خدای عرفان حلقه، همان خدای مشرکان...
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ شاید بعضی از خوانندگان این نوشتار، از شنیدن این جمله تعجب کنند که مشرکان زمان پیامبر هم به میزان عرفان حلقه خدا را باور داشتهاند و حتی بیشاز عرفان حلقه خداپذیر بودهاند. آن میزان از توحید که در عرفان حلقه آمده، باور به خدای خالق است که از آن به «توحید در خالقیت» یاد میشود این مرتبه از توحید همان مرتبهای است که مشرکان زمان پیامبر اسلام هم باور داشتند. به این معنا که قبول داشتند خداوند، جهان را خلق کرده و آفریدگار هستی تنها اوست. خداوند به پیامبر یادآور شده: «وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ [لقمان/۲۵] ای پیامبر اگر از مشرکان بپرسی که جهان را چه کسی خلق کرده؟ به تو پاسخ میدهند، الله».
مشرکان صدر اسلام هیچگاه نمیگفتند که خالق هستی کسی غیر از خداست. با این همه چون منکر ربوبیت تشریعی الهی بودند، خداوند از آنها به «مشرک» یاد میکند. جالبتر اینکه شیطان هم این میزان از توحید را داشت، به این دلیل که اگر وجود خدا را منکر بود، با خدا سخن نمیگفت و با خداوند بگو مگو نمیکرد و حتی شیطان معاد و رستاخیز را نیز باور داشت. (ابلیس برای گمراه کردن انسانها از خداوند مهلت خواست و از «روز معلوم» سخن گفت.)
در عرفان حلقه هم چیزی بیش از پذیرش خدای خالق وجود ندارد. باور عرفان حلقه به خداپذیری اینگونه است که خداوند شبکه شعور کیهانی را آفریده و این شبکه نماینده تامالاختیار خداوند در هستی بوده و برای بکار بستن قوای خود نیاز به هیچ مکملی ندارد. این شبکه ماهیتی به نام شعور را در خود جای داده که وظیفهٔ خلق و ایجاد و رساندن موجودات به سر منزل مقصود را به عهده دارد و عمل مهم فرادرمانی هم از موهبتهای همین شبکه است.[۱] به طور مثال معتقدند اگر کسی بتواند به عنوان جزء با کلِّ خود که همین شبکه است تماس بگیرد، حتی میتواند مانند خداوند شفا دهد و مظهر «الشافی» واقع شود.
حال سؤال این است با وجود این شبکه و توانمندیهای شگرفش، انسانها چه احتیاجی به خود خدا دارند؟ این شبکه عملاً آمده تا انسانها به جای تمسک به خدا، به آن چنگ زنند و نیازهایشان را از او طلب کنند و شفا را از او بخواهند و در نهایت به محض دست یافتن به او، قانع شده و آرام بگیرند.
عرفان حلقه به صورت گام به گام و طی چند مرحله، از توحید قرآنی فاصله گرفته و در نهایت به «بیخدایی» تمایل شده است:
در قدم اول با این بهانه که خداوند قابل تعریف نیست، به انکار معرفت و شناخت خداوند پرداخته و ادعا میکند که انسانها نمیتوانند عاشق خدا گردند. در این گام، هدف این است که انسانها متوجه قله نشوند و به مرتبه پایینتر قانع شوند. بنابراین، بالاترین شکل ارتباطی با خدا (عشق و شیفتگی آدمی به خداوند) از انسانها سلب میشود و خداجویان از فتح قله (قله عشق) مأیوس میشوند.
در گام دوم انسانها به یک مرحله پایینتر (محبت ورزیدن) فراخوانده میشوند. البته از آنجا که عشق خدا به انسان، مزاحم محبت انسان به خدا معرفی میشود، انسانها از محبت ورزیدن به خدا هم دست کشیده و به محبت ورزیدن به کائنات و مظاهر جهان هستی مادی بسنده میکنند.
گام سوم؛ از آنجا که در گام اول و دوم، خدا عملاً به حاشیه رانده شده، خلأ ناشی از غیبت خداوند، فرصتی را برای حضور شبکه شعور کیهانی فراهم میکند و به جای خداوند، یکی از مخلوقاتش به نام شبکه شعور کیهانی (که تمامی مسیرهای سیر و سلوک در عرفان حلقه به آن منتهی میشود) معرفی میشود که هم قدرتهای خدا را دارد و هم نیازمندیهای انسانها را برآورده میکند. عرفان حلقه در این گام، پیروان خود را به رفتاری مشخص تشویق میکند و آن هم ارتباطگیری با این شبکه است. توحید عملی در عرفان حلقه مساوی با اتصال با همین شبکه است و هیچ شرطی مانند تقوی و پرهیزگاری و عمل به واجبات دینی هم برای این ارتباط لازم شمرده نمیشود و داشتن اعتقاد و ایمان به عنوان امری لازم تلقی نمیگردد.[۲] به خصوص وقتی که فرد در حلقه وحدت قرار میگیرد در عمل لازم نیست که خدا را بخواند و با او ارتباط گیرد و اساساً با خدا کاری ندارد و به همین جهت خداوند از حلقه بیرون افتاده و بود و نبودش، برای تشکیل حلقه وحدت یکسان است. روشن است خدایی که بدون او هم میتوان حلقه وحدت را تشکیل داد، باور به او یک ضرورت محسوب نمیشود به همین دلیل فردی که منکر خداست هم میتواند بدون خدا، حلقه وحدت را تشکیل دهد و از تجربه عرفانی برخوردار گردد.
گام چهارم؛ بعد از سه گام بالا، قدم نهایی هم در عرفان حلقه برداشته میشود و خدایی که تنها یک نام از او باقی مانده بود، نامش هم حذف میگردد. افول نگرش توحیدی در عرفان حلقه به جایی میرسد که نسبت به نامهای نیکوی خداوند هم بیمهری شده و به واژههای مبهمی مانند «نام بینام» بسنده میشود.
بدین ترتیب، انسانها از آثار تکوینی و وضعی اسامی خداوند محروم میشوند و لایههای محافظی که با کمک نامهای خداوند و حرزهای رحمانی در مقابل نیروهای شیطانی میتوان ایجاد کرد ویران شده و بستری برای نفوذ و ورود قوای غیر رحمانی در زندگی افراد مهیا میشود.
خلاصه اینکه عرفان حلقه، مدلی از باورمندی به خدا را تبلیغ میکند که با توحید اسلامی فاصله بسیار دارد. در این جریان، نه توحید نظری به شکل صحیحی وجود دارد و نه توحید عملی تحقق مییابد. توحید نظری در عرفان حلقه تنها پذیرش خدای خالق خلاصه میشود و توحید عملی هم که از اساس وجود ندارد و انسانها در عمل به جای ارتباط با خود خداوند به ارتباطگیری با شبکه شعورمندی اکتفا میکنند.[۳]
پینوشت:
[۱]. انسان از منظر دیگر، نشر ندا، ۱۳۸۶ ش، ص ۱۲۸.
[۲]. همان، ص ۲۰.
[۳]. بیخدایی در عرفان حلقه، حمزه شریفی دوست، نشر نجم الهدی، ۱۳۹۳ ش، ص ۳۱.
افزودن نظر جدید