زیادت صفات بر ذات در حلقه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بعضی از مسترهای حلقه که علایق اسلامی دارند، خواستهاند باورهای مؤلفان عرفان کیهانی را به شکل اسلامی تفسیر کنند و میگویند که محبت ما نثار صفات الهی میشود نه خود خدا.[1] عجبا! این چه استدلالی است که اصرار دارند هرطور شده خود خدا را متعلق عشق ندانند و (همانطور که او را از حلقه وحدت بیرون انداختهاند) خدا را از دایرهٔ عشق خارج کنند؟ البته بهانهای که اینجا دارند این است که خداوند برخوردار از صفات بوده و دارای صفاتی است. آیا تا به حال دقت کردهاید که در عرفان حلقه بین خداوند و صفاتش مرزی قائل شده و سخن از تفکیک ذات و صفات میگوید؟ گویا ذات خداوند را مانند بدن انسان فرض میکنند و صفت خداوند را شبیه لباس انسان میدانند و بلافاصله نتیجه میگیرند: «همانطور که لباس انسان را میتوان از بدن کند و جدا کرد، پس صفات خداوند را هم میتوان از ذاتش جدا کرد». این درحالی است که بزرگان دین قرنها پیش، به نیکویی نظریهٔ «عینیت ذات و صفات» را مطرح کردند و گفتهاند؛ صفات الهی عین ذات او و ذاتش عین صفات او هستند.[2] (دقت شود آنجا که دانشمندان مسلمان گفتهاند "صفات الهی با هم مغایرند" منظورشان این است که صفات از لحاظ مفهومی مغایرند، اما از جهت مصداقی واحدند و تطابق دارند).
توجه شود دیدگاه عرفان حلقه در این باب یادآور دیدگاه اشاعره در باب تباین وجودی ذات و صفات است که قائل به زیادت صفات بر ذات بودهاند و با نظریهٔ شیعه و امامیه در این باب همخوانی ندارد. اضافه میکنیم در باب محبت انسان به صفات الهی، باز دو ایراد بر عرفان حلقه وارد است؛ نخست اینکه محبت به صفت الهی، مانع محبت به خود خدا نیست و اساساً در اینجا دوگانگی تصور ندارد، چون سر از چندگانه پرستی و شرک در میآورد. ثانیاً عرفان حلقه که میگوید: «انسان از هیچ طریق قادر به فهم خدا نیست» از کجا توانسته صفاتش را بشناسد؟ آیا غیر از این است که «طریقی» وجود داشته است که آنها توانستهاند به بعضی از صفات الهی پی ببرند؟
خلاصه اینکه نه خداوند برای معرفی خویش، نیازی به تعریف جامع و مانع منطقی از خویش دارد و نه ما برای پرستش خداوند نیاز به احاطه و حاق ذات الهی و نفوذ به کنه ذاتش را داریم و نه برای عشق ورزیدن به خداوند نیازی به شناخت چیستی و ماهیت خدا داریم. از سوی دیگر رابطه عاشقانه بین انسان و خداوند دو طرفه است و هیچ کدام مزاحم دیگری نیست. همچنان که خداوند بشارت داده در آینده افرادی خواهند آمد که خداوند آنها را دوست دارد و آنان نیز خداوند را دوست دارند «فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ [مائدة/54] به زودی خدا گروهی [دیگر] را میآورد که آنان را دوست میدارد و آنان [نیز] او را دوست دارند».
حلقهایها باید بدانند عشق خدا به انسان نهتنها مزاحم عشق انسان به خداوند نیست، بلکه مکمل و متمم آن است و اساساً خداوند عشق خویش را با این هدف به بندگانش ارزانی داشته که از آنها عشق طلب کند (عشق داده که عشق بستاند). چنین عشقی، رفت و برگشت دارد. خداوند بعد از آنکه آدمی را آفرید و عشقش را نثار آدمی کرد، نوبت عشقبازی آدمی و خداوند فرا رسیده و این تازه آغاز اظهار عشق آدمی به ذات کبریای خداوند است. آنگاه که در (مرحله تکوین) خداوند آدمی را آفرید، همین وجود بخشیدن به آدمی یعنی عشق. پس در مرتبه «آفرینش»، خداوند آغازگر عشق بوده است. اما کار به همینجا ختم نمیشود و در «مرتبه تشریع» این آدمی است که آغازگر عشق است. مرتبه تشریع یعنی همان طرحی که خداوند از طریق رسولانش برای انسانها فرستاده و از آنها خواست محتوای آن را پذیرفته و بر طبق آن پیمان عشق را امضا کنند (و ما نام این طرح را دین شریعت مینهیم). انسان عکس العملش این است در مقابل عشق خداوند با بندگی و اطاعت از خداوند، خود را عاشق نشان دهد و با پیمودن مسیر بندگی، به خداوند اظهار عشق نماید.[3]
پینوشت:
[1]. در این زمینه نظرات هواداران حلقه در فضای مجازی از جمله در سایت نجات از حلقه روشن است
[2]. نهایة الحکمه، طباطبایی، محمدحسین، نشر جامعة المدرسین، قم، ص 287.
[3]. بیخدایی در عرفان حلقه، حمزه شریفی دوست، نشر نجم الهدی، قم، 1393، ص 16
دیدگاهها
noorkhoda
1393/10/06 - 21:21
لینک ثابت
اگر متنتان روان تر بود بهتر
mohammadtaha
1393/10/08 - 22:40
لینک ثابت
سلام noorkhoda
افزودن نظر جدید