انجمن حجتیه آز آغاز تا انحطاط
شکلگیری:
با فعالیت گسترده فرقة بهائیت در سالهای پس از دهة 20 و نفوذ روزافزون این فرقة ضاله، بسیاری از مذهبیون درصدد مقابله با گسترش و ترویج بهاییت برآمدند. در این میان؛ روحانیان با استفاده از سنگر وعظ و منبر، سعی میکردند تا ترفند عناصر بهایی را خنثی سازند. برگزاری اینگونه جلسات بر عهدة هیأتهای مذهبی بود. این هیأتها در مشهد بسیار فعالتر از شهرهای دیگر بودند. از مهمترین جمعیتها و انجمنهایی که در این شهر مذهبی پا به عرصة ظهور گذاشت، هیأتهای مؤتلفه اسلامی بود.
این هیأتها که مرکب از شش جمعیت و انجمن بودند، به موازات گسترش نفوذ بهاییان، بر آن شدند تا چند نفر را مأمور تحقیق و پژوهش دربارة آنها کنند تا ضمن آگاهی از عملکرد این فرقه، تمهیدات لازم را برای تربیت کادری زبده از جوانان، برای مقابله فکری با بهاییان فراهم آورد. به همین سبب، شیخ محمود حلبی و سیدعباس علوی، مأمور این کار شدند.
اما سیدعباس علوی پس از مدتی همنشینی با اعضای فرقة مذکور، به تدریج دین و ایمان خود را از دست داد و در شمار معتقدان و مدتی بعد در زمرة مبلّغان بهائیت درآمد. این مسأله باعث شد که مذهبیون، خطر گسترش فرقة مذکور را جدی بگیرند و به اقدامات عمیقتری در این خصوص دست زنند.3 شیخ محمود حلبی از روحانیان سیاسیای بود که در جریان جنبش ملی نفت، سخنرانیهای بسیار آتشین در تهییج مردم و در حمایت از آیت ا... کاشانی ایراد میکرد؛ اما بعد از کودتای 28 مرداد، سیاست را رها کرد.1
او با مشاهده بروز اختلاف میان رهبران نهضت ملی شدن صنعت نفت، انگیزة خود را از دست داد و آن تب آتشین فروکش کرد؛ برخی نیروهای مذهبی نیز از ادامة فعالیتهای سیاسی ناامید شدند و به تدریج زمینهای مناسب برای بروز ایدههای غیر سیاسی و پرداختن به مسایل صرفاً مذهبی و دینی در بین عدهای از فعالان پدیدار شد. آنان به این اعتقاد رسیدند که میبایست، عرصة سیاست را به سیاستمداران بخشید و هر چه سریعتر خود را از این مرحله نجات داد و بایستی تنها به امور دینی پرداخت و دل را به آداب و رسوم و مناسک و مراسم مذهبی خشنود ساخت تا زمینه برای ظهور امامزمان(عج) فراهم شود.
این تفکر به تدریج طرفدارانی برای خود پیدا کرد و بسیاری از عناصر فعال پیشین با پیروی از این بینش، در ترویج تفکر جدایی دین از سیاست کوشیدند. این نوع نگرش، در فعالیتهای انجمن تبلیغات اسلامی نیز دیده میشد. اعضای این تشکل بر جنبههای غیر سیاسی عملکرد خود تأکید میورزیدند. در چنین فضایی، شیخ محمود حلبی خود را از عرصة سیاست کنار کشید. وی با این که در فهرست کاندیداهای مجلس هفدهم شورای ملی قرار داشت و خانة او محل رفت و آمد نیروهای منتسب به جبهة ملی بود، پس از بروز اختلاف در بین سران نهضت، در آخرین روز اسفند 1330 زادگاه خود را ترک و به تهران مهاجرت کرد و در خیابان لرزاده و میدان حسنآباد، محفلی را با عنوان انجمن ضد بهاییت تشکیل داد که بعدها در سال 1336 نام «انجمن حجتیه مهدویه»را به خود گرفت.2
د) انجمن حجتیه و سیاست
رویکرد این انجمن و رهبران فکری آن به مقوله سیاست و بویژه حکومت، حائز نکات مهمی است که هر چند در این مجال نمیتوان ابعادی کامل از آن را ذکر کرد، ولی ذکر شمهای از شاکلة فکری این انجمن در مقولة فوق الذکر و به ویژه نوع برخورد آنها با انقلاب اسلامی، خالی از لطف نیست:
1.موضعگیری در جریان نهضت 15 خرداد
پس از شکلگیری قیام 15 خرداد 1342، رهبر انجمن حجتیه، به جای همراهی با ملت ایران و رهبر این نهضت، امام خمینی را مورد مؤاخذه قرار میدهد و ایشان را مسؤول ریختن خون جوانان در 15 خرداد میداند! و با تعبیری بسیار تند، این حرکت اسلامی را محکوم میکند! به طور کلی رویکرد این انجمن، بر مبنای عدم مبارزه با شاه و سکوت در برابر این رژیم استوار بود و این مهم، از سوی شخصی به نام مهندس «طیب» که از مسؤولان سابق انجمن بود، مطرح شده است:
«... از ابتدای این نهضت و از گذشتههای دور، آقای حلبی با ناباوری با آن برخورد میکرد و معتقد بود که نمیشود با رژیم تا دندان مسلح شاه مبارزه کرد و عقیده داشت کسانی که به این راه کشیده میشوند خونشان را هدر میدهند و کسانی که افراد را به این راه میکشانند مسؤول این خونها هستند و معتقد بود که کار صحیح، فعالیتهای فرهنگی و ایدئولوژیک است نه مبارزه علیه رژیم...»3 و به این ترتیب، گامی مبهم و در عین حال خطا در تأیید حکومت طاغوت زمان – اگرچه غیر مستقیم – در آن زمان برداشته شد.
2.موضعگیری در آستانة پیروزی انقلاب
با اوجگیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری امامخمینی(ره)، انجمن حجتیه، حتی از صدور اعلامیهای در جهت دفاع از این حرکت عظیم ملی و دینی دریغ نمود. با این همه، علیرغم خودداری برخی رهبران عمدة این انجمن از هرگونه پشتیبانی نهضت اسلامی، بدنة اصلی این تشکیلات به انقلاب اسلامی پیوسته بود؛ اما مخالفت رهبر این انجمن با هرگونه انقلاب و نهضتی بر ضد رژیم محمدرضا پهلوی همچنان ادامه داشت.
مهندس طیب در این باره خاطر نشان میکند: «در جریان مبارزه و انقلاب، خود آقای طبی قضاوتشان این بود که این انقلاب، چون رژیم مسلح است و ارتش دارد و مردم سازمان ندارند و سلاح ندارند، به پیروزی نمیرسد.»4 انجمن، به تبع خط فکری و سیاسی خود، به شدت در مخالفت و مانعسازی و کنترل روند انقلاب میکوشید. برای نمونه، با روی کار آمدن دولت شریف امامی در اوج اضمحلال رژیم پهلوی، تعدادی از انجمنها به جای همراهی با امام و مردم، به مشروعیت سازی برای این دولت روی آوردند و در اقدامی سؤال برانگیز گفتند:
«این [شریف امامی] آخوندزاده است، آیت ا... زاده است، این از بیت سلطان العلماهاست، دیگر کارها درست میشود، حالا چه میگویید».5 مخالفت انجمنها با انقلاب، البته به زعم رهبران آن معلول روایتی بود که هر قیامی پیش از قیام امامزمان(عج) را شکست خورده پیشبینی میکرد. آنان به استناد این روایت، استدلال میکردند که «قیام ملت ایران بر ضد شاه نیز به شکست خواهد انجامید و با آن همکاری و همگامی نمیتوان داشت.» از این رو، آنان سر سوزنی به این نهضت اعتقاد نداشتند. ذکر دو شاهد مثال، خود مؤید همین مدعاست.
اول آنکه حدود سال 1345 در جلسهای که در آن، شیخ محمود حلبی، جمعی از علما و از جمله شهید دکتر محمد مفتح حضور داشتند، و از اختناق و ممانعت از سخنرانیهای مذهبی انتقاد و گله میکردند، حلبی برآشفت و اظهار داشت: «... بد میکنید، برخلاف مصالح مملکت صحبت میکنید، دستگیرتان میکنند؛ ولی ما کمیسیونها وکنفرانسهای عظیم تشکیل میدهیم و هیچ کس مزاحم ما نمیشود.»6
شاهد مثال بعدی، سخنی دیگر از رهبر این انجمن است. وی در دوران اختناق سال 1356 گفته بود: «عدهای از راه خطبههای جهادیه علی(ع) جوانان را به بینظمی و خرابکاری و فتوا دادن به این که ترور عناصر رژیم حلال است، تحریص و تحریک میکنند.»7 و به این گونه، گامی دیگر در راه تأیید و توجیه رژیم طاغوت از سوی رهبر این انجمن برداشته شد.
3. موضعگیری در پیروزی انقلاب
با پیروزی انقلاب، انجمنیها تضعیف شدند و کلیت تشکیلات آنها دچار سردرگمی شد که چگونه با انقلاب برخورد کنند؟! وقتی آنان به موضع انفعال افتادند، نیروهای تربیت شده این انجمن در سطوح مختلف، به سه دسته تقسیم شدند: دستة نخست به انقلاب پیوستند، دسته دوم بیاعتنا ماندند؛ اما دسته سوم با انتقاد از انقلاب به صف مخالفان – از نوع دینداری – پیوستند.انجمن چند ماه پیش از انقلاب، در شهریور 1357 مواضع خود را در ارتباط با سیاست تغییر داده و شروع به همراهی با انقلاب کرد.
اما پس از انقلاب، برخی رهبران انقلابی، انجمن را یک عنصر خطرناک معرفی کردند و برای جلوگیری از نفوذ آن در مراکز، تبلیغات وسیعی آغاز شد. این اعتراضها که اغلب در پوشش دفاع از انقلاب صورت میگرفت، به مرور به حذف شمار زیادی از چهرههای باسابقه انجامید. طبعاً برخی سوابق برخوردهای منفی رهبران انجمن با جریان انقلاب به صورت یک تجربه برای موضعگیری علیه آنان مورد استفاده قرار گرفت.
برای نمونه، امامخمینی(ره) که روزگاری آقای حلبی را تأیید میکردند، در سالهای پیش از انقلاب به تدریج به حرکت انجمن بدبین شده، حمایت خود را قطع کردند. آقای محمدعلی گرامی که اخبار داخلی ایران را برای نجف ارسال میکرد، نامهای در این باره به امام نوشت که پاسخ امام این بود: «از وقتی که مطلع شدم، دیگر تأیید نکردهام.»8
4. موضعگیری در برابر جنگ تحمیلی
انجمن حجتیه، پس از پیروزی انقلاب، میکوشید خود را حامی انقلاب معرفی کند و در همین راستا، همواره مدعی حضور فعال در عرصة جنگ بود و برای اثبات این مدعا، اقدام به انتشار ویژهنامهای به مناسبت هفتة جنگ کرد. این ویژهنامه که به «مرزبانان» موسوم بود، در مهرماه 1360 منتشر شد. اما با این همه نباید فراموش کرد که رهبران این انجمن، انتقادهایی جدی دربارة جنگ از جمله؛ شبههناک بودن جنگیدن دو ملت مسلمان در کنار یکدیگر را مطرح میکردند.9
ج) تعطیلی انجمن
انجمن حجتیه پس از گذراندن مراحل گوناگون، سرانجام در پنجم مرداد 1362 برابر با دوازدهم شوال سال 1403 پس از اشاره به بیانات امام درباره عملکرد مغایر با اهداف نظام جمهوری اسلامی، تعطیلی فعالیت خود را اعلام کرد.10 به این ترتیب، انجمنی که نطفة آغازینش در جهت مبارزه با یک حزب سیاسی مولود انگلیس یعنی بهاییت شکل پذیرفته بود، به تعطیلی کشیده شد و البته این تعطیلی بیش از همه، معلول نگاه سیاستگریز رهبران انجمن بود که خواه ناخواه زمینههای مشروعیت بخشی به حکومت طاغوت زمان را فراهم میکرد. البته، توجیه لزوم وجود حکومت و دولت طاغوت در دوران غیبت، معلول برخی ابعاد فکری و عقیدتی پیروان این انجمن بود که بازکاوی اجمالی ابعاد این افکار، ضروری به نظر میرسد:
ابعاد فکری انجمن، در توجیه حکومتهای جائر
1.فراگیری ظلم و ستم:
انجمن با این توجیه که یکی از شرایط ظهور امامزمان(عج)، فراگیری ظلم و ستم در تمام دنیاست، هرگونه مبارزه علیه حکومتهای طاغوت را مردود میدانست. رهبران این نحله فکری، نشانههای ظهور ولیعصر(عج) را موارد ذیل میدانستند:
1. در اثر شیوع گناه و فحشا، انسان بدترین خلق خدا در روی زمین شده و خداوند آنها را به سه بلا دچار میکند: «جور سلطان، قحطی زمان، ستم حکام»؛
2. مردم از هم بیزار و همدیگررا مورد لعن قرار داده، به روی هم آب دهان میاندازند و شهادت به کفر یکدیگر میدهند؛
3.گرانی، قحطی، زلزلههای پیاپی، قتل و غارت، شیوع گناه و فساد....11
بدین ترتیب وجود ظلم، فساد، تبعیض و منکرات دیگر، امری پذیرفتنی از سوی این انجمن، در جامعه به شمار میآمد؛ زیرا این قبیل منکرات سبب ظهور امام زمان میشد، و چه بهتر که جامعهای سرشار از فساد و تباهی باشد! براساس همین تفکر بود که انجمن حجتیه، به نوعی وجود حکومتهای طاغوتی در جامعه را بیاشکال میدانست!
2. نفی هرگونه مبارزه:
نفی مبارزه با جور، در واقع محصول تفکر «فراگیری ظلم و فساد» بود. در نظر انجمن، ستیز و نبرد انسان منتظر، در روزگار غیبت کمتر آشکار و رودررو است؛ زیرا باید امکانات و تجهیزات را برای آن جنگ بزرگ نگهدارد. پس در کمین دشمن مینشیند و رزم تدافعی و پارتیزانی میکند تا کمتر زیان ببیند و بیشترین آسیب را به خصم وارد آورد و این یک پیکار فرسایشی است. پس به استتار و اختفا و از آن بالاتر، بردباری و شکیبایی نیاز دارد.
به اعتقاد این انجمن، «هر مبارزهای نیروها را تلف میکند و بهانهای برای به هدر دادن نیروها است. ملت شیعه باید بیش از هر چیز و پیش از هر کار به فراهم ساختن این جنگاوران پاک و دلاور همت گمارد و برای تربیت آنان تلاش و کوشش نماید و به هیچ بهانه نباید نیروی آنان را هدر دهد و تلف کند. از آن سو دشمنان و بدخواهان درصددند تا به هزار و یک دسیسه، قدرت شیعه را نابود سازند و این گروه مبارز را از هم بپاشند. در این میان جز پنهانکاری و دشمنفریبی، یعنی تقیه، چارهای نیست».12
سوء برداشت انجمن از موضوع مهمی به نام «تقیه» موجب میشد تا آنان به بهانه لزوم رعایت تقیه در اسلام، هرگونه مبارزهای را در عصر غیبت ممنوع شمارند. البته آنان در توجیه عدم مبارزه، به دلایل دیگری نیز استناد میکردند. یکی از این دلایل، به زعم آنان، مسأله حدیث و روایت بود. انجمن، به ویژه به حدیثی که از امام صادق(ع) نقل شده بود، بیش از احادیث دیگر تمسک میجستند. حضرت(ع) در روایتی، فرموده بودند: «تا زمان ظهور امام قائم ما فرا نرسد، خروج نکرده و نخواهد کرد احدی از ما برای دفاع در برابر ظلم و جور آنها و اقامة حق، جز آنکه به قتل و شهادت مبتلا شود و هرکه قیام کند جز آنکه بر غم و اندوه ما و شیعیان ما بیفزاید، کاری از پیش نبرد.»
رهبران انجمن از این حدیث شریف اینگونه استنباط میکردند که قیام و مبارزه، مورد رضایت اهلبیت(ع) وامام قائم (عج) نیست و به شکست میانجامد. در راستای همین تفکر بود که آنان بر همة دعوتهای خدای متعال در قرآن کریم و اهلبیتعصمت(ع) برای دفع ستم و پیکار با جریان باطل، چشم پوشیدند و به روایاتی منقول و مجعول که میزان وثوق و صحت و سقم آن معلوم نیست یا در شرایطی خاص بیان شده است، تمسک جستند که تشکیل حکومت و اصلاحات و بسط بساط عدل در جهت انسداد باب مهدویت است؛ زیرا اوست که برای برچیدن ظلم و فساد و تباهی قیام میکند و باید ستم و معصیت به اوج خود برسد تا زمینة قیام فراهم شود و این مطلب دقیقاً توجیه همه ستمگریها و جنایتهاست.
از دیگر دلایلی که انجمن برای توجیه نفی مبارزه بر ضد حکومتهای طاغوتی به آن تمسک جسته بود، بحث تقلید و مرجعیت بود. آنان با این توجیه که ما مقلّد فلانی هستیم و ایشان به مبارزه حکم ندادند، خواه ناخواه به مشروعیت بخشی رژیم پهلوی کمک مینمودند. آنها با انتساب این ادعا به مرجعیت شیعه، زمینههای شکلگیری افکار انزواگرایانه و تحجرگرا را گسترش میدادند.
امام روح ا... خمینی که در آن زمان به نجف اشرف تبعید شده بود، در بهمن 1348 و در پی تدریس اصول ولایت فقیه، انتساب این اتهامهای ناروا به مراجع شیعه را محکوم و خاطرنشان کرد: «... اسلام را به مردم معرفی کنید تا نسل جوان تصور نکند که آخوندها در گوشة نجف یا قم دارند احکام حیض و نفاس میخوانند و کاری به سیاست ندارند و باید سیاست از دیانت جدا باشد.
این را که باید دیانت از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کردهاند....»13 موضع رسمی انجمن حجتیه مبنی بر عدم مبارزه با رژیم شاه، که حتی به عنوان جزئی از اساسنامه آن نیز انتخاب شد، نهتنها مردم را به عدم مبارزه تشویق میکرد، بلکه نوعی توجیه و البته تأیید – هرچند غیر مستقیم – حکومت طاغوت زمان به حساب میآمد.
3. اعتقاد نداشتن به تشکیل حکومت اسلامی پیش از ظهور
از جمله ابعاد فکری و سیاسی انجمن در توجیه حکومت طاغوت، بیاعتقادی رهبران آن به تشکیل حکومت اسلامی پیش از ظهور بود. به اعتقاد انجمن، باید منتظر بود تا حضرت خودشان تشریف بیاورند و امور را اصلاح کنند. آنها، اقدام به تشکیل هر حکومت اسلامی در دوران غیبت را به معنای قائل شدن اتمام رسالت برای امامزمان(عج) و بر افراشتن پرچم ضلالت و دجالی میپندارند و معتقد هستند تشکیل هر حکومت اسلامی در غیاب حضرت حجت به شکست میانجامد.
شیخ محمود حلبی، رهبر انجمن، در تشریح دلایل این موضع میگوید: «الان هم میگوییم حکومت اسلامی خوب است، شما آن مصداق حاکم اسلامی را نشان بدهید، اونی که معصوم از خطا باشد نشان بدهید، اونی که معصوم از گناه باشد نشان بدهید، اونی که هوا و هوس و حب ریاست و شهرت و غضب و تمایلات نفسانی به هیچ وجه در او اثر نکند نشان بدهید، او بیاید توی میدون جلو بیفتد، ملت میافتد به خاک پایش میشوند.
آن وقت من هم واجب است منبر را ول کنم، منبر بازی است، هفت تیر به کمرم ببندم بروم جلو، آن رهبر جلو باشد.»14 دید انجمن این بود که بعد از غیبت امامزمان(عج)، حکومت اسلامی فقط با حضور امامزمان(عج) تشکیل میشود و قبل از ظهور آن حضرت، حکومت دینی مشروعیت ندارد و ما وظیفه داریم منتظر آمدن آن حضرت باشیم و خودمان را آماده کنیم.15
سخن پایانی
گروههای عارفنما، هر چند در قالب عرفان و مسائل متافیزیکی و معنویتگرایی، در پی اثبات خود بودند اما نمیتوان انکار کرد که توجیه و تطهیر حکومت جائر با توجه به این مبنای عرفانی، کاملاً مذموم است.از خوارج و مرجئه تا انجمن حجتیه و... وهمة آنانی که در لفافه عارف نمایی شعار انزوا و ترک دنیا را سر داده و دین را بهسان پوستهای اضافی تصور میکنند، نمیتوان انتظار دینداری، ظلمستیزی، فسادگریزی، و عدم جمود و تحجر داشت. اما بیگمان از همة آنانی که دل در گرو اسلام ناب محمدی(ص) دارند، انتظار است مراقب دامهای شیاطین باشند تا گرفتار عارفنمایی و تفکرات فریبکارانه این شیاطین نشوند.
پینوشتها
1. روح ا... حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، ص 468.
2. سیدضیاء الدین علیانسب و سلمان علوی نیک، جریانشناسی انجمن حجتیه، ص 16.
3. همان، ص 24.
4. همان، ص 26.
5. عماد الدین باقی، پیشین، ص 60.
6. همان، ص 82.
7. همان.
8. صحیفه امام، ج 2، ص 300.
9. سیدضیاء الدین علیا نسب و... ، پیشین، صص 44 – 42.
10. همان، صص 45 – 44.
11. در شناخت حزب قاعدین زمان، ص 139.
12. جریانشناسی انجمن حجتیه، ص 57.
13. ولایت فقیه، ص 16.
14. در شناخت حزب قاعدین زمان، ص 122.
15. جریان شناسی انجمن حجتیه، ص 87.
نویسنده : علیاکبر عالمیان
إضافة تعليق جديد