوابانند. باید دید در حلقه، نیاز آدمی به پرستش را به چه صورت پاسخ داده شده و آیا در حلقه، خود خداوند پرستش میشود یا پدیدههای دیگر؟...
عجبا! این چه استدلالی است که اصرار دارند هرطور شده خود خدا را متعلق عشق ندانند و (همانطور که او را از حلقه وحدت بیرون انداختهاند) خدا را از دایرۀ عشق خارج کنند؟ البته بهانهای که اینجا دارند این است که خداوند برخوردار از صفات بوده و دارای صفاتی است. آیا تا بحال دقت کردهاید که در عرفان حلقه بین خداوند و صفاتش مرزی قائل شده و سخن از تفکیک ذات و صفات را میرانند؟
دالایی لاما برای اینکه بتواند اصل دوری از رنج را که مبنای تفکر بودایی است، توجیه کند، به انواع شادی از هر نوع و جنسی رو آورده است. شادی در نظر دالایی لاما آن چیزی است که بتواند یک فرد را از این رنج دنیا رهانیده و سختیها و رنج را در وجود او به فراموشی بسپارد. دالایی لاما شعارش را اصل رنج در دنیا قرار داده و مریدانش را به دوری از آن فرامیخواند...
اگر حلقهایها بخواهند بین عشق و محبت تفاوت بگذارند و بگویند، منظور ما عشق به خداست، باید به ایشان گفت که شما قبل از آن که حرفی از عشق و محبت در میان باشد فهم انسان از خدا را منکر شدهاید. یعنی راه شناخت خداوند را از اساس مسدود میدانید، به همین علت جایی برای محبت هم باقی نمیماند (دقت شود!). بماند که قرآن نه تنها محبت، بلکه عشق...
تناسخ از جمله واژههایی است که علیرغم عاریتی بودن، در عرفان حلقه تفسیر جدیدی یافته است به گونهای که مفهوم تناسخ در قالب یک مفهوم جدید به نام کالبد ذهنی پیگیری میشود. در عرفان حلقه دنیای بعد از مرگ به صورتی تصویر میشود که مخاطب احساس کند راه مصون ماندن از عذابهای بعد از مرگ، پناه آوردن به عرفان حلقه است...
يک نوع فرا واقعگرایی يا سور رئالیستی بر فضای گفتههای علی یعقوبی حاكميت دارد. در جایجای نوشتهها و گفتههای او از اشخاصی -البته بدون نام- سخن گفته میشود كه قدرتهای ماورای طبيعی دارند و از عوالم غيب مطلع هستند و چشمشان چيزهايی را میبيند كه ديگران نمیبينند. يعقوبی هر نوع بحران و مسأله اجتماعی و سياسی را به فتنههای آخرالزمان ربط...
متون دینی پر است از راههای کسب معرفت و شناخت بیشتر خداوند. اساسا دین آمده که راههای شناخت خداوند را به انسان تعلیم دهد و بر معرفت انسان نسبت به خدای خوش بیفزاید و به همین جهت امیرالمؤمنین (علیه السلام) صریحا فرموده که خداوند، بندگانش را از شناخت خویش (خداوند) محروم نکرده است « ولَمْ یَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفِتِهِ ».
علی یعقوبی از موضوعات و مقولات دینی تفسیرهای جدیدی ارائه میکند. وی گذشته از تفسیر به رأیهای متعدد، بارها به علما، بلکه به انبیاء و اولیای الهی نیز توهین و جسارت کرده است. مسئله اهانت به اولیاء، پیامبران الهی، علماء و مقدسات اسلام امری تازه و جدید نیست؛ اما کار پیروان یعقوبی جای تعجب دارد که سخنان ضعیف و بی بنیاد وی را قبول و چشم و گوش بسته پیرو وی شدهاند.
قوهی اندیشه یکی از شئون آدمی است که در کنار دل، جایگاهی بس رفیع در حیات معنوی او دارد. گاهی امیال و هوا و هوس مانع میشوند که عقل انسان مدیریّت قوای او را به دست گیرد؛ اما «عقل» ذاتاً برای دستیابی به حقایق و معارف توحیدی، نه فقط مانعتراشی نمیکند، بلکه همگام با قلب، در پی زنده کردن ظرفیتهای الهی انسان است. پس عقل و دل همافق هستند و عقل در ساحت...
علی رغم اقرار علی یعقوبی به ناآگاهی خود نسبت به علوم حوزوی، از شاگردی خود نزد معلمی گمنام که ۱۴۰0 سال پیش به شهادت رسیده سخن میگويد که هیچ کسی از اول خلقت تاکنون چنین ادعای گزافی نکرده است. از اشارههای وی چنين بر میآيد که منظور وی از معلمي که ۱۴۰۰ سال قبل شهيد شده، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است...
علی یعقوبی چنانکه خود نیز میگوید، فاقد هر گونه تخصص لازم برای استنباط از متون دینی میباشد: «اصلاً سواد حوزوی ندارم. کسی دو دقیقه با من صحبت کند متوجه میشود، در همان دو سه دقیقه اول و چه بسا با همان کلمات اول متوجه میشود که بنده اصلاً سواد حوزوی ندارم». این در حالی است که استنباط از آموزههای دینی و سخن گفتن در هر حوزهای از معارف دین نیازمند تخصص...
برخی میگويند تكليف سالک پس از وصول به مقامات عاليه و وصول به فيوضات ربانيه، ساقط میگردد؛ سخنی است كذب و افترايی است بس عظيم؛ زيرا رسول اكرم (صلی الله عليه و آله) با اين كه اشرف موجودات و اكمل خلايق بودند، با اين حال، تا آخرين درجات حيات، تابع و ملازم احكام الهيه بودند. بنابراين، سقوط تكليف به اين معنی، دروغ و بهتان است...
استفاده از آیات قرآن و روایات در متون عرفان حلقه، در حد شاهد و قرینه است، نه در حد دلیل. از مضامین کتب عرفان حلقه بر میآید که هرچند در عرفان حلقه تلاش میشود با تأویلهای نابجای آیات قران، تأییدات قرآنی برای خود دست و پا کنند؛ طاهری، رهبر این گروه هیچ اصراری بر این که تعلیمات وی، همان عرفان اسلامی است، ندارد. به عبارت دیگر هدف از تمسک به ادلهٔ دینی...