عمل نکردن به تعالیم بهائی دلیل تاخیر صلح
بر خلاف شعارهای بهائیت، عمل به تعالیم و سیره پیشوایان بهائی، خود عامل جنگ و خشونت و در تقابل با صلح دوستی و عدالت طلبی است که قرار بود به دست مهدی دروغین بهائیت تحقق یابد!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بهائیان بر این باورند که علی محمد شیرازی پیشوای آنان و امام دوازدهم شیعیان است که در سال 1850 م در تبریز، با هدف خواباندن شورش ها و برادرکشی هایی که به فرمان و نام او در ایران صورت میگرفت، به جوخه اعدام سپرده شد.
از این رو مبلغان بهائی در پاسخ به اینکه چرا اهداف ظهور امام زمان (علیه السلام) نظیر برقراری صلح و گسترش عدالت در زمان علی محمد شیرازی محقق نشد، تحقق این اهداف را با گذر زمان و عمل به تعالیم بهائیت ممکن می دانند؛ چنان که می خوانیم: «اما ديانت بهائی وعده صلح قريب الوقوع را می دهد که پايه های آن در حال شکل گرفتن است. امر بهائی برای جهانگير شدن و برقرار کردن صلح احتياج به جهانی نو دارد، که لازمه اش از بين رفتن نظم کهن و تولد نظم نوين جهانی است. به فرموده حضرت ولی امرالله دو جريان موازی در عالم با يکديگر در حال حرکتند؛ يکی مخرب و ديگری سازنده. جريان مخرب نظم کهنه را از بين می برد و جريان سازنده نظم نو را به وجود می آورد. هرچند سرعت جريان مخرب بسيار زياد است، اما تأسيس نظم نوين احتياج به زمان دارد.»[1]
مبلّغین تشکیلات بهائیت همچنین وجود دو عامل (مخالفین بهائیت و عمل نکردن بهائیان به این مسلک) را مانع تحقق آرمان صلح و عدالت دانسته اند: «مورد ديگری که باعث شده، حرکت جريان دوم کند شود، وجود مغرضين امر بهائی و همچنين عامل نبودن بهائيان به فرمايشات حضرت بهاءالله است. چنانکه می فرمايند: «اگر احبا عامل بودند به آنچه مامورند، حال اكثر من علي الارض برداي ايمان مزين بودند.»[2]
اما بر خلاف ادعای بهائیان، عمل کردن به تعالیم بهائیت نه تنها به برقراری صلح و گسترش عدالت کمکی نخواهد کرد، بلکه پیروی از سیره پیشوایان بهائی، خود عامل فاصله گرفتن از این اهداف است؛ چرا که:
اولاً: شعار صلح طلبی که توسط فرقه بهائی سر داده می شود، نه برای مخالفت با جنگ طلبی و جنگ های خانمان سوز، بلکه برای خاموش کردن شعله های مقاومت و ظلم ستیزی ملتها بوده است. چرا که در واقع، بهائیت خود طرفدار جنگ طلبان و مهره آنان برای سرکوب فکری جریانهای استکبارستیز بوده است. چنان که پیشوایان بهائی در یک جای، راه رسیدن به صلح را از جنگ دانسته [3] و به نفع سلطه گران متجاوز، جنگ و کشورگشایی را بنیان صلح دانستهاند: «جهانگشائی و کشورستانی ممدوح و بلکه در بعضی اوقات جنگ بنیان أعظم صلح است... فی الحقیقه این قَهر (خشم) عین لطف و این ظلم جوهر عدل و این جنگ بنیان آشتی است.»[4]
در جایی دیگر، دفاع در برابر متجاوزین را مذموم دانسته و راهکار رسیدن به صلح را در تسلیم شدن برابر تجاوز نشان داده اند: «اگر ستمکاری دست تطاول (تعدی، ظلم) بگشاید و مانند گرگ تیزچَنگ هجوم نماید، احبای الهی مانند اغنام (گوسفند) تسلیم شوند. لهذا مقاومت ننمایند بلکه تیغ و شمشیر را به شَهد و شیر مقابله نمایند. زخم به جگرگاه خورند، دست قاتل را ببوسند.»[5]
ثانیاً: بر خلاف شعارهای بهائیت، عمل به تعالیم و سیره پیشوایان بهائی، خود عامل جنگ و خشونت و در تقابل با صلح دوستی و عدالت طلبی است؛ چنان که پیامبر دروغین بهائیت، دستوراتی سرشار از کینه، خشونت و نفرت نسبت به دگراندیشان صادر کرده و به عنوان نمونه به پیروانش دستور داده است: «أنتم یا أحباء الله كونوا سحاب الفضل لمن آمن بالله و بآیاته و عذاب المحتوم لِمَن كفر بالله... [6]؛ ای احبای خدا، ابر فضل باشید برای آن که به خدا و آیاتش ایمان آورده، و عذاب حتمی باشید برای کسی که به خدا کافر شده و از مشرکان است.»
ثالثاً: بر خلاف شعارهای صلح جویانه و عدالت طلبی که در بهائیت سر داده می شود، شاهد آنیم که نزاع بر سر قدرت طلبی در این فرقه به اختلافاتی بی سابقه و بی مانند منجر شد؛ چنان که پیامبرخوانده بهائی اعتراف کرده است: «اگرچه در این ایام رائحهی حسدی وزیده که قسم به مربی وجود از غیب و شهود که از اول بنای وجود عالم با اینکه آن را اوّلی نه تا حال چنین غل و حسد و بغضائی ظاهر نشده و نخواهد شد.»[7] لذا فرقهای که ادعای ابداع و پرچم داری صلح طلبی و عدالت گستری را دارد، حتی میان اعضای اندک و رهبران خود هم نتوانست آن را به اجراء گذارد.
در پایان بهتر است بیعملی بهائیت در برقراری صلح و عدالت را این گونه به تصویر کشیم: «جمیع عقلاء بشر جمیعاً متّحد و متّفق بر آنند که جنگ سبب خرابی است و صلح، سبب آبادی کلّ متّفق اند که جنگ بنیان انسانی براندازد ... مجرد علم به شیء كفایت نمیكند. اگر انسان بداند غنا خوب است، غنی نمیشود و انسان اگر بداند علم ممدوح است، عالم نمیشود و انسان اگر بداند عزت مقبول است عزیز نمیشود و علی هذا القیاس، دانستن سبب حصول نیست.»[8]
پینوشت:
[1]. به نقل از کانال های تبلیغی تشکیلات بهائیت.
[2]. پیام آسمانی، از انتشارات پیام بهائی، نشریه ماهانه محفل روحانی فرانسه برای بهائیان ایران، نوامبر 1988 م، نشر دوم، ص 26.
[3]. فرزین دوستدار، پیام صلح، لوکزامبورگ: انتشارات پیام دوستی (گروه میثاق)، 1985 م، ص 7.
[4]. ج ای اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ترجمهی: رحیمی، الهی و سلیمانی، برزیل: دارالنشر البهائیه، 1988 م، ص 194.
[5]. عباس افندی، مکاتیب، مصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، 1921 م، چاپ اول، ج 3، ص 123.
[6]. حسینعلی نوری، مجموعه الواح مبارکه، چاپ مصر: مطبعه سعاده، 1920 م، ص 216.
[7]. حسینعلی نوری، ایقان، هوفمایم آلمان: لجنهی ملّی نشر آثار امری، 1998 م، ص 165.
[8]. عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنه ملّی نشر آثار امری، 127 بدیع، ج 2، صص 99-100.
افزودن نظر جدید