اسناد
در روایتی جسارت خلیفه دوم نسبت به پیامبر نقل شده که او به پیامبر تذکر داد و پیامبر نیز پذیرفت که اشتباه کرده است. مسلم این واقعه را چنین گزارش میکند: «پیامبر در حالیکه یک جفت کفش خود را به ابوهریره دادند، فرمودند: ای ابوهریره!
ابن حجر مینویسد: «گمان میرود که عمر از نهی خاص خداوند (در نهی از خواندن نماز میت) اطلاع داشته است. همانطور که قرطبی میگوید، به دلیل آنکه این امر از جانب خدا بر عمر نازل شده است و از قبیل انواع الهام بوده است!»
فتح الباری، ابن حجر، ج8، ص334.
در روایتی جسارت خلیفه دوم نسبت به پیامبر نقل شده که او به پیامبر تذکر داد که نماز خواندن بر منافق جایز نیست؛ پیامبر نپذیرفت و خداوند در تأیید کلام عمر آیهای نازل کرد.
در روایتی نقل شده که هنگامیکه عبدالله بن أبی منافق فوت کرد، فرزندش نزد رسول خدا آمد و از پیامبر درخواست کرد تا پیراهن خود را برای تکفین پدرش به او بدهند و پیامبر به او پیراهن خود را اهدا کردند. سپس از رسول خدا خواست تا بر جنازه پدرش نماز بخوانند.
در روایتی جسارت خلیفه دوم نسبت به پیامبر نقل شده که او به پیامبر تذکر داد که نماز خواندن بر منافق جایز نیست؛ پیامبر نپذیرفت و خداوند در تأیید کلام عمر آیهای نازل کرد.
نافع مىگوید: عبدالله بن عمر صداى آلت لهو را شنید؛ پس دو انگشت خود را در گوشهایش فرو برد و از آن راه دور شد، و به من گفت: اى نافع! آیا چیزى مىشنوى؟! گفتم: نه! پس انگشتش را از گوش درآورد و گفت: من با رسول خدا (صلىاللهعلیهوآله) بودم که چنین صدایى را شنید و همین کار را کرد.
خوات بن جبیر صحابى مىگوید: ما براى حجّ با عمر خارج شدیم، و با سوارانى به راه افتادیم که در میان آنها ابوعبیده جرّاح و عبدالرحمن بن عوف بودند، پس گفتند: از شعر ضرار براى ما با غناء بخوان.
شوکانى مینویسد: «[جواز] غنا و گوش دادن به آن از گروهى از صحابه و تابعان روایت شده است و از جمله صحابه، عمر است.»
نيل الأوطار، شوكانی، ج10، ص159.
مقاله: «اهانت به پیامبر به واسطه جعل روایت فرار شیطان از عمر»
عینى به نقل از کتاب «التمهید» ابن عبدالبّر، عمر را جزء کسانى مىشمارد که غناء را مباح مىدانند، و او را در شمار افرادى مانند عثمان، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابى وقّاص، عبدالله بن عمر، معاویه، عمرو عاص، نعمان بن بشیر، و حسّان بن ثابت قرار داده است.
نافع مىگوید: عبدالله بن عمر صداى آلت لهو را شنید؛ پس دو انگشت خود را در گوشهایش فرو برد و از آن راه دور شد، و به من گفت: اى نافع! آیا چیزى مىشنوى؟! گفتم: نه! پس انگشتش را از گوش درآورد و گفت: من با رسول خدا (صلىاللهعلیهوآله) بودم که چنین صدایى را شنید و همین کار را کرد.
پیامبر فرمود: من از لهو و لعب نیستم، و لهو ولعب از من نیست.
السنن الكبرى، بيهقی، ج10، ص366.
مقاله: «اهانت به پیامبر به واسطه جعل روایت فرار شیطان از عمر»
تقیه در کتب اهل سنت آمده است و یک اعتقاد شیعی نیست؛ به عنوان مثال در کتاب دیلمی آمده است که کسی که تقیه نکند، دین ندارد!
الفردوس بمأثور الخطاب، دیلمی، ج5، ص186 و 210.
فیلم: «اثبات اعتقاد تقیه در احادیث اهل سنت»
تقیه در کتب اهل سنت آمده است و یک اعتقاد شیعی نیست؛ به عنوان مثال در کتاب «جامع الاحادیث» آمده است که کسی که تقیه نکند، دین ندارد!
جامع الاحادیث، سیوطی، ج8، ص281.
فیلم: «اثبات اعتقاد تقیه در احادیث اهل سنت»
تقیه در کتب اهل سنت آمده است و یک اعتقاد شیعی نیست؛ به عنوان مثال در کتاب «مصنف ابن ابی شیبه» آمده است که کسی که تقیه نکند، ایمان ندارد!
مصنف ابن ابیشیبه، ج11، ص109.
فیلم: «اثبات اعتقاد تقیه در احادیث اهل سنت»