اصول دوازده گانه بهائیت
اگر برگزاری جشن کریسمس تا این حد موجب عصبانیت رهبران بهائی می شد، پس چرا تعارف را کنار نگذاشتند و حکم به ممنوعیت و حرمت آن نداده اند؟! آیا دلیلی غیر از دورویی دین سازان بهائی داشته است؟! دین سازانی که بر خلاف شعارهای خود، هم به دنبال استقلال بهائیت بودند و هم نمی خواستند طرفداران مسیحی خود را بخاطر اصرار بر استقلال از دست دهند!
تشکیلات بهائیت در حالی با تخریب اسلام، به تبلیغ دروغین جایگاه زن در قول عبدالبهاء می پردازد که این پیشوای بهائی مدام به تحقیر جنس زن می پرداخت و از حقوقش محروم می کرد. در این صورت یا در انتساب سخنانی در تکریم زن به پیشوایان بهائی باید تردید کرد و یا به دورویی و عوام فریبی شان ایمان آورد.
عبدالبهاء در حالی اسلام را دین شمشیر و خشونت معرفی کرده که اساساً جهاد در اسلام به منظور دفاع و رفع فتنه تشریع شده است. بعلاوه بهائیتی که علیه اسلام سیاه نمایی و تبلیغ صلح دروغین خود را می کند گویا فراموش کرده که با تفکر و عملکرد خشن خود، روی هر جانی را سفید کرده است!
عبدالبهاء مردم ایران را بخاطر ایمان نیاوردن به بهائیت، عنکبوت صفت و ایراد گیر معرفی کرده است. اما هرچند این تنها توهین پیشوایان بهائی به مردم ایران نیست، ولی بی شک علت عصبانیت عبدالبهاء از ایرانی ها بخاطر حساسیت بیشتر ایشان در شناخت حقیقت بوده است. از همین رو هم ترجمه آثار خود به فارسی را ممنوع کرده اند!
پیشوایان بهائیت هرچند تطبیق دین با علم و عقل را یکی از تعالیم جدید خود معرفی کردند؛ اما در عین حال مدعی اند که هنگام شناخت بهائیت باید علم و عقل را کنار گذاشت!
وقتی علی محمد باب دستور به نابودی کتب می دهد، وقتی پیامبرنمای بهائی می خواهد مردم علم و عقلشان را کنار نهند، وقتی ملاک پذیرش علم هر فرد، ایمان به بهائیت است؛ آیا دیگر شعار ارزشمندی علم در این فرقه، چیزی جز شعار توخالی و عوام فریب است؟!
چگونه فرقه بهائیت سعی دارد تا رشد و بقای خود را مرهون عقاید و آموزه های ابدعی اش معرفی کند در حالی که عقاید بهائیت سرشار از شرک و تناقض و تعالیم بهائیت هم تقلیدی از سایر ادیان و مکاتب فکری است.
موضع تشکیلات بهائیت در قبال اپلیکیشن اهل بهاء نشان داد که این سازمان به تبعیت از پیشوایانش، نه تنها بهائیان را از شنیدن استدلال مخالفین نهی می کند، بلکه با دروغ و ایجاد هراس، پیروانش را از مراجعه به هر مبدأی که تحت نظارتش نباشد، باز می دارد! این در حالیست که بهائیت خود را پیام آور آزادی اندیشه می داند!
پیامبرنمای بهائیت پیش بینی کرد که پس از بروز جنگ هایی جهانی و دین گریزی کشورها، مسلک بهائیت به عنوان آیینی صلح جو انتخاب و فراگیر خواهد شد. اما به راستی مسلکی که جز کینه توزی دستاوردی نداشته، نسبت به مخالفینش دستور به برخوردی آتشین داده و حتی میان نزدیکانش نتوانسته دوستی برقرار کند، چگونه به عنوان آیینی جهانی و صلح طلب می تواند انتخاب شود؟!
مبلّغین بهائی تحقق وعده اسلام به برقراری صلح و عدالت را در بشارت علی محمد شیرازی، در عمل به تعالیم بهائیت می دانند! تعالیمی که یا ربطی به وعده های صلح، اتحاد، تمدن سازی و رفاه ندارند یا حتی پیشوایان بهائی خود هم به آن ها عمل نکردند! تعالیمی که بالتبع دیگران هم یا عمل نخواهند کرد یا با عمل به آن ها، طعمی از این وعده ها را نخواهند چشید.
عبدالبهاء در پاسخ به قاضی مسلمان شهر طبریه، یهودیان را به میمون تشبیه کرده است. نویسنده بهائی هم این دیدگاه عبدالبهاء را مطابق با میل پرسشگر و به نوعی تقیه دانسته است. این در حالیست که تقیه حتی برای نجات جان افراد در بهائیت جایز دانسته نشده و سابقه عبدالبهاء در توهین به سایر ادیان و اقوام، این توجیه را از اساس باطل می سازد.
برخلاف ادعای یهود دوستی عرفان ثابتی، بهائیت حتی نسبت به دوستان خود یک رنگ نبوده و به تبع تغییر شرایط رنگ عوض می کند. یک روز از همکاری و اطاعت از آلمان نازی سخن می گوید و روز دیگر از هولوکاست دروغین انتقاد و شکوه می کند! یک روز بغض خود را با تشبیه یهودیان به میمون نشان می دهد و روز دیگر از یهودستیزی گلایه می کند!
رئیس رژیم صهیونیستی اسحاق هرتزوگ در پیامی، فرقه بهائی را پیام آور برابری، وحدت عدالت خواند! اما تمجید از صلح طلبی بهائیتی که اسلافش در به راه اندازی سه جنگ خونین نقش داشته و پیامبرخوانده آن، فلسفه رسالت شیطانی خود را در ستیز با مخالفینش معرفی کرده؛ آن هم توسط رژیم کودک کش و آپارتاید صهیونیستی، نشان از ماهیت یکسان هردو دارد.
تشکیلات بهائیت چگونه می تواند از نقش خود در زندگی مسالمت آمیز و دوری از خشونت سخن بگوید در حالی که نه تنها احکام بسیار خشن و نابجایی در کارنامه دارد و به نفرت پراکنی علیه مخالفینش پرداخته است، بلکه حتی نتوانست با نزدیکان و هم کیشانش هم روابطی حسنه برقرار کند!