آیا بهاءالله با جنگ مخالف بود؟!

  • 1397/11/01 - 22:43
عبدالبهاء مدعیست در زمانی که در ایران جنگ و جدال بود، پیامبرخوانده‌ی بهائیت ظهور کرد و ندای صلح سر داد. اما این ادعا در حالیست که پیامبرخوانده‌ی بهائی ضمن تهییج پیروانش بر علیه غیربهائیان، رسالت شیطانی خود را در ستیز و جنگ با مخالفینش برشمرده و وعده‌ی جهان‌گشایی و فتح سرزمین‌ها را به پیروانش داده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مبلّغ بهائی و یک پژوهشگر در زمینه‌ی بهائیت، ادعای مخالفت پیامبرخوانده‌ی بهائی با جنگ را مورد بررسی قرار دادند:
مبلّغ بهائی: پیشوایان ما پیشگام خشونت‌ستیزی و از بین بردن اختلافات مذهبی و قومیتی بوده‌اند؛ همچنان که عبدالبهاء گفته است: «در زمانی که در ایران حرب (جنگ) و جدال بود حرب بین ادیان بود حرب بین مذاهب بود ادیان دشمن یکدیگر بودند از یکدیگر احتراز می‌کردند و یکدیگر را نجس می‌دانستند حرب بین اقوام بود حرب بین دول بود حرب بین اقالیم بود در همچو وقتی و همچو ظلمتی حضرت بهاءالله ظهور کرد و آن ظلمات را زائل کرد».[1]
پژوهشگر: بر خلاف ادعای شما، پیامبرخوانده‌ی بهائی نه تنها در برقراری صلح و دوستی گامی برنداشت، بلکه همواره پیروان خود را (تا حد ممکن) به جنگ و خشونت با مخالفینش فرا می‌خواند.
مبلّغ بهائی: نه شما اشتباه می‌کنید چرا که بهاءالله احکام جنگ و ستیز اسلام را نسخ کرد: «در قرآن و بیان حكم تعرض به سایر ادیان است ولی كتاب اقدس ناسخ این احكام، زیرا سیف به كلی نسخ شده و تعرض به كلی ممنوع گشته حتی مجادله با سایر ملل جائز نیست».[2]
پژوهشگر: توضیح دهید که پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) به عنوان مفسر و عامل واقعی به آیات قرآن، با داشتن حاکمیت جامعه، در کجا پیشگام جنگ بوده است؟! مگر نه تمامی جنگ‌های حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) جنبه‌ی پیشگیرانه و دفاعی داشته است؟! آیا اگر گروهی به ما حمله کردند از خود دفاع نکنیم؟!
مبلّغ بهائی: بله پیشوایان ما برای تحقق صلح، حتی از جهاد دفاعی و دفاع از خود در برابر هجوم و توطئه‌ی دشمنان هم نهی کرده و راه‌کار رسیدن به صلح را تسلیم بودن در برابر متجاوزین معرفی کرده‌اند.[3]
پژوهشگر: رد جنگی که برای دفاع از خود در کلمات پیشوایان بهائیت ذکر شده، به قدری غیرمنطقی و غیرعقلی است که حتی خودشان هم به بطلان چنین تفکری اعتراف کرده‌اند؛ همچنان که عبدالبهاء گفته است: «یک وقتی اقوام هجمیه‌ی وحشیه بر هیئت اجتماعیه هجوم نمایند تا جمیع را به قتل رسانند در چنین موردی دفاع لازم است».[4]
اما شما پاسخ دهید، چگونه آئینی که به پیشوایش صلح‌دوستی و نهی از جنگ نسبت می‌دهند، به پیروانش دستور داده است: «كُن كَشُعلة النّار لِأعدائی و كوثر البقاء لِأحبّائی [5] بردشمنانم مانند شعله‌ی آتش باش و برای دوستانم كوثر بقا». و یا آن‌جا که پیروانش را بر علیه غیربهائیان تهییج کرده است: «أنتم یا أحباء الله كونوا سحاب الفضل لمن آمن بالله و بآیاته و عذاب المحتوم لِمَن كفر بالله... [6]؛ ای احبای خدا، ابر فضل باشید برای آن که به خدا و آیاتش ایمان آورده، و عذاب حتمی باشید برای کسی که به خدا کافر شده و از مشرکان است».
آیا کسی که فلسفه‌ی رسالت شیطانی خود را در ستیز با مخالفینش معرفی نموده می‌تواند منادی صلح باشد: «قد جعله الله نوراً للموحّدین و ناراً للمشرکین [7]؛ خداوند او (یعنی بهاءالله) را نوری برای موحدین (بهاییان) و آتشی برای مشرکین (منکرین بهاییت) قرار داده است» و یا کسی که در شبه آیاتش، خواب و خیال جهان‌گشایی در سر می‌پروراند، می‌تواند از صلح دم زند: «فسوف یخرج الله من اکمام القدرة ایادى القوّة و الغلبة و ینصرنّ الغلام و یطّهرنّ الارض عن دنس کلّ مشرک... [8]؛ پس به زودی خداوند از آستین قدرت دست‌های قوت و غلبه را بیرون می‌آورد. پس غلام (پیامبرخوانده‌ی بهائی) را یاری می‌کنند و زمین را از آلودگی هر مشرک مردود (منکرین بهاییت) پاک می‌کنند. و بر (این) امر بپا خواهند خواست و با نام مقتدر و ابدی من سرزمین‌ها را فتح خواهند کرد و به سرزمین‌ها وارد خواهند شد و همه بندگان از آن‌ها وحشت خواهند کرد».
حال با وجود پرونده‌ای پر بار از خشونت، در احکام و تاریخ پیامبرخوانده‌ی بهائی که سرشار از ظلم، جنگ، قتل، جنایت، خونریزی و نزاع است، می‌توان او و مسلکش را مخالف جنگ دانست؟!

پی‌نوشت:
[1]. اشراق خاوری، پیام ملکوت، هند: بی‌نا، 1986 م، ص 72.
[2]. اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، نسخه‌ی الکترونیکی، باب 36، ص 272.
[3]. ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، مصر: به همّت فرج‌الله زکی الکردی، 1921 م، چاپ اول، ج 3، ص 124-123.
[4]. جی اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ترجمه‌ی: رحیمی، الهی و سلیمانی، برزیل: منشورات دارالنشر البهائیه فی البرازیل، 1988 م، ص 193.
[5]. حسینعلی نوری، ادعیه حضرت محبوب، مصر: بی‌نا، 1339 ق، ص 196.
[6]. حسینعلی نوری، مجموعه الواح مبارکه، چاپ مصر: مطبعه سعاده، 1920 م، ص 216.
[7]. حسینعلی نوری، آثار قلم اعلی، ج 2، لوح 74، ص 372.
[8]. حسینعلی نوری، آثار قلم اعلی، ج 2، لوح 90.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.