وجود خدا در حلقهی وحدت عرفان حلقه!
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ آنچه در عرفان حلقه بیشتر قابل بررسی است جایگاهی است که در حلقه وحدت برای خداوند در نظر گرفتهاند. حلقهٔ وحدت، حلقهای است که در عرفان حلقه برای کسب تجربهٔ عرفانی و اتصال با شبکه شعور کیهانی تشکیل میشود. از یک طرف خدا در عرفان حلقه حذف و انکار نمیشود و ادعا میشود که عرفان حلقه عرفان خدامحور است و از طرف دیگر به وجودش نیازی نیست و مربی و درمانگر و اتصالگیرنده هیچکدام با خدا کاری ندارد و میتوانند به او بیتوجه باشند. مؤلف کتاب عرفان کیهانی برای شهود و کسب تجربه عرفانی، اتصال به شبکه شعورمندی کیهانی را کافی میداند.[۱] و برای اتصال هم فقط اجتماع سه عضو اتصال دهنده، اتصال گیرنده و شبکه شعور کیهانی را لازم میشمرد. وی اتصال جمعی به شبکه شعور کیهانی را اینگونه توصیف میکند: «راه جمعی راهی است که در آن فرد در حلقهٔ وحدت قرار میگیرد.»
این حلقه، مطابق شکل، سه عضو دارد: شعور کیهانی، فرد متصل کننده و فرد متصل شونده. با تشکیل حلقه، بلافاصله فیض الهی در آن به جریان افتاده، انجام کارهای مورد نظر در چارچوب این عرفان با تشکیل حلقههای مختلف تحقق میپذیرد. برای وارد شدن به این حلقهها، وجود سه عضو (شبکهٔ شعور کیهانی، فرد متصل کننده و فرد متصل شونده) کافی است. در اینصورت عضو چهارم الله خواهد بود.[۲]
به راستی خدا در حلقه بالا چه جایگاهی دارد؟ چرا خدا از حلقه مذکور بیرون افتاده و بدون حضور او، حلقه وحدت را میتوان تشکیل داد؟ طبق متن بالا این خدا چه باشد و چه نباشد، اگر سه عضو دیگر حاضر باشند، اتصال اتفاق میافتد و فیض جاری میشود و عملاً به این خدا نیازی نیست. جالب آنکه مؤلف با وجود سه عضو مذکور، اعلام کفایت میکند (دقت شود که وی نمیگوید سه عضو فقط لازماند، بلکه میگوید کافی است) آیا غیر از این است که نام بردن از خدا فقط برای این است که دیگران تصور کنند عرفان حلقه خدا باور است؟ این خدا در فرایند سلوک نقشی و شأنی ندارد و از او فقط یک نام مانده است و بدون اینکه به وجودش نیازی باشد، خارج از حلقه به نامش اکتفا میشود. چنین خدایی برای انسان خداپرست سودی نداشته و عضوی زائد محسوب میشود و برای انسانی که منکر خداست، هم ضرری ندارد و او را در عقیدهٔ ضد توحیدیاش جسورتر میکند.
ذکر نکتهای دیگر در این فراز لازم است که عرفان حلقه اگرچه به شکل صوری از خداوند نام میبرد، اما این خدا در عملیات اتصالگیری کاملاً غایب است، با این توضیح که هم درمانگر و هم درمانگیر هر دو تنها با شعور کیهانی کار دارند و به ارتباط با این شبکه دعوت میشوند و غایت ارتباطشان کسب رضایت همین شبکه است و بس. پس خدا کجاست؟ پرستش خدا چه شد؟ استمداد از خدا کجا رفت؟ و...
خوب است عرفان حلقه از این منظر با اسلام سنجیده شود. اگر کسی سراغ کتاب مفاتیحالجنان رود و به دعاهای رسیده از معصومین در این کتاب نظری بیندازد به خوبی متوجه میشود که در دعاها قدم به قدم، انسانها خدا را میخوانند و نامهای نیکویش را بر زبان جاری میکنند، از او طلب کمک میکنند، حاجتهایشان را از خدا میخواهند، و خلاصه اینکه مخاطب انسان در همهٔ این دعاها خداست. نکته زیباتر اینکه حتی دعاهایی که با نام معصومین در مفاتیح آمده، تنها عنوان ظاهری دعا به یکی از معصومین گره خورده، اما مخاطب دعا خداوند است و انسان لحظه به لحظه با خدا راز و نیاز کرده و با او ارتباط میگیرد. مثلاً دعای حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) و دعای حضرت سجاد (علیه السلام) و حتی نمازهایی که مربوط به معصومین است و صفحات زیادی از مفاتیح را پر کرده است، کسی در این نمازها با امام معصوم سخن نمیگوید، بلکه در این نمازها انسان خدا را پرستش کرده و در مقابل خداوند رکوع و سجود بجا میآورد، نه در مقابل حضرت فاطمه و امام حسن و دیگر معصومین (علیهم السلام). آیا کسی که نماز جعفر طیار میخواند در نمازش با جعفر طیار سخن میگوید یا با خدا؟ کسی که نماز امام عصر را میخواند امام عصر را در نمازش مخاطب قرار میدهد یا خدا را؟ کسی که به جمکران میرود، در نمازهای وارده مسجد جمکران با امام زمان راز و نیاز میکند یا با خداوند متعال؟ مخاطب «صد بار ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» که در نماز امام زمان خوانده میشود خداست یا امام زمان؟ حتی در ذکر شریف صلوات که ما بر پیامبر و آلش درود میفرستیم، مخاطب کیست؟ آیا غیر از این است که صلوات هم دعایی است که مخاطبش خداوند است و فرستندهٔ صلوات دست طلب به سوی خداوند دراز کرده و رحمت خدا (دقت شود!) را برای پیامبر و اهل بیت درخواست میکند.
کسی که امام زمان (عج) را پیدا کرده به ارتباطگیری بیشتر با خداوند تشویق میشود و خدا را یافته و باید بیشتر با خداوند انس گرفته و تازه شروع آشتیاش با خداست، اما در عرفان حلقه کسی که شعور کیهانی را بیابد دیگر با خدا کاری ندارد و باید با خدا خداحافظی کند! در منطق شیعی، پل زدن به معصومین یعنی یافتن سکوی پرش به سمت خداوند، آیا در عرفان حلقه هم اینگونه است؟ آیا کسی که در صدد اتصال به شبکه شعور کیهانی است قبل از اتصال و یا در حین اتصال و یا بعد از اتصال احساس نیازش به خداوند بیشتر میشود یا کاهش یافته و فروکش میکند؟ به راستی شعور کیهانی چیست؟ که خالق خویش را هم به حاشیه رانده و اجازه نمیدهد بندگان با خدای خویش مرتبط شوند و حتی مانع میشود خداوند در معنویترین عمل بندگان (که در عرفان حلقه همان نظارهگری و اتصالات است) حضور یابد و از قضا بندگان را تنها به خود دعوت میکند و آنها را به خود سرگرم میسازند؟[۳]
آنچه در عرفان اسلامی تحت عنوان «تجربه وحدت» مطرح است؛ وحدت با مبدأ هستی و خالق کل است و اگر از آن به تجربه وحدت با هستی یاد میشود، مراد از هستی همان وجود مطلق یعنی خداوند است. اما آنچه در عرفان حلقه آمده است تجربه وحدت با جهان هستی مادی است نه بیشتر. به عبارت گویاتر این غایت، عرفان حلقه را با عرفان ساحری در یک مسیر قرار میدهد و عرفان حلقه از این نظر با عرفان سرخپوستی هم افقتر است تا با عرفان اسلامی. آنچه در عرفان سرخپوستی برجسته میشود، تقدس طبیعت و درک تجربه وحدت با طبیعت است و کشف نیروهای طبیعی. بنابراین تفاوت بین تجربه وحدت با جهان هستی مادی، با تجربه وحدت با وجود مطلق؛ همان فاصله بین عرفان سرخپوستی و عرفان اسلامی است.[۴]
پینوشت:
[۱]. انسان از منظر دیگر، محمد علی طاهری، نشر ندا، ۱۳۸۶، ص ۲۴.
[۲]. عرفان کیهانی (حلقه)، محمد علی طاهری، انتشارات اندیشهٔ ماندگار، ۱۳۸۶، ص ۸۰.
[۳]. بیخدایی در عرفان حلقه، حمزه شریفی دوست، نشر نجم الهدی، ۱۳۹۳، ص ۱۷.
[۴]. کاوشی در معنویتهای نوظهور، حمزه شریفی دوست، نشر صهبای یقین، ۱۳۹۱، ص ۱۱۱.
دیدگاهها
نوید شتابی فرد
1393/10/09 - 19:49
لینک ثابت
سلام
saaed
1394/03/24 - 10:48
لینک ثابت
سلام جناب نوید
افزودن نظر جدید