عمل نکردن به تعالیم بهائی دلیل تاخیر صلح

  • 1401/01/18 - 12:36
بهائیان دو عامل مخالفین بهائیت و عمل نکردن بهائیان به این مسلک را مانع تحقق آرمان صلح و عدالتی می‌ دانند که قرار بود توسط مهدی دروغینشان تحقق یابد. این در حالیست که شعار صلح طلبی در بهائیت، نه برای مخالفت با جنگ طلبی، بلکه برای خاموش کردن شعله‌ های ظلم ستیزی ملت‌ها بوده است. فرقه ای که حتی میان اعضای اندک خود هم نتوانست صلح و عدالت را به اجراء گذارد.
تعالیم دوازده گانه بهایی, عهد و میثاق بهایی, مدعیان دروغین امام زمان در ایران

بر خلاف شعارهای بهائیت، عمل به تعالیم و سیره پیشوایان بهائی، خود عامل جنگ و خشونت و در تقابل با صلح دوستی و عدالت طلبی است که قرار بود به دست مهدی دروغین بهائیت تحقق یابد!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بهائیان بر این باورند که علی محمد شیرازی پیشوای آنان و امام دوازدهم شیعیان است که در سال 1850 م در تبریز، با هدف خواباندن شورش ها و برادرکشی هایی که به فرمان و نام او در ایران صورت میگرفت، به جوخه اعدام سپرده شد.

از این رو مبلغان بهائی در پاسخ به اینکه چرا اهداف ظهور امام زمان (علیه السلام) نظیر برقراری صلح و گسترش عدالت در زمان علی محمد شیرازی محقق نشد، تحقق این اهداف را با گذر زمان و عمل به تعالیم بهائیت ممکن می‌ دانند؛ چنان که می‌ خوانیم: «اما ديانت بهائی وعده صلح قريب الوقوع را می دهد که پايه های آن در حال شکل گرفتن است. امر بهائی برای جهانگير شدن و برقرار کردن صلح احتياج به جهانی نو دارد، که لازمه اش از بين رفتن نظم کهن و تولد نظم نوين جهانی است. به فرموده حضرت ولی امرالله دو جريان موازی در عالم با يکديگر در حال حرکتند؛ يکی مخرب و ديگری سازنده. جريان مخرب نظم کهنه را از بين می برد و جريان سازنده نظم نو را به وجود می آورد. هرچند سرعت جريان مخرب بسيار زياد است، اما تأسيس نظم نوين احتياج به زمان دارد.»[1]

مبلّغین تشکیلات بهائیت همچنین وجود دو عامل (مخالفین بهائیت و عمل نکردن بهائیان به این مسلک) را مانع تحقق آرمان صلح و عدالت دانسته‌ اند: «مورد ديگری که باعث شده، حرکت جريان دوم کند شود، وجود مغرضين امر بهائی و همچنين عامل نبودن بهائيان به فرمايشات حضرت بهاءالله است. چنانکه می فرمايند: «اگر احبا عامل بودند به آنچه مامورند، حال اكثر من علي الارض برداي ايمان مزين بودند.»[2]

اما بر خلاف ادعای بهائیان، عمل کردن به تعالیم بهائیت نه تنها به برقراری صلح و گسترش عدالت کمکی نخواهد کرد، بلکه پیروی از سیره پیشوایان بهائی، خود عامل فاصله گرفتن از این اهداف است؛ چرا که:

اولاً: شعار صلح طلبی که توسط فرقه بهائی سر داده می‌ شود، نه برای مخالفت با جنگ طلبی و جنگ‌ های خانمان سوز، بلکه برای خاموش کردن شعله‌ های مقاومت و ظلم ستیزی ملت‌ها بوده است. چرا که در واقع، بهائیت خود طرفدار جنگ طلبان و مهره آنان برای سرکوب فکری جریان‌های استکبارستیز بوده است. چنان که پیشوایان بهائی در یک جای، راه رسیدن به صلح را از جنگ دانسته [3] و به نفع سلطه گران متجاوز، جنگ و کشورگشایی را بنیان صلح دانسته‌اند: «جهانگشائی و کشورستانی ممدوح و بلکه در بعضی اوقات جنگ بنیان أعظم صلح است... فی الحقیقه این قَهر (خشم) عین لطف و این ظلم جوهر عدل و این جنگ بنیان آشتی است.»[4]

در جایی دیگر، دفاع در برابر متجاوزین را مذموم دانسته و راهکار رسیدن به صلح را در تسلیم شدن برابر تجاوز نشان داده‌ اند: «اگر ستم‌کاری دست تطاول (تعدی، ظلم) بگشاید و مانند گرگ تیزچَنگ هجوم نماید، احبای الهی مانند اغنام (گوسفند) تسلیم شوند. لهذا مقاومت ننمایند بلکه تیغ و شمشیر را به شَهد و شیر مقابله نمایند. زخم به جگرگاه خورند، دست قاتل را ببوسند.»[5]

ثانیاً: بر خلاف شعارهای بهائیت، عمل به تعالیم و سیره پیشوایان بهائی، خود عامل جنگ و خشونت و در تقابل با صلح دوستی و عدالت طلبی است؛ چنان که پیامبر دروغین بهائیت، دستوراتی سرشار از کینه، خشونت و نفرت نسبت به دگراندیشان صادر کرده و به عنوان نمونه به پیروانش دستور داده است: «أنتم یا أحباء الله كونوا سحاب الفضل لمن آمن بالله و بآیاته و عذاب المحتوم لِمَن كفر بالله... [6]؛ ای احبای خدا، ابر فضل باشید برای آن که به خدا و آیاتش ایمان آورده، و عذاب حتمی باشید برای کسی که به خدا کافر شده و از مشرکان است.»

ثالثاً: بر خلاف شعارهای صلح جویانه و عدالت طلبی که در بهائیت سر داده می‌ شود، شاهد آنیم که نزاع بر سر قدرت طلبی در این فرقه به اختلافاتی بی‌ سابقه و بی‌ مانند منجر شد؛ چنان که پیامبرخوانده بهائی اعتراف کرده است: «اگرچه در این ایام رائحه‌ی حسدی وزیده که قسم به مربی وجود از غیب و شهود که از اول بنای وجود عالم با این‌که آن را اوّلی نه تا حال چنین غل و حسد و بغضائی ظاهر نشده و نخواهد شد.»[7] لذا فرقه‌ای که ادعای ابداع و پرچم داری صلح طلبی و عدالت گستری را دارد، حتی میان اعضای اندک و رهبران خود هم نتوانست آن را به اجراء گذارد.

در پایان بهتر است بی‌عملی بهائیت در برقراری صلح و عدالت را این گونه به تصویر کشیم: «جمیع عقلاء بشر جمیعاً متّحد و متّفق بر آنند که جنگ سبب خرابی است و صلح، سبب آبادی کلّ متّفق اند که جنگ بنیان انسانی براندازد ... مجرد علم به شیء كفایت نمی‌كند. اگر انسان بداند غنا خوب است، غنی نمی‌شود و انسان اگر بداند علم ممدوح است، عالم نمی‌شود و انسان اگر بداند عزت مقبول است عزیز نمی‌شود و علی هذا القیاس، دانستن سبب حصول نیست.»[8]

پی‌نوشت:
[1]. به نقل از کانال های تبلیغی تشکیلات بهائیت.
[2]. پیام آسمانی، از انتشارات پیام بهائی، نشریه ماهانه محفل روحانی فرانسه برای بهائیان ایران، نوامبر 1988 م، نشر دوم، ص 26.
[3]. فرزین دوستدار، پیام صلح، لوکزامبورگ: انتشارات پیام دوستی (گروه میثاق)، 1985 م، ص 7.
[4]. ج ای اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ترجمه‌ی: رحیمی، الهی و سلیمانی، برزیل: دارالنشر البهائیه، 1988 م، ص 194.
[5]. عباس افندی، مکاتیب، مصر: به همّت فرج‌الله زکی الکردی، 1921 م، چاپ اول، ج 3، ص 123.
[6]. حسینعلی نوری، مجموعه الواح مبارکه، چاپ مصر: مطبعه سعاده، 1920 م، ص 216.
[7]. حسینعلی نوری، ایقان، هوفمایم آلمان: لجنه‌ی ملّی نشر آثار امری، 1998 م، ص 165.
[8]. عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنه ملّی نشر آثار امری، 127 بدیع، ج 2، صص 99-100.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.