نارضایتی حضرت زهرا از شیخین
ابن قتیبه دینوری آورده است: «عمر به ابوبکر گفت: ما فاطمه را از خود خشمگین ساختیم؛ بیا نزد وی رفته او را از خود خشنود سازیم؛ به همین روی از او اذن ورود خواستند؛ ولی فاطمه (علیهاالسّلام) به آن دو اجازه نداد؛ به همین روی نزد علی (علیهالسّلام) رفته و با وساطت ایشان خدمت حضرت زهرا (علیهاالسّلام) شرفیاب شدند؛ امّا چون نشستند حضرت از آنها روی گرداند و پاسخ سلام آنها را نداد. ابوبکر اینچنین آغاز به سخن کرد: ای دختر پیامبر! به خدا سوگند نزدیکان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برای من، از نزدیکان خودم ارزشمندترند؛ چنانکه تو برای من از عایشه محبوبتری! ای کاش روزی که پیامبر از دنیا رفت، من نیز مرده بودم؛ آیا به نظر تو، من که از جایگاه و شرافت تو آگاهم، تو را از حق و میراثت از پیامبر محروم کردهام؟ در حالیکه من از پدرت شنیدم که فرمود: «ما ارث به جای نمیگذاریم و آنچه هست صدقه است.» فاطمه (علیهاالسّلام) فرمود: «اگر حدیثی را برایتان نقل کنم آن را تصدیق کرده و به آن عمل میکنید؟ گفتند: آری! فاطمه (علیهاالسّلام) فرمود: شما را به خدا سوگند! آیا شما دو نفر از پیامبر نشنیدید که فرمود: خشنودی فاطمه خشنودی من و ناراحتی او ناراحتی من است؟ هر که دخترم فاطمه را دوست بدارد و احترام کند، من را دوست داشته و احترام کرده و هر که او را خشنود کند، مرا خشنود کرده و هر که فاطمه را ناراحت کند، من را ناراحت کرده»؟ آن دو اعتراف کردند: «آری! ما از رسول خدا اینگونه شنیدهایم.» فاطمه فرمود: «پس من خدا و فرشتگان را شاهد میگیرم که شما دو نفر، من را آزردید. به خدا سوگند! در ملاقات با پدرم از شما دو نفر شکایت کرده و پس از هر نماز نفرینتان خواهم کرد.»
الامامة و السیاسة، ابنقتیبه دینوری، ص30.
مقاله: «آیا حضرت فاطمه در پایان زندگی از شیخین راضی شد؟»
دریافت فایل | حجم فایل |
---|---|
140294.rar | 478.38 کیلوبایت |
افزودن نظر جدید