برخی از تحولات قلندریه در ایران

  • 1393/05/21 - 14:11
قلندریه در واقع جماعتی از صوفیه ملامتی که در حدود قرن هفتم هجری در خراسان و هند و حتی شام و بعضی بلاد دیگر شهرت و فعالیت داشته‌اند. قلندریه بیشتر نوعی درویش‌های خانه به دوش بودند تا یک طریقت. آنان هیچ قاعده و قانون یا آیین‌های خاصی نداشتند و به رسوم مذهبی و اجتماعی مطلقا بی اعتنا بودند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قلندریه[1] در واقع جماعتی از صوفیه ملامتی که در حدود قرن هفتم هجری در خراسان و هند و حتی شام و بعضی بلاد دیگر شهرت و فعالیت داشته‌اند. البته سابقه این فرقه‌ها از قرن هفتم فراتر می‌رود اما شهرت آنها مخصوصا در این اوان بوده است.
قلندریه غالبا موی ریش و سبلت و سر و صورت را می‌تراشیدند.[2] و دلقی از پشم سبز بر تن می‌پوشیده‌اند. این طریقه در خراسان به وسیله قطب‌الدین حیدر و در هند به‌وسیله خضر رومی انتشار یافته است. در هر حال قلندران ظاهرا صورت تازه‌ای از ملامتیه بوده‌اند لیکن با آنها از بعضی جهات نیز تفاوت داشته‌اند.
اما قلندریه و نقشبندیه فقط به مدت کوتاهی در ایران از موقیت محدودی برخوردار شدند. قلندریه حقیقتا طریقه سازمان یافته‌ای نبود و نقشبندیه که سنی مذهب انعطاف ناپذیری بودند نتوانستند جای پای قرص و محکمی در سرزمین شیعی گرای «صوفی بزرگ»[3] بدست آورند.
قلندریه که ذکری از آنها در هزار و یک شب رفته است، بیشتر نوعی درویش‌های خانه به دوش بودند تا یک طریقت. آنان هیچ قاعده و قانون یا آیین‌های خاصی نداشتند و – تا حدی مانند نخستین ملامتیان – به رسوم مذهبی و اجتماعی مطلقا بی اعتنا بودند. آنها احتمالا از آسیای مرکزی برخاسته و متاثر از افکار هندی بودند.[4] گفته می‌شود که فردی ایرانی به نام جمال الدین ساوجی در ایران سده هشتم معتقدات این شیوه را تبلیغ می‌کرد و این توضیح را می‌دهد که چرا شمار اعضای این فرقه در اوایل عصر صفوی زیاد بودند.  این‌که آن‌ها رغبتی به تسنن محافظه کار نشان نمی‌دادند شاید دلیل دیگری باشد. با این همه بعضی منابع سابق آنان را به زمان نقشبندیان می‌رسانند. اگرچه احتمالا شواهد چندان قابل اعتمادی ندارند.[5] نقشبندیه درست پیش از ظهور سلسله صفوی، از محبوبیت فراوانی در ماوراءالنهر و افغانستان برخوردار بودند. بنیان‌گذار این طریقت بهاءالدین محمد بود که او را شاه نقشبند می‌گفتند. او چند سالی را در خدمت یکی از امیران تاتار سپری کرده بود، اما وقتی به تصوف روی آورد زندگی زاهدانه‌ای پیش گرفت. طریقت او با طریقت قدیم‌تری ارتباط نزدیکی داشت و آن طریقت ناصرالدین محمود شاشی معروف به خواجه احرار بود که حامی و مربی معنوی جامی بود.[6] با این همه پس از درگذشت شاه نقشبند اختلافات بازماندگانش بر سر جانشینی او همراه با ظهور صفویان شیعی به نفوذ آنان در ایران پایان داد. طریقت صفوی صرفا شاخ آذری سهروردیه بود که بنیان‌گذار آن شیخ صفی در ایران پایان داد. طریقت صفوی صرفا شاخه آذری سهروردیه بود که بنیان‌گذار آن، شیخ صفی معروف از مشایخ سرشناس خود بود.[7]

 

منابع:
۱-کلمه قلندر را در فرهنگها بعنوان غلندر و قرنندل و کلندر نيز ضبط کرده‌اند و معاني متنوع براي آن نگاشته‌اند مانند شخص ناهموار، مجرد، آزاد از رسوم و تکاليف، لاابالي، بينياز، رند پا برهنه، فقير طالب جمال مطلق، محمد حسين بن خلف در برهان قاطع خود اينگونه معاني را گنجانده و روانشاد استاد دکتر محمد معين در حواشي خود آورده است: غالب مولفان فرهنگها برآنند که اين کلمه معرب يا مبدل کلندر يا کلندر است (چوب کنده و ناتراشيده، مردم ناهموار و ناتراشيده)؛ فرهنگ رشيدي: کلندر، فرهنگ آندراج: قلندر، فرهنگ نظام: قلندر، غلندر(برهان قاطع، چاپ ابن سينا تهران؛ غباث اللغات و قاموس عثماني) به نقل از مقاله قلندريه اثر دکتر محمد رياض، مجله فلسفه و کلام، معارف اسلامي، بهار ۱۳۵۴ هجري شمسي، شماره ۶  
۲-سیاحت‌نامه ابن‌بطوطه، ترجمه فارسی، صص ۲۲ و ۲۳. سابقه استعمال لفظ قلندر در فارسی قدیم است. مثلا باباطاهر:مو آن رندم که نامم بی قلندر، و اسرر التوحید با کی گویی، قلندری و غم غم(ص ۵۹) در دیوان سنایی و عطار و عراقی و سعدی نیز لفظ قلندر مکرر به‌کار رفته است.
3-در گذشته اروپاییان با لقب "صوفی بزرگ" از پادشاهان صفوی یاد می‌کردند.
4- عبدالحسین زرین‌کوب، تصوف ایرانی در منظر تاریخی آن، ترجمه مجدالدین کیوانی، تهران، انتشارات سخن، 1383 شمسی، ص 53
5- معصوم‌علی بن رحمت علی نعمت اللهی شیرازی(معصومعلیشاه)، طرایق الحقایق، چاپ دوم، به کوشش محمد جعفر محجوب، تهران، 1339 ه ش، ص 354
6- جامی تحفه‌الاحرار خود را به خواجه احرار تقدیم داشت.
7- عبدالحسین زرین‌کوب، تصوف ایرانی در منظر تاریخی آن، ترجمه مجدالدین کیوانی، تهران، انتشارات سخن، 1383 شمسی، ص 54

 

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.