اسناد
سیرهی حذیفه چنین بود که بر جنازههای منافقین نماز نمیخواند. لذا نماز نخواندن وی بر جنازه کسی، به معنی این بود که آن شخص از منافقان بوده است؛ عمر بن خطاب نیز در این مساله به حذیفه اقتدا میکرد؛ یعنی بر جنازهای که حذیفه بر آن نماز نمیخواند، نماز نمیگزارد و آن میّت را منافق میدانست!
سیرهی حذیفه چنین بود که بر جنازههای منافقین نماز نمیخواند. لذا نماز نخواندن وی بر جنازه کسی، به معنی این بود که آن شخص از منافقان بوده است؛ عمر بن خطاب نیز در این مساله به حذیفه اقتدا میکرد؛ یعنی بر جنازهای که حذیفه بر آن نماز نمیخواند، نماز نمیگزارد و آن میّت را منافق میدانست!
ابنعباس بهترین مفسر و فقیه بود و معضل خلیفه دوم را حل میکرد، هیچ مطلبی نبود، مگر اینکه نزد او بود، کل سنت را حفظ کرده بود، با این حال از او 1660 حدیث نقل کردهاند، که این تعداد نه با علم ابن عباس مطابقت دارد و نه با کل سنت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، و از آن احادیث، بخاری در صحیح خود، فقط 21
احمد بن حنبل از ابن عباس نقل میکند: «من کل سنت را حفظ کردم.» و هیثمی این نقل را صحیح شمرده و راویانش را راویان صحیحین میداند.
مسند احمد بن حنبل، ج4، ص112.
مقاله: «تعداد احادیث عبدالله بن عباس در کتب اهل سنت»
عبیدالله بن عبدالله بن عتبة بن مسعود، یکی از فقهای هفتگانهی اهل سنت میگوید: «کسی را داناتر از ابن عباس ندیدهام، بهخاطر سبقتی که به احادیث رسول خدا داشت.
عبدالله بن مسعود ابنعباس را بهترین مترجم و مفسر قرآن کریم معرفی کرده است.
طبقات ابن سعد، ج2، ص315.
مقاله: «تعداد احادیث عبدالله بن عباس در کتب اهل سنت»
وقتی برای عمر معضلی پیش میآمد، برای حل آن مشکل، به ابن عباس رجوع میکرد.
اسدالغابه، ابناثیر، ج3، ص292.
مقاله: «تعداد احادیث عبدالله بن عباس در کتب اهل سنت»
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) برای ابنعباس دعا کرد و فرمود: «پروردگارا! به او حکمت و دانش بیاموز و تأویل قرآن را به او عنایت فرما.»
صحیح بخاری، ج3، ص33.
مقاله: «تعداد احادیث عبدالله بن عباس در کتب اهل سنت»
هنگامیکه ابوبکر فدک را گرفت، به فاطمه (سلاماللهعلیها) گفت: «شاهد بیاور که مالک فدکی.» او علی (علیهالسلام)، امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام)، و «ام أیمن» را نزد خلیفه آورد. اما خلیفه گواهی آنان را نپذیرفت و فاطمه (سلاماللهعلیها) سوگند یاد کرد که دیگر با ابوبکر سخن نگوید.
هنگامیکه ابوبکر فدک را گرفت، به فاطمه (سلاماللهعلیها) گفت: «شاهد بیاور که مالک فدکی.» او علی (علیهالسلام)، «ام أیمن» و «رباح» را نزد خلیفه آورد. اما خلیفه گواهی آنان را نپذیرفت و فاطمه (سلاماللهعلیها) سوگند یاد کرد که دیگر با ابوبکر سخن نگوید.
انساب الاشراف، بلاذری، ج1٠، ص79.
«یعقوبی» نقل می کند که فاطمه (س)، دختر پیامبر خدا (ص) نزد ابوبکر آمد و میراث خود را از پدرش خواستار شد.
امیرالمؤمنین (ع) در نامهای به «عثمان بن حنیف» مینویسند: «آرى! از ميان آنچه آسمان بر آن سايه افكنده، تنها «فدك» در اختيار ما بود، كه آن هم گروهى بر آن، بخل و حسادت ورزيدند و گروه ديگرى آن را سخاوتمندانه رها كردند (و از دست ما خارج گرديد) و بهترين حاكم خداست؛ مرا با «فدك» و غير فدك چهكار؟
«در شهر بصره همراه عدهای با حجّاج دیدار کردیم. گروهی از قاریان مدینه از فرزندان مهاجر و انصار که ابوسلمه بن عبدالرحمن بن عوف نیز در جمع آنان بود، حضور داشتند. حجّاج با آنان مشغول گفتگو بود که یادی از علی بن ابیطالب (علیه السّلام) کرد و از او بدگویی نمود.
ابن قتیبه دینوری آورده است: «عمر به ابوبکر گفت: ما فاطمه را از خود خشمگین ساختیم؛ بیا نزد وی رفته او را از خود خشنود سازیم؛ به همین روی از او اذن ورود خواستند؛ ولی فاطمه (علیهاالسّلام) به آن دو اجازه نداد؛ به همین روی نزد علی (علیهالسّلام) رفته و با وساطت ایشان خدمت حضرت زهرا (علیهاالسّلام) شرفی