تاریخچه
از جمله فرقههای صوفیه کرامیان میباشد. مهد این فرقه خراسان و بعد از بایزید بسطامی قوت گرفت و اساسیترین اعتقاد آنها تأکید بر توکل بود. پیروان این فرقه تا جایی بر توکل تأکید داشتند که در پی کسب و کار درآمدن را منافی با توکل دانسته لذا به بهانه تأسی از اهل صفه ترک کسب و کار گفته و به مسافرتهای طولانی بدون زاد و توشه روی آوردند درحالی که واقعیت داستان اهل صفه...
از عوامل اساسی که موجب دلزدگی و بریدن مردم از تصوف و در نتیجه افول آن گردید؛ دعوای مدعیان قطبیت بعد از نورعلیشاه بود. پس از نورعلیشاه عدهی زیادی از مریدان او که خود را دارای مقاماتی میدیدند، ادعا کردند که زمام امور دراویش پس از نورعلیشاه با ایشان است. مردم با دیدن این اقدامات خودخواهانه و جاهطلبانه، پی به ادعای دروغین صوفیان بردند و از ایشان فاصله گرفتند...
قلندریه در واقع جماعتی از صوفیه ملامتی که در حدود قرن هفتم هجری در خراسان و هند و حتی شام و بعضی بلاد دیگر شهرت و فعالیت داشتهاند. قلندریه بیشتر نوعی درویشهای خانه به دوش بودند تا یک طریقت. آنان هیچ قاعده و قانون یا آیینهای خاصی نداشتند و به رسوم مذهبی و اجتماعی مطلقا بی اعتنا بودند.
ابوسعید ابوالخیر تصوف را عین اسلام میداند و باید دید که مسلک صوفیگری با حجم زیادی از بدعتها و نو آوریها چه قرابت و نزدیکی با اسلام دارد؟ با اندکی دقت در میيابیم که وی از مذهبی پیروی میکند که تعریف خودشان را از اسلام دارند و نه اينکه تعریف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را از اسلام بيان نمايد!
عبدالرحمن بن احمد بن عطیّة عنسی دارانی معروف به ابوسلیمان دارانی از صوفیان قرن دوم و سوم، در حدود سال 140 هجری متولد شد، اما بر سر ولادتگاه او اجماع آرا وجود ندارد. برخی او را متولد داریا از روستاهای دمشق میدانند و برخی دیگر معتقدند که وی عراقی و از اهالی واسط است که بعدها در دمشق اقامت گزید...
عطار نیشابوری که معروف به تملّقگویی از بزرگان صوفی است، در مورد سهل تستری مینویسد: وی از محتشمان اهل تصوف بود و او به کار این طائفه بود و در این شیوه مجتهد بود و در وقت خود سلطان طریقت و برهان حق بود. از علمای مشایخ بود و امام عهد و معتبر بود و در ریاضیات و کرامت بی نظیر بود، وی شبانه روز در عبادت بود.
درباره منشاء ظهور تصوف سخنهاي فراواني گفته شده است. درحقيقت پيدايش مسلک تصوف را هر يک از اهل نظر به نوعي ديگر توجيه کردهاند. اما ينکه منشاء تصوف از زهد و پرهيز بوده است و بعدها با عقايد و آراء حکمي و اشراقي آميخته شده است، ظاهرا از ساير احتمالات طبيعيتر است. با اين همه درباره منشاء آن احتمالات ديگر هم دادهاند.
در کتب روایی شیعی یک روایت هم از شقیق بلخی نقل نشده که نشان دهنده این باشد که وی شاگرد مکتب اهل بیت (علیهم السلام) بوده باشد. این از اقدامات فرقهی صوفیه است که برخی بزرگان و شیعی را ارادتمند به تصوف معرفی کرده و در مقابل نیز به حیات بزرگان خود رنگ و بوی شیعی بخشند تا بتوانند در نظام تشیع و در بین مردم شیعه مذهب نفوذ کرده و انحرافات خود را گسترش دهند.
جوانمردان يا فتيان که آنها را اهل فتوت و اهل اخوت هم ميخوانند طبقهاي خاص از عوام بودهاند که بخشندگي و کارسازي و دستگيري از مردم را شعار خويش داشتهاند و با آداب و رسوم خاصي اين آيين فتوت را به کار ميبستهاند.اهل فتوت به سبب ظهور طبقات لوطي و مشدي که در حقيقت ثمره ميوه لنگرهاي خودشان بودند، رفتهرفته نزد صوفيه منفور و سپس منسوخ شدند.
قلندریه در واقع جماعتی از صوفیه ملامتی که در حدود قرن هفتم هجری در خراسان و هند و حتی شام و بعضی بلاد دیگر شهرت و فعالیت داشتهاند. البته سابقه این فرقهها از قرن هفتم فراتر میرود اما شهرت آنها مخصوصا در این اوان بوده است.
معمول در هر فن و رشته بيان توضيحاتي پيرامون نام آن است. بنابر معمول و عرف تحقيق هنگامي که درباره تصوف سخن به ميان ميآيد، انسان جستجوگر و کنجکاو ميل دارد بداند لفظ صوفي از چه چيزي مشتق شده است. بر همين اساس پيرامون آن روي سخن را با استناد به کلام اساتيد فن آغاز ميکنيم، سپس به طعنههايي که به جهت پشمينه پوشي اين طايفه وارد آمده اشاره ميکنيم.
با اندک آشنایی با متون قدیم صوفیه همچون طبقات سلمی، طبقات خواجه، کشف المحجوب، اوراد الاحباب، اللمع و قشیری و ... میتوان به ژرفای این اختلاف پی برد و نتیجه گرفت که داعیان تصوف در عصر ما بویی از عقاید صوفیانه در سیر و سلوک نبردهاند.
وقتی از فرقهی تصوف نام برده میشود، آشنایان با این مسلک و مطلعین راجع به عقاید، افکار و منش ایشان میدانند که باید بین تصوف کهن و قدیمی و روشهای صوفیانهی فعلی و متأخر، حد و مرزی قائل شد....با این وجود، کنکاش در کتب معتبر صوفیه و شرح حال قدما و بزرگان تصوف نشان میدهد که تفاوت آشکاری بین راه و روش صوفیانهی قدیم و تصوف جدید و معاصر است.
ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن قشیری، از اعلام صوفیه در قرن چهار و پنج هجری قمری و معاصر با ابوسعید ابوالخیر بوده که مهمترین اثر به جامانده از وی، کتاب رسالهی قشیریه است. او در باب چهل و دوم از این کتاب به بررسی و نقد گمانهها در مورد معنای صوفی پرداخته و در آخر از بیش از سی نفر از اعلام متصوفه در اینباره نقل قول میکند و گردآوری نسبتاً خوبی را انجام دادهاست.