بهائیت و استعمار
پیامبرخواندهی بهائیان در یکی از اظهاراتش، علمای شیعه که در مصیبت حضرت سیدالشهداء عزاداری میکنند را از قاتلین آن حضرت ظالمتر میداند. اما به راستی که علّت دشمنی بهائیت با علمای شیعه به خاطر این بوده است که ایشان همواره مروج آزادگی و ظلمستیزی بوده و از این جهت؛ با دشمنی جیرهخواران استعمار و استکبار مواجه شدند.
پیامبرخواندهی بهائیان از شیعیان خواست که حتی اگر بهائی نمیشوند، حداقل دست از تشیع بردارند. آری؛ بیشک علت دشمنی پیشوایان بهائی با تشیع را میتوان در پیروی از علماء و ظلمستیزی مکتبی شیعیان دانست. روحیهای که با رقم زدن حوادثی نظیر تحریم تنباکو به مستکبرین فهماند که میبایست عوامل خود را برای برچیدن این مذهب حَقه، به کار گیرند.
در راستای ابراز دشمنی تشکیلات بهائیت با علمای اسلامی، کانالهای تلگرامی منتسب به این تشکیلات، اقدام به توهین و تمسخر روحانیت شیعه نمودند. اما به علاوهی ویژگیهایی نظیر: دفاع از حاکمیّت اسلام، حمایت از نظام ارزشی و شکلدهی نهضتهای اسلامی؛ مهمترین عامل دشمنی بهائیت با علمای اسلامی، پرورش روحیهی استکبارستیزی توسط آنان میباشد.
با توجه به دروغین بودن مسلک بهائیت، پیشگوییهای پیشوایان بهائی اکثراً غلط از آب درآمده است. یکی از پیشگوییهای پیشوایان بهائی، وعدهی برتری امپراطوری روستزاری و دوام سلطنتش بوده است. اما جالب آنجاست که بهائیان نه تنها از پیشگویی غلط سران خود خِجِل نشدهاند، بلکه سرنگونی امپراطوری روس را نیز پیشگویی سرانشان نامیدهاند!
پس از بازداشت سرکردگان بهائیت در ایران، آمریکا موضع تهاجمی علیه ایران اتخاذ کرد. این موضعگیری آمریکا درست در همان زمانی بود که فلانژهای وابسته به اسرائیل با نظارت شارون، به قصّابی غیرنظامیان در صبرا و شتیلا میپرداختند و آمریکا به حمایت از آنان میپرداخت! اینجا بود که امام خمینی (ره) از ماهیت جاسوسی بهائیت سخن به میان آورد.
پس از حمایت بهائیت از استعمار انگلیس برای اشغال فلسطین، سرکردگان این فرقه تمامی حمایت خود را برای فراموشی قبلهی اول مسلمین و آرمان فلسطین نمودند. در اینراستا، سایر بهائیان نیز همین مسیر را پیموده، تا جایی که در شرح حال وزیر بهائی پهلوی میخوانیم: وی توانست از تقدّم مسئلهی فلسطین در سیاست خارجهی ایران، به نحو چشمگیری بکاهد.
تشکیلات بهائیت در زمان کنونی قصد انکار هرگونه رابطهی بهائیت، با رژیم غاصب صهیونیستی را داشته و سعی بر آن دارد تا اقتران بهائیت و اسرائیل را نیز اتفاقی معرفی کند. اما حقیقت آن است که سرکردگان بهائی، نه تنها با رژیم صهیونیستی روابطی نزدیک داشته و دارند، بلکه حتی پیشوایان بهائی، گامهایی برای تشکیل رژیم غاصب صهیونیستی نیز برداشتهاند!
پیشوایان بهائی، بر خلاف سیرهی اولیای الهی در ظلمستیزی، هموراه مأمن و تکیهگاه خود را از مستکبرین قرار دادهاند. پیشوای دوم بهائیان در این خصوص، با زیرکی حساب شده و بیش از پدر خود و با در نظر داشتن اوضاع و شرایط موجود؛ هر دم به زیر پرچم قدرت برتر (از جمله: روستزاری، عثمانی، انگلیس و آمریکا) رفته و به چاپلوسی آنان میپرداخته است.
پس از تبعید میرزا یحیی صبح اَزل به قبرس، فرقهی اَزلی توانست حمایت دولت انگلیس را برای خود جلب کند. اما عواملی دست به دست هم داد تا انگلیسیها (که با توجه به نوع عقاید و گرایشات پیشوایان بهائی)، میل بیشتری به برقراری رابطه با بهائیت پیدا کرده، از اَزلیان دست بریده و زین پس، بهائیت را به عنوان مُهرهی نفوذی خود انتخاب کنند.
تشکیلات بهائیت در پاسخ به سکوت خود در قبال جنایات رژیم صهیونیستی میگوید که وارد شدن به چنين حوزه عملکردی، با اهداف جهان شمول بهائیت سازگاری ندارد. اما بسی جای تعجب در خصوص فرقهایست که حتی خود را ملزم به احقاق حقوق همجنس بازان ایران میداند، اما دفاع از مردم ستمدیدهی فلسطین را سیاسیکاری معرفی میکند!
در زمان اسدالله علم، لایحهای به تصویب رسید که بنا بر استدلال امام و علماء موجب نفوذ و سلطهی بهائیت برایران میشد. برطبق یکی از مفاد این لایحه افراد میتوانستند با هر کتاب آسمانی مراسم تحلیف را به جای آورند؛ که باعث به حاشیه کشیدن قرآن و تضعیف اسلام میشد. با هوشیاری امام و علماء این توطئهی شوم در نطفه خفه شد.
استعمار و جریانهای وابستهی ضداسلامی، یکی از مهمترین موانع پیش روی خود را در راستای انحراف عقاید مسلمانان و تسلط بر ممالک اسلامی، تعصب دینی پسندیده در میان آنان مییابند. از این روی، دو جریان وابستهی بهائیت و مسیحیت تبشیری، تمام همّت خود را در مقابله با جمیع تعصبات (خصوصاً تعصب دینی) گسیل میدارند.
سرکردگان بهائی بر خلاف شعارهای نوعدوستی و پرهیز از دُشنام خود؛ شخصیت ضداستعماری سید جمالالدین اسدآبادی را مورد هتاکی قرار دادهاند. اما دشمنی تشکیلات بهائیت با شخصیت سید جمالالدین، ریشه در تفکرات ضداستعماری او دارد. تفکراتی که سرکردگان بهائی به فرمان اَربابان خود، در مسیر مَحو آنها تلاش میکردند.
عباس افندی دومین رهبر تشکیلات بهائیت، دولت انگلیس (که نماد ظلم، استعمار و استبداد علیه بشریت است) را به عنوان نماد عدالتورزی و دادگستری میخواند. هرچند که همزمانی ارسال لوح چاپلوسانهی عباس افندی به پادشاه انگلیس با نسلکشی ایرانیان توسط انگلیسیها را نادیده بگیریم؛ چگونه دایهدار نمایندگی خدا، دولتی غاصب و جنایتکار را میستاید!