میزگرد بهائیت در تونس با موضوع غلبه بر خشونت

  • 1401/02/07 - 13:58
تشکیلات بهائیت چگونه می تواند از نقش خود در زندگی مسالمت آمیز و دوری از خشونت سخن بگوید در حالی که نه تنها احکام بسیار خشن و نابجایی در کارنامه دارد و به نفرت پراکنی علیه مخالفینش پرداخته است، بلکه حتی نتوانست با نزدیکان و هم کیشانش هم روابطی حسنه برقرار کند!
اهداف بهائیت, احکام بهائیت رائفی پور, نشانه های بهایی بودن

تشکیلات بهائیت در حالی مدعی نقش خود در زندگی مسالمت آمیز کشور تونس شد که تفکر و باور به بهائیت در تضاد با همزیستی مسالمت آمیز بوده و دعوت به خشونت غیرعقلانی و نابجا می کند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در مراسمی که تشکیلات بهائیت در تونس به مناسبت صدسالگی ورود خود به این کشور برگزار کرد، موضوع چگونگی غلبه بر خشونت و نقش بهائیت در همزیستی مسالمت آمیز در این کشور مورد بررسی قرار گرفت؛ چنان که در گزارش این جلسه می خوانیم:

«آن ها اخیراً میزگردی با موضوع همزیستی مسالمت آمیز برگزار کردند. این گردهمایی توسط دفتر امور خارجی بهائیان این کشور برگزار شد و حدود 50 نفر از روزنامه نگاران، اساتید دانشگاه، رهبران دینی و نمایندگان جامعه مدنی را گرد هم آورد تا به طور خاص این موضوع را بررسی کنند که چگونه اجتماع ها می توانند بر خشونت غلبه کنند. این گردهمایی با حضور حدود 20 روزنامه نگار در روزنامه های مهم تونس پوشش داده شد و شامل دو فیلم کوتاه بود که مشارکت های تشکیلات بهائی در تقویت همزیستی در این کشور را در 100 سال گذشته بررسی می کرد.»[1]

اما در بررسی نقش باور به بهائیت در همزیستی مسالمت آمیز و غلبه بر خشونت، لازم است تا یادآور شویم:

اولا: برای غلبه بر خشونت و تحقق همزیستی مسالمت آمیز، نه باور به بهائیت بلکه دوری از تفکر این فرقه باید در دستور کار قرار گیرد؛ چرا که تفکر و باور به بهائیت در تضاد با همزیستی مسالمت آمیز بوده و دعوت به خشونت غیرعقلانی و نابجا می کند.

به راستی فرقه ای که مدعی پیامبری آن، پیروانش را به دشمنی با مخالفینش فرا خوانده و دعوت به برخورد آتشین و عذاب گونه با غیربهائیان می کند، می تواند از نقش خود در همزیستی مسالمت آمیز سخن گوید؟! مگر پیامبرخوانده بهائی نگفته است: «كُن كَشُعلة النّار لِأعدائی و كوثر البقاء لِأحبّائی [2]؛ برای دشمنانم مانند شعله آتش و برای دوستانم كوثر بقا باش.» یا به پیروانش دستور نداده است: «أنتُم یا أحِباءالله کُونُوا سحاب الفَضل لِمَن آمَنَ بِاللهِ و آیاتِه و عَذابُ المَحتُوم لِمَن کَفَرَ بِالله و أمرِه [3]؛ ای بهائیان! بر مؤمنین به خدا (: بهائیت) و آیاتش، اَبر رحمت و بر منکرین و مخالفین، عذاب حتمی باشید.»

آیا فرقه ای که بیرحمانه دستور به داغ نهادن بر پیشانی دزدها داده [4] و زنده سوزی انسان ها را جزای آتش زدن خانه ای بی جان می داند،[5] می تواند نقشی در غلبه بر جلوگیری از خشونت نابجا داشته باشد؟!

ثانیا: پیشوایان بهائی راهکار پایان یافتن خشونت و آغاز زندگی مسالمت آمیز را در گوسفندی و دست بوسی ظالمین می دانستند: «اگر ستم‌کاری دست تطاول (تعدی، ظلم) بگشاید و مانند گرگ تیزچَنگ هجوم نماید، اَحبای الهی مانند اَغنام (: گوسفند) تسلیم شوند. لهذا مقاومت ننمایند بلکه تیغ و شمشیر را به شَهد و شیر مقابله نمایند. زخم به جِگرگاه خورند، دست قاتل را ببوسند...»[6]

اما گذشته از بطلان این راهکار استعمار و دیکتاتورپسند، چرا تشکیلات بهائیت به همین راهکار پیشوایان خود نیز عمل نکرده و به بهانه نقض حقوق بهائیان در کشور تونس، به جای دست بوسی از مقامات این کشور، شکایت به نهادهای بین المللی برده و تظلم خواهی می کند؟![7]

آری؛ فرقه ای که وجود خود را توأم با بعض و کینه بی سابقه معرفی کرده [8] و حتی با نزدیکانش نیز نتوانست روابط حسنه برقرار کند [9]؛ چگونه با استفاده تبلیغاتی از شعارهایی که پایبندی به آن ها ندارد، می تواند ماهیت کینه توزی خود را کتمان و تصویری غیرواقعی از خود ارائه دهد؟!

پی‌نوشت:
[1]. به نقل از رسانه های وابسته به تشکیلات بهائیت.
[2]. حسینعلی نوری، ادعیه حضرت محبوب، مصر: بی‌نا، 1339 ق، ص 196.
[3]. حسینعلی نوری، مجموعه الواح مبارکه، چاپ مصر: مطبعه سعاده، 1920 م، ص 216.
[4]. «قَد کتب عَلی السارِق النَفی و الحَبس و فی الثالث فاجعَلوُا فی جَبینِهِ عَلامةٌ عُرِفَ بها لِئلا تَقبلَهُ مَدنِ الله و دیارِه إیّاکُم أن تأخذَکُم الرَأفة فی دینِ الله إعمَلُوا ما اُمِرتُم بِهِ مِن لَدُن مُشفقٍ الرَحیم؛ (ترجمه:) نوشته شده است برای سارق در مرتبه‌ی اول تبعید و نفی بلد، در مرتبه‌ی دوم زندان و در مرحله‌ی سوم گذاشتن علامتی در پیشانی او تا با آن شناخته شود و شهرهای خدا او را نپذیرند و به حال او رأفت ننمایند و آنچه را که به آن مأموریت دارید، انجام دهید»: حسینعلی نوری، اقدس، نسخه الکترونیکی، ص 43، بند 45.
[5]. «مَن آَحرَقَ بیتاً مُتِعَمِدَاً فَاحرِقوه و من قتل نفساً عامداً فاقتلوه. (ترجمه:) کسی که از روی عمد، خانه‌ی دیگری را بسوزاند، او را بسوزانید و کسی که عمداً دیگری را به قتل رساند، بکُشید»: حسینعلی نوری، اقدس، نسخه الکترونیکی، صص 57-56.
[6]. عباس افندی، مکاتیب، مصر: به همّت فرج‌الله زکی الکردی، 1921 م، چاپ اول، ج 3، ص 123.
[7]. جهت مطالعه بیشتر، بنگرید به مقاله: گزارش احمد شهید از وضعیت بهائیان تونس
[8]. حسینعلی نوری، ایقان، هوفمایم آلمان: لجنه‌ی ملّی نشر آثار امری، 1998 م، ص 165.
[9]. جهت مطالعه بیشتر، بنگرید به مقاله: علّت اختلاف در بهائیت پس از بهاءالله چیست؟

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.