رسم صوفی کجا و اسم صوفی کجا؟ آواز دُهل شنیدن از دور خوش است!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله اختلافات عمیقی که بین صوفیان سدهی 2 و 3 و صوفیان زمان ما هست و همین امر نیز نشان دهندهی گسستگی ارتباط مدعیان تصوف فرقهای با سران و پایهگذاران متصوفه است؛ بحث سیر و سلوک و منش متقدمین و متأخرین ایشان میباشد. راه و رفتار اسلاف کجا و عملکرد ایشان در این زمان کجا! اعتقاد گذشتگان صوفیه به وصف تصوف کجا و بسنده کردن فرق امروزی به اسم تصوف کجا!
با اندک آشنایی با متون قدیم صوفیه همچون طبقات سلمی، طبقات خواجه، کشف المحجوب، اوراد الاحباب، اللمع و قشیری و ... میتوان به ژرفای این اختلاف پی برد و نتیجه گرفت که داعیان تصوف در عصر ما بویی از عقاید صوفیانه در سیر و سلوک نبردهاند. از مهمترین شاخصههای یک صوفی در گذشته، بیآلایش بودن او و تارک دنیا بودن اوست که در شرح حال اعلام تصوف این موضوع قابل فهم و درک است.
خوب است مدعیان تصوف شرح حال امثال ابراهیم ستنبه و رباطی را که از اعلام تصوف در قرن سوم هجری بودهاند مطالعه کنند تا از اینکه نام صوفی بر خود نهادهاند شرمگین شوند. خواجه عبدالله انصاری نقل میکند: ابراهیم رباطی[1] وقتی با ابراهيم ستنبه[2] در سفر بود، چون در راه میرفتند ابراهيم ستنبه با رباطی گفت، با تو هيچ معلوم هست؟ كه وی مردی متوکل بود و هیچ با خویشتن زادي برنگرفتی؟ ابراهیم رباطی گفت: هیچ چیز نیست با من. پارهای برفت باز گفت: ابراهیم با تو هيچ معلوم هست؟ گفت: نه! پارهای ديگر برفتند، باز ایستاد و بنشست. گفت: راست بگو كه هیچ هست یا نه معلوم که پای من گران شد، نميتوانم رفت! رباطی گفت با من تای چند از شراك نعلين است كه چون نعلین بگسلد، در آن میكشم. گفت: اكنون بگسسته؟ گفت: نه! گفت: پس بیانداز كه آن معلوم است که بنمیتوانم رفت که بیشی بنهادهای. وی آن را بیانداخت در کراهتی عظیم و برفتند و همه راه ابراهیم رباطی در خشم و در شتاب که تا دلال بگسلد تا وی را بگویم و بیغار[3] کنم. قضا را یکی بگسست. دست فرا کرد که بیرون کشد، دیگری دید افتاده. همه راه همچنین. آخر مرا گفت: كذا مَن عامَلَ الله بالصِّدق.[4]
در این شرح حال اگر ساختگی هم باشد! میبینیم که صوفیان کهن، تا چه اندازه بر مبانی خود تاکید میکرده و حافظ احوال و اعمال خود بودهاند و به خصوص در این داستان مشاهده میشود که ایشان به شدت بر سبکباری و تهی از اموال دنیا بودن، پافشاری میشود. آنجا که میگوید: (پس بیانداز كه آن معلوم است که بنمیتوانم رفت که بیشی بنهادهای)؛ مشاهده میشود، استاد طریقت صوفی، لنگه کفشی که شاگرد با خود دارد را اضافه بر نیاز و مانع سیر و سلوک میداند!
فارق از اینکه روش ایشان که برخواسته از عقیدهشان در مورد فتوح و نظایر آن صحیح است یا غلط که در واقع با آموزههای اسلامی زاویه داشته و صحیح نیست، اما پایبند بودن به آموزههایشان امری است که وجه امتیاز و افتراق تصوف قدیم با مدعیان تصوف در عصر حاضر گردیده است.
نگاهی سطحی و گذرا به زندگی ملوکانهی خاندان تابنده که پرچمدار فرقهی نعمتاللهی در عصر ما و شاخص فرقهی منحرف تصوف در جامعهاند، گویای همه چیز است.
منابع:
1- ابراهیم رباطی، معروف به ابراهیم مورجَه الهروی. کنیهی وی ابواسحاق بوده و از صوفیان قرن سوم هجری است، رباط مکانی در نزدیکی شهر هرات است.
2- از اعلام و مشایخ صوفیه، اصل او کرمانی است و چون مدتی در هرات اقامت داشت به هروی معروف گردید. (به نقل از قاموس الاعلام)
3- سرزنش، ملامت، طعنه (فرهنگ فارسی عمید)
4- طبقات الصوفیه، تقریرات خواجه عبدالله انصاری هروی ص 187، تصحیح سرور مولایی/ به جهت حفظ امانت، نص کتاب نقل گردد.
افزودن نظر جدید