اصول دوازده گانه بهائیت
بهائیتی که ادیان الهی را به تبعیض و خود را پیام آور تساوی زن و مرد معرفی می کند، علاوه بر محرومیت زن ها از تصدی ارکان رهبری خود، امکان نبوت و اِنباء از غیبت را نیز از زن ها، به دلیل پستی و ضعف ایشان رد کرده است. این در حالیست که طبق تعریف یهودیت از نبوت، این مقام به مردها اختصاص نداشته و در اسلام، نبوت انبائی مشترک میان زن و مرد است.
تشکیلات بهائیت در عمل نشان داده که برخلاف شعار نوع دوستی اش، نه تنها تریبونش در سازمان ملل را به دفاع از غیربهائیان اختصاص نمی دهد، بلکه حتی پیروانش هم برایش اهمیتی نداشته و تنها از آنان استفاده ابزاری می کند. فرقه ای که با صرف هزینه گزاف در مقبره عبدالبهاء نشان داد که بیش از هرچیز به منافع مشترک خود با رژیم صهیونیستی اهمیت می دهد.
از آنجا که بهائیان خود را وارث مهدی دروغین، علی محمد شیرازی می دانند، تحقق اهداف صلح جویانه و عدالت خواهانه را به نوعی در زمان و توسط خود می دانند. اما وقتی به تعالیم جنگ طلبانه و بیرحمانه مهدی دروغین بهائیت، تزویر در صلح طلبی و رفتار تفرقه افکنانه پیشوایان بهائی می نگریم، دیگر چه امیدی برای برقرای صلح و عدالت توسط فرقه بهائی وجود دارد؟!
بهائیان دو عامل مخالفین بهائیت و عمل نکردن بهائیان به این مسلک را مانع تحقق آرمان صلح و عدالتی می دانند که قرار بود توسط مهدی دروغینشان تحقق یابد. این در حالیست که شعار صلح طلبی در بهائیت، نه برای مخالفت با جنگ طلبی، بلکه برای خاموش کردن شعله های ظلم ستیزی ملتها بوده است. فرقه ای که حتی میان اعضای اندک خود هم نتوانست صلح و عدالت را به اجراء گذارد.
در حالی بهائیان، وحدت نژادی را آرزوی عبدالبهاء و حصول به آن را با پیمودن راه او ممکن میدانند که عبدالبهاء خود، مصداق بارز تبعیض نژادی و توهین به قومیتها بوده است!
عبدالبهاء، ثمره تساوی زن و مرد و حضور زنها در اداره عالم را به دلیل خانواده دوستی زنها، گسترش صلح میدانست. این در حالیست که در بهائیت، زنها از مدیریت ارکان رهبری بهائیت محروم شده و به نفرت از خانواده، بخاطر برگشت بستگان خود از بهائیت، محکوم میشوند.
بهائیان بهائی با تشبیه عالم به مریضی لاعلاج، درمان آن را کنار گذاشتن تمامی تعصبات، از جمله تعصبات دینی، جنسی و وطنی عنوان میکنند! این در حالیست که نه تمام تعصبات مذموم است و نه بهائیان در اعتقاد خود بیتعصبند.
نویسندگان بهائی در حالی پیش شرط ترویج اتحاد و یگانگی را وجود اتحاد درونی دانستند که با این شرط، خود را خارج کرده و شعار وحدت عالم انسانی در بهائیت را بیمعنا ساختهاند.
بهائیان امتیاز بهائیت نسبت به اسلام و مسیحیت، انتخاب عبدالبهاء به عنوان جانشینی و جلوگیری از بروز انشعابات در فرقه بهائی معرفی میکنند. این در حالیست که نه به وصیت پیامبرخوانده این فرقه عمل شد و نه از انشعاب در بهائیت پیشگیری شد.
تشکیلات بهائیت در پیام خود، میراث معنوی عبدالبهاء برای ایرانیان را ترویج صفات شایسته، خِرد ورزی، تحول اخلاقیات و پیشرفت و اعتلای ایران عنوان کرد. اما بر خلاف این ادعا، عبدالبهاء در کنار توهین، تحقیر و سرزنش ایرانی ها به دلیل نپذیرفتن فرقه الحادی بهائیت، به ستایش استعمارگران پرداخته و آنان را برای غارت ایران تهییج کرده است.
تشکیلات بهائیت در آفریقای جنوبی، کلیدواژه تبلیغی خود را حول محور برابری نژادی و تساوی زن و مرد معرفی میکند. این در حالیست که پیشوایان بهائیت به تحقیر برخی نژادها پرداخته و موضوع نادرست برابری جنسی را در کلام و احکام خود نقض کردهاند.
تشکیلات بهائیت در مقالهای به بهانهی صدمین سالگرد سفر عبدالبهاء به آمریکا، او را نخستین ایرانی حامی آزادیخواهی و مدافع حقوق زنان و سیاهان معرفی نمود. این در حالیست که عبدالبهاء: به مقابله با جریان مشروطیت در ایران پرداخت؛ جنس زن را پستتر از مرد برمیشمرد و سیاهپوستان را دارای خلقت حیوانی، وحشی و نادان معرفی مینمود.
تشکیلات بهائی در آمریکا، بر خلاف باور پیشوایانش، خود را مبدع نشستهای ضدنژادپرستی در این کشور معرفی نمود. پیشوایان بهائی که نه تنها اطلاق نام انسان بر مخالفین چند میلیاردی خود را گناهی نابخشودنی دانستهاند، بلکه برخی نژادها را نیز به باد تحقیر و تمسخر گرفته و حتی برای بردهداری اربابانشان نیز توجیه تراشیدهاند!
از جمله تعالیمی که بهائیت با کپیبرداری از ادیان و مجامع سیاسی روز خود، به عنوان اختراعش معرفی میکند، صلح و تشکیل محکمهی کبری است. اما آیا زیادهخواهی قدرتهای بزرگ، ضمانت اجرایی عادلانهای برای آن دادگاه باقی خواهد گذاشت؟! از طرفی، چرا انبیاء احقاق عدالت را در قیام ملّتها برابر مستکبران دانستهاند؟!