گزارش احمد شهید از وضعیت بهائیان تونس
تشکیلات بهائیت در پیوست گزارش احمد شهید، رسمیت نیافتن تشکیلات و اعلام کفر فرقه خود در کشور تونس را یکی از بهانه های مظلومیت و نشانه سرکوب بهائیان در این کشور معرفی کرد. این در حالیست که بهائیت تشکیلاتی سلطه طلب و ضد ملی بوده که رسمیت دادن به آن باز کردن راه براندازی برایش تلقی شده است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بر اساس پیوست گزارش احمد شهید در جلسه شورای حقوق بشر ژنو از وضعیت بهائیان خاورمیانه و شمال آفریقا، تونس یکی از چهار کشوری معرفی شد که بهائیان در آن، مورد تبعیض و سرکوب قرار داشته و از رسمیت حقوقی برخوردار نیستند.
تشکیلات بهائی در برشمردن مصادیق سرکوب بهائیان در کشور تونس، افزود: «بهائیان تونس از دیرباز بخشی جدایی ناپذیر از جامعه تونس بوده اند و به رفاه کشور از جمله مسائل مربوط به همزیستی کمک کرده اند... اما اخیراً دولت تونس رسماً با به رسمیت شناختن بهائیان مخالفت کرده و در مورد تصمیم قبلی دادگاه برای اجازه ثبت، درخواست تجدید نظر کرده است. هم مفتی جمهوری تونس و هم وزیر امور دینی کشور به بهائیان برچسب کافر زده اند. بهائیان نتوانسته اند متوفیان خود را طبق آداب بهائی دفن کنند زیرا دولت، گورستان هایی به آن ها اختصاص نداده است، در حالیکه اجازه استفاده از گورستان مسلمانان را نیز ندارند.»[1]
اما در بررسی گزارش دهی و مصادیق ذکر شده تبعیض علیه بهائیان در کشور تونس می گوییم:
اول: تشکیلات بهائی در حالی از حضور مثبت بهائیان در کشور تونس از دیرباز سخن گفت که حضور بهائیت در این کشور از ابتدا، با خیانت و جاسوسی و با هدف زمینه سازی اشغالگری همراه بوده است. چنان که استعمار فرانسه، برای تسهیل اشغالگری خود در کشورهای تونس و الجزایر به استفاده از ماهیت استعماری بهائیت (عقاید سلطه پذیری و سابقه قدرتها در استفاده ابزاری از آن برای سرکوب فکری جنبشهای ضداستعماری) روی آورد و درخواست اعزام مبلّغ بهائی به مستعمراتش نمود.
رهبر بهائیت عبدالبهاء نیز با این درخواست موافقت کرده و به مبلّغ برجسته خود ابوالفضل گلپایگانی نوشت: «از طهران چند مکتوب رسید که اولیای سفارت فرانسه اصرار دارند که بعضی از مبلّغین به صفحات افریق (آفریقا) یعنی تونس و الجزائر توجه نمایند و از اولیای دولت فرانسه نهایت رعایت خواهد شد تا جماعت آن سامان را تبلیغ نمایند.»[2] لذا حضور بهائیت از ابتدا در این کشور، به نفع اشغالگران و در تقابل ملی و دینی با مردم مسلمان این کشور بوده است.
دوم: تشکیلات بهائیت یکی دیگر از مصادیق تبعیض و سرکوب بهائیان را اعلام کفُر اعتقاد به بهائیت دانست. این در حالیست که بنابر مبانی اسلام، فرقه بهائیت با انکار عملی توحید خداوند تبارک و تعالی و اعتقاد به ربُوبیَّت بشری ناتوان، همچون حسینعلی نوری (پیامبرنمای این فرقه)[3] انکار رستاخیز موعود ادیان الهی (به ویژه دین مبین اسلام) و تحریف و تأویل آیات قیامت [4] انکار خاتمیت پیامبر گرامی اسلام و قبول ادعای رسالت جاسوسان استعمار نظیر علیمحمد شیرازی و حسینعلی نوری؛ کُفر خود را نزد مسلمانان به اثبات رساندهاند.
البته از این بالاتر، علی محمد شیرازی معروف به باب که بهائیان آن را منادی و مبشر خود معرفی می کنند نیز حتی منکر نواب اربعه حضرت حجت بن الحسن (علیه السلام) (از جمله) بهائیان را کافر خوانده است.[5]
سوم: تشکیلات بهائیت نشان داده که حضورش در هر کشور، جدای از ابزار نفوذ قدرت های سلطه طلب بودن؛ همراه با تلاش برای براندازی نرم حکومتهاست. چنان که پیشوا و رهبر این فرقه، در ترسیم مراحل پیشرفت این تشکیلات، تشکیل حکومت را هدف بهائیان تعیین کرده است.[6]
چهارم: تشکیلات بهائیت در شمردن یکی از مصادیق مظلومیت خود، با توهین به شعور ملت ها مدعی شد که بهائیان اجازه دفن شدن در کشور تونس را ندارند؛ اما به راستی اگر چنین است، پس بهائیان تونس اجساد اموات خود را چه می کنند؟! می خورند یا می سوزانند!
این است ماهیت تشکیلاتی که در راه مظلوم نمایی، کسب شهرت و فشار به ملت ها، از توسل به هیچ دروغ شاخ داری دریغ نمی کند! به زعم نگارنده گزارشی که در آن به رسمیت نشناختن تشکیلات سلطه طلب، برانداز و ضدملی بهائیت مصداق سرکوب و تبعیض شمرده شود، گزارشی جانبدارانه و به دور از واقعیت و انصاف است!
پینوشت:
[1]. بیانیه مطبوعاتی تشکیلات بهائی، مورخ 14 مارس 2022 م.
[2]. اشراق خاوری، مائده آسمانی، بیجا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 122 بدیع، ج 9، صص 47-48.
[3]. ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، مطبعه العلمیه مصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، 1330 ق، ج 1، ص 225.
[4]. ر.ک: حسینعلی نوری، بدیع (در جواب اسئله قاضی)، چاپ سنگی از روی نسخه خطی، کاتب: حرف الزاء، ربیع الاول، ص 338.
[5]. فاضل مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، بیجا، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 124 بدیع، ج 1، ص 180-182.
[6]. ر.ک: شوقی افندی، دور بهائی، ترجمهی لجنهی ملّی نشر آثار امری، لانگنهاین آلمان: لجنهی ملّی نشر آثار امری، چاپ سوم، 1988 م، ص 96.
افزودن نظر جدید